نویسنده: ام سعدیه

دوست­‌گزینی (بخش چهارم)

حب در راه خدا را هرکسی گمان نمی‌کند و از هر مدعی پذیرفته نمی‌شود. برای این کار، ابتدا باید انسان خداوند را کامل و صحیح بشناسد و آن چنان در عمق جان وی جای گرفته باشد که بر همه چیزهای دیگر ترجیح و برتری داشته باشد. سپس این معرفت عمیق به حب ذات خدا منتهی گردد و عمل برای رضای خدا را بر هر چیزی ایثار کند و برگزیند. آن وقت است که بر انسان صدق می‌کند که حب و بغض‌اش برای خدا است و به‌خاطر خدا کسی را دوست دارد یا با او دشمنی می‌کند.
اما این که انسان از موهبتی عظیم در شگفت می‌ماند یا روشی را لطیف و نیکو می‌داند و آن را دوست می‌دارد، این نوع دیگری از دوستی است، غیر از آن دوستی و صداقتی که ما در صدد بیان آن هستیم.
پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرموده است: «ثلاث مَنْ كُنَّ فيه وَجَدَ حلاوة الإيمانِ وَ طَعْمَهُ: اَنْ يكونَ اللهُ وَرَسُولُهُ أَحبَّ اِلَيْهِ مِمَّا سِواهُمَا، وَ اَنْ يُحِبَّ فِى الله وَ يُبْغِضَ فِى الله، وَ اَنْ تُوقَدَ نارُ عَظِيمةٌ فَيَقَعُ فِيها اَحَبُّ إِلَيهِ مِنْ أَنْ يُشْرِكَ بالله شَيْئاً»؛ «سه چیز است که در هر کس وجود داشته باشند، او حلاوت و شیرینی و مزه و طعم ایمان را چشیده است: یکی این‌که خدا و پیامبر وی را بر غیر ترجیح دهد و آنان را از غیر آنان بیشتر دوست داشته باشد، رضایت خدا و پیامبر را بر هر چیز دیگری ترجیح دهد. دوم این‌که هر کس را دوست دارد تنها به خاطر خدا و در راه او دوست داشته باشد و هر کس را دشمن داشته باشد تنها به خاطر خدا و در راه او دشمن داشته باشد. سوم این که ببیند آتش بزرگی برافروخته شده است و او افتادن در آن را بر شرک ورزیدن به خداوند ترجیح دهد.»[1]
چون حب برای رضای خدا آخرین مرحله مقدمات ایمان عالی است و ثمره آن تنها نزد کسانی ظاهر می‌شود که با آتش اخلاص پخته شده باشند، فیضان و جوشش آن دلیل کمال و پاکی است و مستحق بزرگ‌ترین پاداش می‌باشد.
پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرموده است: «مَا مِنْ رَجُلَيْنِ تَحابَا فِي اللهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ إِلا كَانَ أَحِبُّهُما إِلَى اللَّهِ أَشَدَّهُمَا حُبّاً لِصاحِبِهِ»؛ «دو مردی که از صمیم قلب و خالصانه در راه خداوند یکدیگر را دوست داشته باشند، آن یکی نزد خداوند محبوب‌تر است که محبتش به دوستش بیشتر باشد.»[2]
اگر هر دو به یک اندازه یکدیگر را دوست داشته باشند، در حمایت و پناه خداوند می‌باشند. به روایت از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) آمده است که خداوند می‌فرماید: «قد حُقِّتْ مَحَبَّتِى لِلَّذِينَ يَتَحَابُّونَ مِنْ أَجْلِي. وَقَدْ حُقَّتْ مَحَبَّتِي لِلَّذِينَ يَتَزَاوَرُونَ مِنْ أَجْلِي وَقد حُقِّتْ مَحَبَّتِي لِلَّذِينَ يَتَبَاذَلُونَ مِنْ أَجْلِي وَقد حُقَّتْ مَحَبَّتِي لِلَّذِينَ يَتَصَادَقُونَ مِنْ أَجْلِي»؛ «همانا محبت من شایسته کسانی است که به خاطر من با هم محبت می‌ورزند، و به درستی محبت من سزاوار کسانی است که به خاطر من از یکدیگر بازدید می‌کنند و به زیارت یکدیگر می‌روند، و همانا محبت من شایسته کسانی است که به خاطر من نسبت به یکدیگر بذل و بخشش می‌کنند، و بدون شک محبت من شایان کسانی است که به خاطر من با هم دوستی می‌کنند.»[3]
تأثیر دوست بر دوست بسیار عمیق است، لذا بر انسان لازم است که دوستان و برادران خود را با دقت برگزیند و حقیقت آنان را بیازماید تا به اصالت آنان اطمینان خاطر داشته باشد. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرموده است: «المرءُ على دينِ خليلِه، فليَنظُرْ أحدُكم مَن يُخالِلُ»؛ «انسان بر دین دوست خود می‌باشد، (یعنی دوست بر دین انسان نیز اثر می‌گذارد) پس شما دقت کنید که با چه کسانی دوست هستید و چه کسانی را به دوستی می‌گیرید.»[4]
اگر دوستان شما کسانی باشند که بر ادای واجبات و حفظ حقوق و جلوگیری از بدی و ارتکاب محرمات شما را یاری می‌کنند، بدانید که دوستان خوبی هستند و قرین خیرند و واجب است که بدانان تمسک جست و بر محبت‌شان افزود؛ در غیر این صورت باید از فریب با آنان برحذر بود چون انسان را به گمراهی و لغو و لهو و لعب می‌کشانند. به‌راستی دوست بزرگوار و نیکو، دوست خود را به سوی نجات و پیروزی در دنیا و رستگاری در آخرت سوق می‌دهد، اما دوست نادان و فریب‌خورده برای دوست خود بسیار شوم است و چه بسا کسانی که به سبب انتخاب دوست بد دست پشیمانی را به دندان گزیده‌اند، زیرا آنان را به لبه پرتگاه و آتش دوزخ کشانده‌اند. خداوند می‌فرماید: «وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا لَّقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا»؛ «و در آن روز ستمکار (کفرپیشه) هر دو دست خویش را (از شدت حسرت و ندامت) به دندان می‌گزد و می‌گوید: ای کاش با رسول خدا راه (بهشت را) بر می‌گزیدم (و با قافله انبیا به سوی خوشبختی جاویدان و رضای یزدان سبحان حرکت می‌کردم). ای وای بر من، بر خود چه کردم؟! ای کاش من فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم، بعد از آن که قرآن (برای بیداری و آگاهی) به دستم رسیده بود، مرا گمراه (و از حق منحرف و منصرف) کرد. (آری این چنین) شیطان انسان را (به رسوایی می‌کشاند و) خوار می‌دارد.»[5]
ادامه دارد…
[1] ـ مسلم.
[2] ـ طبرانی.
[3] ـ رواه احمد فی مسنده وطبرانی.
[4] ـ ابو داود.
[5] ـ سوره فرقان، آیه:۲۷ ـ ۲۹.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version