نویسنده: سید مصلح الدین

محبت محمد مصطفی (صلی الله علیه وسلم) (بخش هفتم)

 خصوصیت­‌ها و اخلاق بزرگ پیامبر (صلی الله علیه وسلم):
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) در خصلت‌های خیر، فضایل نیک و زیبایی‌های اخلاقی رتبه‌ای بسیار بزرگ کسب کردند. در مورد عظمت اخلاق پیامبر (صلی الله علیه وسلم) همین دلیل کافی است که خداوند متعال فرمودند: «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ»؛ «و تو بر اخلاق بزرگ هستی.»[1]
تمام مثال‌های فضیلت، اخلاق و زیبایی‌ها در سرشت پیامبر (صلی الله علیه وسلم) جمع شده‌اند و آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) محل اجتماع نیکی‌های اخلاقی هستند. مراد از اخلاق بزرگ، اخلاق قرآنی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) است و این طبیعتی بزرگوارانه و اکرام ایشان نسبت به امت است. هیچ‌گاه اخلاق ستوده شده مذاکره نمی‌شود مگر اینکه پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در آن سهمی بزرگ دارد. مدلول اخلاق بزرگ به آن چیزی اطلاق می‌شود که نهایت آن را هیچ‌یک از جهانیان نمی‌داند و آن نزد خداوند متعال است.
شیخ عبدالرحمن سعدی در مورد آیه «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» می‌گوید: «و بی‌گمان تو از اخلاق بزرگ برخوردار هستی و با این اخلاق که خداوند به تو ارزانی نموده است، والا و برتر هستی.» اخلاق بزرگ پیامبر (صلی الله علیه وسلم) آن است که حضرت عایشه (رضی الله عنها) آن را تفسیر کرده و می‌فرماید: «اخلاق پیامبر قرآن بود.» این مانند آن است که خداوند متعال فرموده است: «خُذِ الْعَفْوَ وَأَمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَهلِينَ»؛ «گذشت را پیشه کن و به کار خوب امر نما و از جاهلان روی گردان.»[2]
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ»؛ «پس به سبب رحمتی از جانب خدا بر ایشان مهربان و نرم گشتی.»[3]
«لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُمْ حَريصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ»؛ «پیامبری از جانب خودتان به نزد شما آمده که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید. به شما عشق می‌ورزد و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان دارای محبت و لطف فراوان و بسیار مهربان است.»[4]
پس پیامبر (صلی الله علیه وسلم) نرم‌خو و مهربان بود، به مردم نزدیک بود و هر کس او را دعوت می‌کرد، دعوتش را می‌پذیرفت و نیاز مردم را برطرف می‌ساخت و دل هر کسی را که از او چیزی می‌خواست شاد می‌کرد و او را محروم نمی‌نمود و ناکام برنمی‌گرداند. هر گاه یارانش از او چیزی می‌خواستند، با آن‌ها بر آن چیز توافق می‌کرد و اگر در آن کار ممنوعیتی شرعی وجود نداشت از نظر آن‌ها پیروی می‌کرد. اگر تصمیم کاری را می‌گرفت به خودکامگی عمل نمی‌کرد، بلکه با آن‌ها مشورت می‌کرد. او نیکی نیکوکارانشان را می‌پذیرفت و از بدکارانشان گذشت می‌کرد و با هر کسی که هم‌نشین می‌شد به بهترین صورت با وی هم‌نشینی می‌کرد.
پیامبر (صلی الله علیه وسلم) چهره‌اش را در هم نمی‌کشید و به هم‌نشین خود سخنان تندی نمی‌گفت و از لغزش زبان هم‌نشین خود خرده نمی‌گرفت و اگر جفا می‌کرد او را مؤاخذه نمی‌نمود بلکه با او به نیکی رفتار می‌کرد. هم‌نشین خود را تا آخرین حد مورد تکریم قرار می‌داد.[5]
اموری که محبت پیامبر (صلی الله علیه وسلم) را در قلوب ایجاد می‌کند و علامات آن:
هر ادعای بدون دلیل ارزش ندارد؛ هر حقیقت باطنی اثر، دلیل و نظیری ظاهر دارد، و از این‌جهت به علاماتی که بر وجود و رسوخ محبت مصطفی (صلی الله علیه وسلم) دلالت می‌کند اشاره می‌کنیم:
۱. محبت پیامبر (صلی الله علیه وسلم) با اتباع و عمل به سنت ایشان:
خداوند متعال یکی از مقیاس‌های مهمی را که با آن محبت مشخص می‌شود بیان نموده‌اند: «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»؛ «بگو اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است.»[6]
در همین مورد شاعر می­‌گوید:
تعصى الاله و أنت تزعم حبه      هذا لعمري في القياس شنيع
لوكان حــــــبك صادقاً لأطعته      إن المحب لمــن يحب مــطيع
«نافرمانی خدا را می­کنی و گمان محبت او را داری؛ قسم می­خورم که این در قیاس بد است. اگر واقعاً محبت تو نسبت به او صادقانه است، او را اطاعت می­کردی؛ شخص، مطیع محبوبش است.»
علامه ابن جوزی (رحمه‌الله) می‌فرماید: بدون شک همین راه و روش عاشقان است؛ نزد هر فرد، کوچک‌ترین چیز محبوب، بالاتر و بزرگ‌تر از هر چیز در دنیایش است. و از این جهت کوچک‌ترین چیز از جانب خدا و رسولش بالاترین و محبوب‌ترین چیز نزد مؤمن در دنیایش است. می‌بینیم که در این مورد در قرآن قصه حضرت یوسف (علیه‌السلام) آمده است: «قَالَ رَبِّ السَجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ»؛ «گفت پروردگارا! زندان برای من خوشایندتر از آن چیزی است که مرا بدان فرا می‌خوانند.»[7]
در آن زمان نزد حضرت یوسف (علیه‌السلام) زندان محبوب‌تر بود چون در زندان دوری از معصیت و نافرمانی خدا بود و خداوند بدان راضی است. و این روشن است که هیچ‌کس زندان را به علت تاریکی و اسارت دوست ندارد اما قلب حضرت یوسف (علیه‌السلام) آن‌را دوست داشت چون در آن محبت، اطاعت پروردگار و حرص او به دوری از معصیت بود.
در تأکید این مورد روایات زیادی آمده است مانند: خادم حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) حضرت انس بن مالک که ده سال افتخار خدمت ایشان را داشت، می‌فرماید: «پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) به من فرمودند: “ای فرزندم! اگر می‌توانی شب و روز را بگذرانی و در دلت از کسی کینه نباشد؛ این کار را بکن. و این از سنت من است و هر کس سنت مرا زنده کند پس او مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد، با من در بهشت است.”»[8]
این یک قانون واضح است که زنده کردن سنت که همان پیروی است دلیل محبت حقیقی به شمار می‌رود و فرد را به بهشت می‌رساند.
ابن رجب (رحمه‌الله) می‌گوید: هر کس محبت صادقانه‌ی قلبی با خدا و رسولش داشته باشد، این محبت او را ملزم می‌گرداند تا آنچه را خدا و رسول پسند می‌کنند، دوست بدارد و آنچه را که آن‌ها دوست ندارند، ناپسند بدارد. به آنچه که خدا و رسول به آن راضی هستند، راضی شود و از آنچه که آن‌ها را ناراحت می‌کند، ناراحت شود. با اعضا و جوارح خود به مقتضای این محبت و بغض عمل کند. زیرا که عمل با جوارح مخالف است با آن‌که شخص مرتکب آنچه شود که خدا و رسولش را ناراحت می‌کند و اینکه آنچه را که خدا و رسول دوست دارند ترک کند. اگر فرد مخالف این کارها را انجام دهد، این دلیلی است بر نقض محبتی که بر فرد واجب است و باید شخص توبه کرده و به کمال محبت واجب برگردد.[9]
پس کسی که خدا و رسول را نافرمانی کند و مرتکب آنچه که خدا و رسولش ناپسند می‌دانند، شود یا در عمل به واجبات کوتاهی کند، محبت او کم می‌شود، اما اصل محبت باقی است. از این‌رو هر کسی را دیدی که نافرمانی خدا و رسول را می‌کند، به او نگو که دشمن خدا و رسول است. زیرا که این تهمت بزرگی است و جایز نیست که فرد به گمان خود به کسی اطلاق کند.
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) برای کسی که شراب می‌نوشد با وجود ارتکاب گناه محبت را ثابت می‌کند. حضرت عمر بن خطاب (رضی الله عنه) روایت می‌کند که مردی در زمان رسول الله (صلی الله علیه وسلم) که اسمش عبدالله بود و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) او را به خاطر نوشیدن شراب شلاق زده بود، پیش پیامبر (صلی الله علیه وسلم) آورده شد که مجدد شراب نوشیده بود و آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) او را شلاق زد. یکی از مردم گفت: خدا او را لعنت کند، چقدر گناه می‌کند. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: او را لعنت نکنید، به خدا قسم من می‌دانم که او خدا و رسولش را دوست دارد.[10]
می‌بینیم که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) محبت را برای کسی که مرتکب یکی از بزرگ‌ترین گناهان شده ثابت کردند. پس بر گناهکاران به نفی محبت حمله‌ور نشوید و به آنان نرمی کنید و به آن‌ها تعلیم دهید که اصل محبت پیروی از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) است.
ادامه دارد…
[1] ـ سوره توبه،  آیه: ۱۲۸.
[2] ـ سوره اعراف،  آیه: ۱۹۹.
[3] ـ سوره آل عمران،  آیه: ۱۵۹.
[4] ـ سوره توبه،  آیه: ۱۲۸.
[5] ـ سوره آل عمران،  آیه: ۳۱.
[6] ـ سوره آل عمران،  آیه: ۱۵۹.
[7] ـ سوره یوسف،  آیه: ۳۳.
[8] ـ سنن ترمذی.
[9] ـ جامع العلوم والحکم.
[10] ـ صحیح بخاری.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version