نویسنده: رحمت‌ ­الله رحمانی

آفات وگناهان زبان (بخش دوازدهم)

آفت چهاردهم: سخن­‌چینی
یکی از آسیب‌ها و نارسایی‌های زبان، نمیمه است؛ یعنی انتقال سخنان فردی به دیگری که در نتیجه آن، اختلاف و دشمنی و ناراحتی میان افراد یا گروه‌ها پدید می‌آید. این کار، خواه با گفتار یا نوشتار، خواه با اشاره یا سایر روش‌ها صورت پذیرد، همگی تحت عنوان نمیمه قلمداد می‌شود. کسانی که با این عمل به ایجاد تفرقه و دودستگی دامن می‌زنند، بی‌شک مرتکب گناهی بزرگ می‌شوند، چرا که بسیاری از کشتارها، جنایات و جنگ‌ها از این رهگذر سرچشمه می‌گیرند.
خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ ﴿۱۱﴾ مَنَاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ﴿۱۲﴾»؛ «عیب‌جویی که به نمیمه پرداخته، از خیر بازدارنده، تجاوزکار و گناهکار است.»[1]
هماز کسی است که دیگران را در حضورشان مورد عیب‌جویی قرار می‌دهد و لماز کسی است که در غیاب آنان به غیبتشان می‌پردازد. مشاء بنمیم کسی است که در میان مردم به نمیمه‌گویی می‌پردازد تا روابط آنان را بر هم زند.
پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در مورد نمیمه‌گو می‌فرمایند: «لاَ يدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ»؛ «نمیمه‌گو وارد بهشت نمی‌شود.»[2]
در جای دیگر فرموده‌اند: «خِيَارُ عِبَادِ اللَّهِ الَّذِينَ إِذَا رُؤُوا ذُكِرَ اللَّهُ، وَشِرَارُ عِبَادِ اللَّهِ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ، الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ، الْبَاغُونَ لِلْبُرَاءِ الْعَنَتَ»؛ «بهترین بندگان خداوند کسانی هستند که با دیدن آن‌ها خدا به یاد آورده می‌شود و بدترین بندگان کسانی هستند که با نمیمه‌گویی میان دوستان فاصله می‌اندازند و بر بی‌گناهان بلا می‌آورند.»[3]
حضرت عبدالله بن عباس (رضی الله عنهما) می‌فرمایند که روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) از کنار دو قبر گذر کردند و فرمودند: «يُعَذَّبَانِ وَمَا يُعَذَّبَانِ فِي كَبِيرَةٍ؛ إِنَّهُ لَكَبِيرٌ؛ أَمَّا أَحَدُهُمَا فَكَانَ لَا يَسْتَتِرُ مِنَ الْبَوْلِ وَأَمَّا الآخَرُ فَكَانَ يَمْشِي بِالنَّمِيمَةِ»؛ «این دو نفر به خاطر کاری که آن را بزرگ نمی‌پنداشتند در عذاب هستند؛ در حالی که این کار بزرگ است؛ یکی از آن‌ها از ادرار خود محافظت نمی‌کرد و دیگری به نمیمه‌گویی می‌پرداخت.»[4]
امام غزالی (رحمه الله) در کتاب ارزشمند خود، کیمیای سعادت، داستانی را با این مضمون نقل می‌کند: مردی به قصد خریداری یک خادم به بازار رفت و فردی را برای این کار پیدا کرد. اما مالک خادم به او هشدار داد که این غلام عیبی دارد: او به سخن‌چینی معروف است. خریدار، با وجود این هشدار، خادم را خرید و چندی نگذشت که خادم به نزد همسر صاحب جدید خود رفت و به او گفت که شوهرش دیگر او را دوست ندارد و قصد دارد با زن دیگری ازدواج کند. خادم به زن توصیه کرد که شب هنگام، در حالی که شوهرش خواب است، چند تار مو از پشت سر او ببرد و نزد او بیاورد تا جادویی برای افزایش محبت انجام دهد. سپس، خادم نزد شوهر رفت و به او گفت که همسرش عاشق مرد دیگری شده و حتی قصد کشتن او را دارد. او به شوهر توصیه کرد که شب هنگام خود را به خواب زده نشان دهد تا ببیند همسرش چه کاری انجام می‌دهد. شوهر، به نیرنگ خادم گرفتار شده، خود را به خواب زد. هنگامی که زن با چاقو برای بریدن موهای پشت سر او آمد، شوهر به اشتباه پنداشت که زنش قصد کشتنش را دارد و در نتیجه، به او حمله کرد و او را کشت. خانواده‌ی زن برای انتقام خون خواهرشان، شوهر را به قتل رساندند و خانواده‌ی مرد نیز برای گرفتن خون برادرشان، دست به اقدامات انتقام‌جویانه زدند و این‌گونه دو خانواده درگیر یک نزاع خونین شدند.
شیخ سعدی (رحمه الله) می­‌فرماید:
سخن چین بدبخت در یک نفس     خلاف افکند در میان دو کس
امام غزالی (رحمه الله) در کتاب ارزنده‌ی «احیاء العلوم» توصیه‌هایی را در مورد برخورد با سخن‌چینی و غیبت مطرح می‌کند. ایشان می‌فرمایند هنگامی که فردی با سخن‌چینی یا غیبت دیگران مواجه می‌شود، باید به شش اصل پایبند باشد:
۱. به گفته‌های سخن‌چین اعتماد نکند، زیرا کسی که سخن‌چینی می‌کند، از نظر شرعی فاسق به شمار می‌آید.
۲. سخن‌چین را از کار ناشایست او آگاه سازد و به او تذکر دهد تا از این عمل دست بردارد.
۳. در دل نسبت به عمل سخن‌چین نارضایتی خود را حفظ کند و آن را ناپسند بشمارد.
۴. به شخص مورد غیبت یا سخن‌چینی بدگمان نشود و از قضاوت ناعادلانه بپرهیزد.
۵. در پی تحقیق و تفتیش بی‌دلیل برای اثبات صحت یا کذب مطلب شنیده شده نباشد.
۶. سخنان سخن‌چین را به دیگران منتقل نکند، زیرا در این صورت در گناه او شریک شده و همانند او خواهد بود.[5]
حضرت قتاده (رحمه الله) می‌فرمایند: عذاب قبر به سه دسته تقسیم می‌شود: بخشی به خاطر مجازات ناشی از چسبیدن ادرار به لباس، بخشی برای غیبت، و بخشی برای سخن‌چینی. بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که دو سوم عذاب قبر ناشی از زبان است.
شیخ سعدی (رحمه الله) می­فرماید:
سخن چین کند تازه جنگ قدیم     به خشم آورد نیک مرد سلیم
از آن هم نشین تا توانی گریز     که مر فتنه خفته را گفت خیز
میان دو تن جنگ چون آتش­است     سخن­چین بدبخت هیزم­کش است
آفت پانزدهم: نفاق و دو گانگی زبان در گفتار
یکی از آسیب‌های زبان، نفاق و دورویی در گفتار است. نفاق به معنای تفاوت و اختلاف بین ظاهر و باطن انسان است، به این صورت که فرد آنچه را بر زبان می‌آورد، در دل ندارد.
حضرت عمار بن یاسر (رضی الله عنه) نقل می‌کنند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده‌اند: «مَنْ كَانَ لَهُ وَجْهَانِ فِي الدُّنْيَا كَانَ لَهُ لِسَانَانِ مِنْ نَارٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ «کسی که در دنیا دو رو باشد، در روز قیامت دارای دو زبان از آتش خواهد بود.»[6]
حضرت ابوهریره (رضی الله عنه) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت می‌کنند که ایشان فرموده‌اند: «تَجِدُ مِنْ شَرِّ النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ اللَّهِ ذَا الْوَجْهَيْنِ، الَّذِي يَأْتِي هَؤُلاَءِ بِوَجْهِ وَهَؤُلاَءِ بِوَجْهِ»، به معنی «بدترین افراد نزد خداوند در روز قیامت کسی است که دو رو باشد، که نزد این گروه با چهره‌ای و نزد گروه دیگر با چهره‌ای دیگر ظاهر می‌شود.» و در روایت دیگری آمده است که این شخص نزد گروه‌های مختلف با سخنان متفاوتی می‌آید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در جای دیگری فرموده‌اند: «إِنَّ شَرَّ النَّاسِ ذُوالْوَجْهَيْنِ»؛ «بدترین مردم کسانی هستند که دورو باشند.»
حضرت مالک بن دینار (رحمه الله) می‌فرمایند: «من در تورات خواندم که وقتی انسان با دو زبان با دو دوست خود صحبت می‌کند، باعث نابودی اعتماد می‌شود و خداوند متعال در روز قیامت هر دو زبان را به هلاکت می‌رساند.»[7]
از محمد بن زید (رحمه الله) نقل شده است که برخی افراد به نزد حضرت عبدالله بن عمر (رضی الله عنه) رفتند و گفتند: ما هنگام حضور در پیشگاه پادشاهان چیزهایی می‌گوییم ولی وقتی بیرون می‌آییم، برعکس آن را بر زبان می‌آوریم. حضرت عبدالله بن عمر (رضی الله عنه) پاسخ دادند: «ما این کار را در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نفاق می‌نامیدیم.»
ادامه دارد…
[1] ـ سوره قلم،  آیه: ۱۱ ـ ۱۲.
[2] ـ صحیح بخاری «باب ما يكره من النميمة» حدیث رقم: ۶۰۵۶.
[3] ـ بخاری «باب مايكره من النميمة» حدیث رقم: ۵۷۰۹۲۳۵۰.
[4] ـ صحیح بخاری «باب النميمة من الكبائر» حدیث رقم: ۶۰۵۵.
[5] ـ احیاء العلوم ، ج ۲، ص۳۴۹.
[6] ـ سنن أبو داود حديث رقم: ۴۸۷۳.
[7] ـ معالجه­ی اخلاق، ص۲۴۸.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version