نویسنده: ابوعائشه

نشنالیزم (بخش پانزدهم)

پیش‌درآمد
بررسی عوامل نشأت یک پدیده، یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که باید به آن پرداخت؛ زیرا تا زمانی‌که عوامل، دلایل پیدایش و اهداف آن مشخص نشود، ماهیت پدیده نیز به‌طور کامل آشکار نمی‌گردد. در این بخش از تحقیق، عوامل مؤثر و مهم در پیدایش مفکورۀ نشنالیزم را بررسی کرده و کشورهایی را معرفی می‌کنیم که این مفکوره در آن‌ها بیشتر رایج بوده است.
عوامل ایجاد ملی‌گرایی عربی
پرسش اصلی این است که ملی‌گرایی چگونه در میان عرب‌ها شکل گرفت؟ و چرا عرب‌هایی که زمانی خود پرچم‌داران اسلام بودند، به این پدیدۀ غربی و مغایر با آموزه‌های اسلامی گرایش پیدا کردند؟ این موضوع می‌تواند به چندین عامل مهم وابسته باشد.
علامه سید ابو الحسن ندوی رحمه‌الله دراین‌باره می‌نویسد: «اما آن‌چه از همۀ این مسائل بیشتر تلخ و مایۀ بدبختی است، این است که کینه‌های قوم‌گرایی در اواخر سدۀ نوزدهم میلادی در میان عرب‌ها اثر گذاشت؛ عرب‌هایی که در طول سیزده قرن، به‌واسطۀ احکام و آموزه‌های دینی‌ای که خداوند آنان را برای آن برگزیده بود، زندگی می‌کردند. این دستورات و آموزه‌های دینی با گوشت و خون ایشان آمیخته و به سرشتی جدانشدنی تبدیل شده بود. آنان مردم را به برادری و برابری انسانی و بشری دعوت می‌کردند، اما اندیشۀ ملی‌گرایی به دلایل داخلی و خارجی ظهور یافت.»[1]
ایشان در ادامه، دو عامل مهم در ایجاد نشنالیزم در کشورهای عربی را متذکر می‌شود:
  1. نخوت و خودبینی ملی: برخی فرمانروایان ترک به این بیماری مبتلا بودند و غرور و خودستایی در رفتار و کردارشان مشهود بود. عرب‌ها که از حساسیتی افزون برخوردار بودند، چنین می‌پنداشتند که ترک‌ها آنان را ملتی درجه‌دو می‌دانند. افزون بر این، عرب‌ها از رفتار ترکان بوی استعمار را استشمام می‌کردند. بی‌توجهی به زبان عربی و تبدیل زبان ترکی به زبان رسمی و رایج، همراه با اشتباهات سیاسی دیگر، تأثیرات عمیقی بر جای گذاشت.
  2. عوامل خارجی: دعوت‌گران و رهبران سیاسی غرب از فرصت استفاده کرده و اقدامات از پیش طراحی‌شدۀ خود را آغاز کردند. آنان که از دیرباز در رؤیای فروپاشی امپراتوری عثمانی بودند، تلاش کردند استحکام این امپراتوری را از بین برده و نفوذ روحی و سیاسی آن را در شرق کاهش دهند. آن‌ها قوم‌گرایی را که در میان برخی جوانان بلندپرواز عرب ریشه دوانده بود، به‌عنوان ابزاری مورد بهره‌برداری قرار دادند. این رهبران از طریق انتشار کتاب‌ها، ارتباط با اندیشمندان عرب و پیشنهادهای ظاهراً دوستانه، تفکر انتقال مرکز خلافت از استانبول به مکه، مدینه، یا دیگر شهرهای عربی را مطرح کردند.[2]
برخی نویسندگان عوامل دیگری نیز برای ظهور و گسترش نشنالیزم عربی ذکر کرده‌اند:
  1. سیاست ترک‌سازی کشورهای عربی: این سیاست توسط اعضای «انجمن اتحاد و ترقی» پس از خلع سلطان عبدالحمید ثانی در سال ۱۹۰۹ میلادی و تسلط کامل آنان بر دولت عثمانی اجرایی شد. این انجمن که دشمنی شدیدی با اسلام و خلافت عثمانی داشت، سیاست خود را با ترویج «طورانیت» تقویت کرد.
  2. گسترش تعلیمات غربی در شام: مدارس و دانشکده‌های خارجی در کنار گروه‌های تبشیری، فعالیت‌های علمی و سیاسی خود را برای مقابله با اسلام افزایش دادند.
  3. ایجاد انجمن‌ها و سازمان‌های ملی‌گرا: تأسیس مجموعه‌ای از انجمن‌ها با حمایت مالی غربی، نقش مهمی در تقویت و رشد ملی‌گرایی عربی داشت.[3] این انجمن‌ها به‌طور عمده برای پرورش اندیشه‌های قوم‌گرایانه تأسیس شدند.
این عوامل مجموعاً زمینه‌ساز گسترش نشنالیزم در میان عرب‌ها شدند و تغییرات بزرگی در جوامع عربی پدید آوردند.
یادآوری
  1. در بخش قبلی، به تفصیل دربارۀ سازمان‌ها و انجمن‌های مرتبط با ملی‌گرایی بحث شد و نیازی به تکرار آن نیست.
  2. شایان ذکر است که عوامل گسترش ملی‌گرایی عربی در کشورهای مختلف شدت و ضعف متفاوتی داشته‌اند. در برخی از کشورها، عوامل دیگری نیز در این روند تأثیرگذار بوده‌اند.
همان‌گونه که پیش‌تر بیان شد، یکی از عوامل مهم گسترش ملی‌گرایی عربی، وجود رژیمی به نام اسرائیل در میان کشورهای اسلامی بود. اسرائیل که توسط قدرت‌های بزرگ غربی به‌عنوان غدۀ سرطانی در میان مسلمانان ایجاد شد، به‌تدریج تأثیرات مخرب خود را بر پیکرۀ جهان اسلام بر جای گذاشت. عرب‌ها، در واکنش به این رژیم و مخالفت با آن، به ملی‌گرایی گرایش پیدا کردند.
«موج دوم نشنالیزم عربی که خصیصه‌ای سوسیالیستی و چپ‌گرا داشت، در دهۀ ۱۹۵۰ میلادی از کشور مصر آغاز شد و دشمنی مشترک با اسرائیل یکی از محورهای اصلی آن بود.»[4]
گرچه در کل، کشورهای عربی در پذیرش ملی‌گرایی تفاوت چندانی ندارند، اما زمان و شدت گرایش هر کشور به این پدیده نیازمند بررسی دقیق است. در ادامه، اوضاع ملی‌گرایی در هر کشور را به‌طور جداگانه بررسی خواهیم کرد.
نشنالیزم در مصر
با ظهور مفاهیم مدرن و گسترش آن‌ها در جهان اسلام، مصر به‌عنوان یکی از کانون‌های مهم تولید اندیشه در جهان اسلام، به مرکز توجه تبدیل شد. مفهوم ملی‌گرایی و به‌تبع آن، ملی‌گرایی عربی، در این کشور نیز جایگاه ویژه‌ای یافت. هواخواهان ملی‌گرایی در مصر برای ترویج این مفهوم و بسترسازی آن، به عناصری تقویت‌کننده نیاز داشتند. بسیاری از ملی‌گرایان مصری، با بهره‌گیری از شرایط تاریخی، سعی کردند این علاقه‌مندی را در لایه‌های مختلف جامعۀ خود تقویت کنند.[5]
دعوت به ملی‌گرایی عربی، ابتدا در میان اقلیت‌های دینی غیرمسلمان و شمار اندکی از مسلمانان مطرح شد، اما هنوز به یک جریان عام تبدیل نشده بود تا زمانی‌که جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر، این مسئولیت را بر عهده گرفت.
«عبدالناصر رهبری دعوت به ملی‌گرایی عربی را بر عهده گرفت و با تمام توان برای تقویت و گسترش آن تلاش کرد. او ملی‌گرایی عربی را به‌سان یک دین مقدس معرفی کرد و از رسانه‌ها برای تبلیغ ایده‌های ملی‌گرایانه و تمجید از عرب‌ها بهره برد.»[6]
عبدالناصر، تمامی امکانات دولت خود را برای حمایت از این جنبش به کار گرفت و از هیچ تلاشی در این زمینه فروگذار نکرد.
اولین کسی‌که در مصر به نشنالیزم دعوت داد و حس ملی‌گرایی را در میان مردم مصر بیدار کرد، ناپلئون بود. او با ایجاد «مؤسسۀ مصر» که در واقع یک سازمان و انجمن علمی بود که به بررسی تاریخ و تمدن مصر می‌پرداخت، این انگیزه را در میان مردم ایجاد کرد. هدف حقیقی این مؤسسه، این بود که انسان مصری در مقابل وحدت و یک‌پارچگی امت اسلامی، به مصری بودن خود بیشتر توجه نماید.[7]
می‌توان حملۀ ناپلئون به مصر در آواخر قرن هجدهم را آغاز دوران ورود مصر به مرحله‌ای جدید از تاریخ خود دانست. از این تاریخ به بعد امکان آشنایی بیشتر مصریان با فرهنگ جدید غربی فراهم شد. به قدرت رسیدن محمدعلی باشا این امکان را برای مصر فراهم کرد تا نخستین ایالت عثمانی باشد که اصلاحات اروپایی را تجربه کرده است. از جمله اقدامات مهم دوران محمدعلی باشا که در نهایت به شناخت آموزه‌های جدید غربی منجر شد، اعزام محصلان به غرب بود.[8]
گام‌های اولیه برای گسترش نشنالیزم و ملی‌گرایی در کشورهای عربی، به‌ویژه مصر، با تلاش‌هایی همچون اعزام دانشمندان غربی توسط ناپلئون برای ترویج این ایده، آغاز شد. این روند به تدریج مردم را به‌سوی این پدیده متمایل کرد و آن‌ها به تدریج آن را باور کردند.
در سال ۱۹۱۹ میلادی، قیام ملی‌گرایانه‌ای در مصر علیه حکومت انگلیس و به رهبری حزب «وفد» به سرپرستی سعد زغلول شکل گرفت. این قیام با رهبری مؤثر خود، سرانجام در سال ۱۹۲۳ میلادی به استقلال مصر انجامید. این انقلاب، سرنوشت ملی‌گرایی در مصر را تا نیم قرن بعد (مرگ جمال عبدالناصر در سال ۱۹۷۰ میلادی) رقم زد. با این حال، این جنبش بیشتر یک «انقلاب مصری» بود تا یک انقلاب عربی یا اسلامی.[9]
مشکل بحران‌زای ملی‌گرایی در مصر، زمانی آشکار شد که «تنظیم افسران آزاد» رویکردی افراطی به ملی‌گرایی در پیش گرفتند. جمال عبدالناصر که فرصت را مناسب دید، از این وضعیت بهره‌برداری کرد و تلاش کرد مردم را بیش از پیش به این ایدئولوژی جذب کند.
در سال ۱۹۵۲ میلادی، انقلاب افسران آزاد استقلال مصر از استعمار انگلستان را محقق ساخت. از آن زمان، ایدئولوژی ناسیونالیسم عربی به‌عنوان جایگزینی برای خلاء ایدئولوژیک مصر مطرح شد. عبدالناصر که یکی از رهبران اصلی این جنبش بود، نقش کلیدی در تأسیس افسران آزاد و هدایت انقلاب علیه دولت بریتانیا ایفا کرد.[10]
ادامه دارد…
[1]. ندوی، علی، کندوکاوی در اوضاع جهان و انحطاط مسلمانان ترجمۀ «ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین»، با ترجمۀ عبدالحکیم عثمانی، ۱۳۸۸ هـ. ش، ص ۲۵۸.
[2]. همان، ص ۱۵۸-۱۵۹.
[3]. سبة، حسان و سالمی، رشید: الحرکة القومیة العربیة ودورها في إضعاف الخلافة العثمانیة، ۱۴۳۸ هـ ق، ص ۴-۵.
[4]. حسینی، سید محمد، موج چهارم ناسیونالیسم عربی؛ فرصت‌ها و تهدیدها، ۱۴۰۲ هـ. ش، سایت: مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی.
[5]. بصیری، عباس، تاریخ صدر اسلام و عرب‌گرایی در جریان ملی‌گرای مصر از ۱۹۱۸ تا ۱۹۷۰م، فصلنامۀ علمی تاریخ اسلام…، سال سی‌ام، شمارۀ ۴۸، زمستان ۱۳۹۹، ص ۱۰۰.
[6]. همان، ص ۹۶۶.
[7]. نقوی، علی محمد، الإسلام والقومیة، ۱۴۰۴ هـ. ش، ص ۳۴-۳۵ به صورت اقتباس.
[8]. بصیری، عباس، تاریخ صدر اسلام و عرب‌گرایی در جریان ملی‌گرای مصر از ۱۹۱۸ تا ۱۹۷۰م، فصلنامۀ علمی تاریخ اسلام…، سال سی‌ام، شمارۀ ۴۸، زمستان ۱۳۹۹، ص ۱۰۵.
[9]. همان، ص ۱۰۶-۱۰۷.
[10]. حسینی، سید رسول، هویت ملی در ابهام: از ناسیونالیسم تا بینادگرایی در خاورمیانه، نشر شده در جستارهای سیاسی معاصر، ۱۳۹۸ هجری شمسی، ص ۱۰.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version