نویسنده: رحمت الله رحمانی
وفا به عهد (بخش دوم)
وفا:
هرگاه مسلمانی عقد و پیمانی ببندد، بر او واجب است که آن را محترم شمارد و هرگاه وعدهای و عهدی به کسی دهد، باید بدان ملتزم و پایبند باشد. جزء ایمان است که انسان به سخنی که میگوید وفادار و پایبند باشد و به قول و گفتار خویش عمل نماید. در نتیجه، در میان مردم قول و گفتار او چون پیمان محکم و عهد استوار شناخته شود که کسی از نقض آن و نیرنگ در آن خوفی و بیمی نداشته باشد.
وفای به عهد واجب است؛ همانگونه که وفای به سوگند نیز چنین است و زمانی وفای به عهد و سوگند واجب میشود که مربوط به حق و خیر و نیکی باشد، و اما در عصیان و گناه، وفای به عهد و سوگند معتبر نیست.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودهاند: «مَنْ حَلَفَ على يمين فرأى غيرها خيراً منها، فَلْيُكَفِّرْ عَنْ يَمِينِهِ وَلْيَأْتِ الَّذِي هُوَ خَيْرٌ»؛ «هر کس به قید قسم عهدی کند و بر چیزی قسم خورد که آن را انجام دهد، سپس متوجه شود که غیر آن بهتر است، باید آن را اختیار کند و از بابت قسم خود کفاره دهد و آن کار بهتر را انجام دهد.»[1]
در اینگونه موارد، اصرار بر عمل به قسم جایز نیست، بلکه شکستن قسم بهتر است. در حدیث آمده است: «لَأَنْ يَلُجَّ أَحَدُكُمْ بِيَمِينِهِ فِي أَهْلِهِ آثمٌ لَهُ عِنْدَ اللهِ تَعَالَى مِنْ أَنْ يُعْطِيَ كَفَّارَتَهُ الَّتِي افْتَرَضَ اللهُ عَلَيْهِ»؛ «اینکه یکی از شما اصرار داشته باشد که به موجب قسم خود در میان خانواده عمل کند، برای او نزد خداوند متعال گناهش بیشتر است از اینکه کفاره واجب یمین و سوگند را بپردازد؛ یعنی اگر قسم خورده که در خانواده خود عملی انجام دهد و بعد معلوم شود که در آن خیری نیست، نباید اصرار بر عمل به مقتضای قسم خود داشته باشد که گناه آن بیشتر است از گناه شکستن قسم و پرداخت کفاره آن.»[2]
بنابراین، جز در خیر و نیکی، هیچ عهد و پیمانی مقبول نیست و هرگاه در کار معروف و نیک عهدی بسته شود، باید تا زنده است همت خود را صرف وفای به آن کند و آن را اجرا نماید. باید دانست که منطق مروت و مردانگی و هدایت ایمان و باور و یقین، جایی برای تردید و پشیمانی باقی نمیگذارند.
حضرت انس بن مالک (رضی الله عنه) روایت کردهاند که: «عموی من، انس بن النضر، در جنگ بدر حضور نیافت و فرمود: ای رسول خدا! من در نخستین جنگ شما با مشرکین غایب بودم. اگر خداوند مرا در جنگی دیگر با پیامبر (صلی الله علیه وسلم) حضور دهد، خواهید دید که چه خواهم کرد!» چون روز جنگ احد فرا رسید و مسلمانان عقبنشینی کردند، او گفت: «خداوندا! من از کردار این گروه که عقبنشینی کردهاند و از کردار مشرکین بیزاری میجویم.» سپس به جنگ پرداخت و سعد بن معاذ به او برخورد کرد. او گفت: «ای سعد بن معاذ! به خدا سوگند، من به سوی بهشت میروم و بوی آن را از کنار کوه احد میشنوم!» سعد گفت: «ای رسول خدا! من نتوانستم مانند او عمل کنم.» سپس انس بن مالک گفت: «جسد او را یافتیم که بر اثر ضربات شمشیر، نیزه و تیر، مجروح شده بود و مشرکان او را مثله کرده بودند. تنها خواهرش توانست او را از روی خالی که بر بدنش بود یا از روی انگشتانش شناسایی کند.»
حضرت انس (رضی الله عنه) میفرمایند: «ما معتقدیم که این آیه در مورد او و امثال او نازل شده است: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»؛ «از میان مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بستهاند وفادار ماندند. برخی از آنان به وظیفهشان عمل کردهاند (و به شهادت رسیدهاند) و برخی دیگر در انتظارند (تا فرصتی برای ایثار جان در راه خدا پیدا کنند) و آنان در پیمان خود هیچ تغییری ندادهاند.»[3]
وفای به عهد نیازمند دو عنصر اساسی است. هرگاه این دو عنصر در نفس انسان به کمال برسند، وفای به عهد و انجام آنچه به آن ملتزم شدهایم، آسان میگردد. خداوند از آدم، ابوالبشر، عهد مؤکدی گرفت که به درخت ممنوعه نزدیک نشود، اما زمانی نگذشت که حضرت آدم به فراموشی و ضعف گرفتار شد و پیمان خود را شکست: «وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا»؛ «ما پیش از این به آدم عهد داده بودیم، اما او فراموش کرد و ما در او عزمی راسخ نیافتیم.»[4]
بنابراین، ضعف حافظه و سستی اراده دو مانع بزرگی هستند که ممکن است انسان را از وفای به عهد باز دارند. انسان به دلیل مواجهه با حوادث مختلف، دغدغهها و مشغولیتهای گوناگون، بر اثر گذر زمان ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد به گونهای که حتی یادداشتهای برجسته و مهم در ذهنش محو شوند و به نظر نرسند. بنابراین، همواره نیاز به یادآوری و راهنمایی دارد تا بر امواج فراموشی غلبه کند و مطالبی که ممکن است فراموش شوند را در مقابل دیدگانش نگه دارد و از یادش نروند. و چه بسیارند آیات قرآن کریم که برای یادآوری و تذکر آمدهاند: «اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ»؛ «چیزی را که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده است پیروی کنید، و جز خدا از اولیای دیگر پیروی نکنید، که کمتر به یاد میآورید.»[5]
«وَهَذَا صِرَاطَ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ»؛ «این راه پروردگارت راست و مستقیم است، ما آیات را برای مردمی که پند میگیرند و اندرز میپذیرند، به خوبی تبیین کردهایم.»[6]
ادامه دارد…
[1] ـ صحیح مسلم، جزء ۳،ص۱۲۷۱، کتاب الأیمان، باب ندب من حلف یمینا…، رقم الحدیث: ۱۶۵۰.
[2] ـ مسند احمد بن حنبل، جزء ۱۳،ص۵۲۴، مسند المکثرین من الصحایة…، مسند أبی هریرة…، رقم الحدیث: ۸۲۰۸، دارالرسالة العالمیة.
[3] ـ سوره احزاب، آیه:۲۳.
[4] ـ سوره طه، آیه:۱۱۵.
[5] ـ سوره اعراف، آیه:۳.
[6] ـ سوره انعام، آیه:۱۲۶.