احادیث سیدنا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم در باب حرمت و مذمت موسیقی
۲. (قال البزار رحمه الله تعالی : «حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَلِیٍّ ، حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ ، حَدَّثَنَا شَبِیبُ بْنُ بِشْرٍ الْبَجَلِیُّ قَالَ : سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ يَقُولُ قال قال: رسول الله صلی الله علیه و سلم “صَوْتَانِ مَلْعُونَانِ فِی الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ مِزْمَارٌ عِنْدَ نِعْمَةٍ ، وَرَنَّةٌ عِنْدَ مُصِيبَةٍ”»
ترجمه: «دو صدا در دنیا و آخرت ملعون هستند: نوای موسیقی در هنگام نعمت و ناله در هنگام مصیبت.»
اسناد این حدیث حسن است و حدیث به سبب دیگر صحیح شناخته شده است. بزار در مسند خود آن را آورده است (جلد ۱، صفحه ۳۷۷، حدیث شماره ۷۹۵ – کشف الاستار) و گفته است: ما آن را از انس فقط به این اسناد نمیشناسیم. الهیثمی در مجمع الزوائد (جلد ۳، صفحه ۱۳) گفته است: بزار آن را روایت کرده و رجال آن ثقات هستند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در کتاب الاستقامة (جلد ۱، صفحه ۲۹۲-۲۹۳) درباره این حدیث فرموده است: این حدیث از بهترین دلایلی است که برای تحریم غنا میتوان به آن استدلال کرد. «صوت عند نعمة» به معنای لهو و لعب و مزامیر شیطان است. پس پیامبر (صلی الله علیه و سلم) از صدایی که در هنگام نعمت و شادی است، نهی فرمودهاند، همانطور که از صدایی که در هنگام مصیبت است نهی فرمودهاند. صدا در هنگام نعمت و شادی، همان صدای آواز (الغناء) است و صراحتاً آلات موسیقی را نیز ذکر کرده است (المزمار).
و این حدیث از حضرت جابر رضی الله تعالی عنه نیز به این شکل روایت شده است.
ترجمه: «جابر (رضی الله عنه) روایت میکند که رسول الله (صلی الله علیه و سلم) به همراه عبدالرحمن بن عوف به نخلستانی رفتند، تا اینکه به ابراهیم، فرزند رسول الله، که در حال احتضار بود، رسیدند. رسول الله او را بر روی پاهای خود نهاد و اشک ریخت. عبدالرحمن به رسول الله گفت: ای رسول الله، آیا ما را از گریه کردن نهی نکردهاید؟ رسول الله فرمودند: من از گریه کردن نهی نکردهام، بلکه از دو صدای ناپسند نهی کردهام: صدای موسیقی در هنگام نعمت و خوشحالی که ابزارهای شیطانی و بازیچه است، و صدای فریاد زدن و پاره کردن لباس در هنگام مصیبت. اما این گریه بدون سر و صدا، تنها رحمت است.»
این حدیث نشان میدهد که همانطور که رسول الله (صلی الله علیه و سلم) ما را از نوحهخوانی و فریاد بر مردگان نهی فرمودهاند، از رقص و پایکوبی و سروصداهای هنگام خوشحالی و موسیقی نیز نهی فرمودهاند.
النووی (رحمه الله) در کتاب الخلاصة میگوید: «رنة الشیطان» همان غناء و مزامیر است، همانطور که در روایت البیهقی به صورت واضح آمده است. (منابع: نصب الرایة ۷/۲۴۱ رقم ۱۰۱۶۳، السنن الکبری ۴/۶۹ رقم ۶۹۴۳)
یکی از شبهاتی که در مورد این حدیث مطرح میشود این است که بعضی افراد حدیث مذکور را دلیل بر حرمت آلات موسیقی نمیدانند. آنها به این دلیل استناد میکنند که دف نیز در شریعت به عنوان نوعی مزمار یا مزمار شیطان ذکر شده است. پس از آنجایی که استفاده از دف مجاز است، نمیتوان این حدیث (صوتان ملعونان…) و حدیث دیگری که میگوید (یستحلون… المعازف) را به عنوان دلیل بر حرمت تمامی معازف تلقی کرد.
به راستی که این شبهه، اگر فرض کنیم که صاحب آن را از پیروان هوا و هوس به دور بدانیم، نه از بیتوجهی به قواعد اصول فقه و استنباط احکام ناشی میشود، بلکه از جهل به یکی از اصول بدیهی این علم نشأت میگیرد. در شریعت اسلامی، بارها مشاهده میشود که نصوص کتاب و سنت به صورت عام وارد شده و شامل تمامی افراد میشوند، اما ممکن است در جایی دیگر نص خاصی وارد شود که فرد یا افرادی را از آن حکم عام خارج ساخته و برای آن فرد یا افراد حکم خاصی را وضع کند. در موضوع معازف هم به همین منوال است؛ در احادیثی به طور عام تمامی معازف و آلات موسیقی حرام اعلام شدهاند، اما در حدیث یا احادیث دیگری، یکی از آلات موسیقی به نام دف از این حکم عام مستثنی شده و حکم خاصی برای آن وضع گردیده است. این استثناء از مبادی اصول فقه و استنباط احکام است که باید مد نظر قرار گیرد.