نویسنده: رحمت­ الله رحمانی

آفات وگناهان زبان (بخش سیزدهم)

آفت شانزدهم: تعريف و تمجيد بی­جا
در برخی موارد، از مدح و ستایش بی‌جا منع شده است، اما غیبت و بدگویی کاملاً نکوهیده و محکوم است، که پیشتر حکم آن بیان شده است. تعریف و تمجید دارای شش آفت است که چهار مورد به تعریف کننده و دو مورد به شخص تعریف شده ارتباط دارد.
آفات مربوط به تعریف کننده:
۱. زیاده‌گویی در تعریف و تمجید که به دروغ منتهی می‌شود. برخی هنگام مدح، از حد می‌گذرند و کنترل زبان خود را از دست می‌دهند؛ این اولین آفت تعریف کننده است.
۲. انگیزه ریا در مدح و ستایش؛ یعنی تعریف کردن از کسی به قصد خوشنودی دیگری، در حالی که ممکن است آن شخص واقعاً شایستگی تعریف را نداشته باشد. این کار می‌تواند نشانه‌های نفاق و دورویی در فرد مدح‌شونده ایجاد کند.
۳. تعریف کردن بدون اطلاع و تحقیق کافی. در حضور پیامبر (صلی الله علیه وسلم)، شخصی از دیگری تعریف کرد و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «وَيْحَكَ قَطَعْتَ عُنُقَ صَاحِبِكَ لَوْ سَمِعَهَا مَا أَفْلَحَ»، یعنی «وای بر تو، گردن دوستت را بریدی؛ اگر او این را بشنود، رستگار نخواهد شد.»[1] همچنین، زمانی که شخصی نزد حضرت عمر (رضی الله عنه) آمد و از کسی تعریف کرد، حضرت عمر (رضی الله عنه) سوالاتی در مورد شناخت واقعی از آن شخص پرسید و بیان داشت که او را نمی‌شناسد.
۴. تعریف کننده از شخص فاسق یا ظالم تعریف کند و او را خشنود سازد که این نیز جایز نیست. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «إِنَّ الله تَعَالَى يَغْضَبُ إِذَا مُدِحَ الْفَاسِقُ»، یعنی «خداوند خشمگین می‌شود هنگامی که فاسق مدح شود.»[2]
آفات مربوط به شخص تعریف شده:
۱. اولین آفت این است که تعریف و تمجید ممکن است باعث تکبر و خودبینی در شخص تعریف شده شود، که قطعاً مخرب است.
۲- دوم این­که هنگامی که شخص تعریف شده نیکی­‌هایش بیان شود به طور حتم راضی و خوشحال می‌­شود در نتیجه نقص­‌ها و عیب­‌های خود را فراموش می­‌کند و باعث می­‌شود در امور خیر سستی کند!! زیرا موقع تعریفش این خیال در ذهنش خطور می­‌کند که به حد کمال رسیده است؛ به همین‌خاطر پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می‌­فرماید: «إِذَا مَدَحْتَ أَخَاكَ فِي وَجْهِهِ فَكَأَنَّمَا أَمْرَرْتَ عَلَى حَلْقِهِ مُوْسَى وَمِيْضاً»؛ «هنگامی­که برادرت را در مقابلش تعریف کردی گویا بر گردنش تیغ تیزی کشیدی.»[3]
آفت هفدهم: بی‌­توجهی نسبت به گفته‌­ها
یکی از آسیب‌های زبان، بی‌توجهی به گفته‌ها است، به‌ویژه هنگام بحث درباره خداوند و صفات او، زیرا استفاده از کلمات به شکل دقیق و فصیح، کار دانشمندان و علمای بلیغ است. کسی که در دانش و بیان خود فصاحت نداشته باشد و دارای نقص باشد، قطعاً سخنانش بدون عیب نخواهد بود و دارای خطا و اشتباه می‌باشد. مثال این مطلب روایت حضرت حذیفه (رضی الله عنه) است که می‌فرماید: پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «لَا تَقُولُوا مَا شَاءَ اللَّهُ وَشَاءَ فُلَانٌ، وَلَكِنْ قُولُوا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ شَاءَ فُلَانٌ»؛ «نباید کسی بگوید آنچه خدا خواست و فلانی خواست بلکه چنین بگویید آن­چه خدا بخواهد سپس فلانی بخواهد»[4]، زیرا در غیر این صورت، تصور شراکت و تساوی در ذهن ایجاد می‌شود که این خلاف تعظیم و احترام به خداوند است. بنابراین، هنگام سخن گفتن باید با دقت کامل بیان کنیم تا مبادا زبانمان ما را در دام آفت بیندازد. زیرا تا زمانی که سخن نگفته‌ایم، ارزشمان در دست خودمان است. بسیار پیش می‌آید که حواسمان پرت است اما زبانمان به سخن می‌پردازد و اشتباهات مختلف را مرتکب می‌شویم. پس قبل از اینکه سخنی بگوییم، باید بررسی کنیم که آیا سخنمان ارزش بیان دارد یا خیر.
آفت هجدهم: شوخی کردن
زیاده‌روی در شوخی نیز یکی از آفات ناپسند و زیان‌های زبان به شمار می‌رود. شوخی کردن به طور کلی بد نیست، اما افراط در آن و رفتار نادرست در شوخی، زشت است و از نظر شرعی نهی شده است. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «لَا تُمَارِ أَخَاكَ، وَلَا تُمَازِحْهُ، وَلاَ تَعِدُهُ مَوْعِدًا فَتُخْلِفَهُ»؛ یعنی: «با برادرت جدال نکن، شوخی نامناسب نکن و وعده‌ای نده که نتوانی عمل کنی.»[5] شوخی زیاد جایز نیست زیرا موجب خنده بیش از حد می‌شود و خنده زیاد، قلب را مرده می‌سازد. شوخی نابجا می‌تواند باعث آبروریزی شود و اغلب بزرگان از آن برحذر بوده‌اند، زیرا در هنگام شوخی، انسان ممکن است دروغ بگوید و مقام و جایگاه خود را از دست بدهد. همان‌طور که شاعری در نکوهش شوخی گفته است:
آن که شوخ است و ندارد شرم نیز     دان­که او ناپاک زاد است ای عزیز
 پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از خنده زیاد نهی کرده‌­اند و فرمودند: «لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِكْتُمْ قَلِيلاً ، وَلَبَكَيْتُمْ كَثِيرًا»؛ «اگر آن­چه را که من می‌­دانم شما نیز می‌­دانستید البته شما بیشتر گریه می‌کردید و کمتر می‌خندیدید.»[6] زیرا خنده زیاد باعث غفلت و فراموشی از آخرت می‌­شود. خداوند متعال می­‌فرماید: «فَلَيَضحَكُواْ قَلِيلاً وَلَيَبْكُواْ كَثِيراً»؛ «پس باید کم بخندید و زیاد گریه کنید.»[7] در بعضی مواقع خنده زیاد باعث اختلاف و درگیری و ناراحتی طرفین می­‌شود. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) شوخی می­‌کردند اما شوخی‌­های پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به حق بودند چنانچه فرمودند: «إِنِّي لَا أَمْزَحُ وَ لَا أَقُوْلُ إِلَّا حَقَّا»؛ «من شوخی و مزاح نمی­‌کنم مگر این که شوخی من نیز واقعیت دارد.»[8] امروزه افرادی که شوخی می­‌کنند اکثر شوخی‌های‌شان دروغ هستند و واقعیت ندارند اما پیامبر (صلی الله علیه وسلم) شوخی­‌اش نیز واقعیت داشت چنان­چه روزی نزد پیامبر (صلی الله علیه وسلم) پیرزنی آمد و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ عَجُوْزٌ»؛ «پیرزن داخل بهشت نمی‌­شوند.» آن پیرزن شروع به گریه کرد، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «إِنَّكِ لَسْتِ بِعَجُوْزِ يَوْمَئِذٍ قَالَ اللهُ تَعَالَى: إِنَّا أَنشَأْتَهُنَّ إِنشَاءَ * فَجَعَلْنَهُنَّ أَبْكَارًا.»؛ «تو در آن روز پیرزن نیستی زیرا خداوند متعال می­‌فرماید: ما دوباره آن­ها را زنده می‌­کنیم و قرار می‌­دهیم آن­ها را باکره.»[9]
زید بن اسلم (رضی الله عنه) می‌­فرماید: «زنی به نام ام ایمن پیش پیامبر (صلی الله علیه وسلم) آمد و گفت: «شوهرم شما را صدا می­‌زند.» پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «وَمَنْ هُوَ؟ أَ هُوَالَّذِى بِعَيْنِهِ بَيَاضٌ؟» ترجمه: «و شوهرت کیست؟ همان شخصی که داخل چشمش سفیدی هست؟» ام ایمن گفت: «قسم به خدا داخل چشمش سفیدی نیست.» پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «بَلَى إِنَّ بِعَيْنِهِ بَيَاضاً.» «بله داخل چشمش سفیدی هست» ام ایمن دوباره گفت: «قسم به خدا داخل چشمش سفیدی نیست» پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ بِعَيْنِهِ بَيَاضُ.» «هر شخصی داخل چشمش سفیدی هست.»[10]
 منظور پیامبر (صلی الله علیه وسلم) سفیدی موجود در داخل چشم هر شخص بود. در جای دیگری زنی پیش پیامبر (صلی الله علیه وسلم) آمد و گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) مرا روی شتر سوار کن» پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «بَلْ نَحْمِلُكَ عَلَى إِبْنِ الْبَعِيْرِ»؛ «تو را بر روی بچه شتر سوار می­‌کنم» زن گفت: «من با بچه شتر چکار کنم او که توانایی حمل مرا ندارد» پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «مَا مِنْ بَعِيْرِ إِلَّا وَ هُوَ إِبْنُ بَعِيْرِ.» هر شتری قبلاً بچه شتری بوده است.
منظور این که شوخی‌­های پیامبر (صلی الله علیه وسلم) واقعیت داشتند و خلاف واقعیت نبودند.
ادامه دارد…
[1] ـ متفق عليه از حدیث ابوبکرة صحيح بخارى حديث رقم: ۲۶۶۲. صحیح مسلم حدیث رقم: ۳۰۰۰.
[2] ـ المقاصد الحسنة،  حديث رقم: ۴۶۲.
[3] ـ به روایت ابن المبارک در الزهد والرقائق  از روایت یحیی ابن جابر.
[4] ـ سنن ابی داود «باب لايقال خبثت نفسی» حدیث رقم: ٤٩٨٠.
[5] ـ سنن ترمذی «باب ما جاء فى المراء» حدیث رقم: ۱۹۹۵.
[6] ـ سنن ترمذی «باب ما جاء فى المراء» حدیث رقم: ۲۸.
[7] ـ سوره توبه،  آیه:82.
[8] ـ ابن ماجه و حاکم از حدیث صهيب?.
[9] ـ ترمذی در شمائل حدیث رقم: ۲۴۱. سوره واقعه،  آیه: ۳۵-۳۶.
[10] ـ اخرجه الزبير «فى كتاب الفكاهة والمزاح ابن ابی الدنیا». از حدیث عبيدة بن سهم الفهرى.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version