نویسنده: شکران احمدی

بنیاد گرایی

هنگامی‌که این فریاد بلند می‌شود که قانون ما، اقتصاد ما، سیاست ما و تمام بخش‌های زندگی ما در سیطرۀ اسلام درآید، این سؤال مطرح می‌شود که: چرا باید این‌گونه باشد؟ دلیل این چیست؟
این سؤال به این دلیل پیش می‌آید که ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که تصورات مادی‌گرایی (Secular Ideas) بر اذهان حکومت می‌کند و این مطلب در دنیا به‌صورت یک قضیۀ پذیرفته شده است که: برای ادارۀ یک دولت، بهترین سیستم، سیستم مادی‌گرایی (Secular system) است و در پرتو همین مادی‌گرایی (Secularism) است که می‌توان یک دولت را به نحو احسن اداره کرد.
در چنین محیطی دولت‌های بزرگ و کوچک، نه تنها ادعای مادی‌گرایی (Secular) می‌کنند؛ بلکه بر آن افتخار دارند. اگر در چنین جوامعی این شعار را بدهیم که ما باید کشور خود را، قانون خود را، اقتصاد و سیاست خود را و هر بخش از زندگی خود را به‌صورت اسلامی (Islamize) درآوریم یا به‌عبارتی‌دیگر گفته شود که: «جامعۀ خود را تحت اصول کهنۀ یک‌هزاروچهارصد سال قبل اداره کنیم» این شعار نه تنها در سطح جهان، نامأنوس است؛ بلکه مارک‌ها و انگ‌های مختلفی را در پی خواهد داشت. اصطلاح بنیادگرایی (Fundamentalism)  در دنیا به یک عنوان نفرت‌انگیز تبدیل شده است و در نظر جهانیان هر کس بگوید نظام حکومت باید پیرو دین و اسلام باشد، او بنیادگرا (Fundamentalist) است. چنین فردی را بنیادگرا خطاب نموده و عليه او تبلیغات سوء می‌کنند. درحالی‌که اگر به ریشۀ این کلمه توجه شود، «فندامینتلست» یعنی کسی‌که اصول بنیادی (Fundamental Principles) را برگزیند. یک عنوان خوبی است؛ ولی جهان این را تبدیل به یک اصطلاح مبغوض کرده است.

چرا اسلام‌گرایی؟

در این بخش به بررسی این سؤال می‌پردازیم که: «چرا باید به زندگی خود جهت‌گیری اسلامی بخشیم؟ و چرا خواهان تنظیم قوانین کشور بر اساس اصول اسلام هستیم؟» این درحالی است که آموزه‌های دینی به قدمت چهارده قرن و حتی بیشتر هستند.
مورد بحث من این است که چگونه یک دولت سکولار که به آن «دولت لائیک» نیز گفته می‌شود، سازمان‌دهی و ادارۀ نظام حکومتی و زندگی اجتماعی خود را به عمل می‌آورد؟ این نوع دولت‌ها اصول مشخصی را به‌عنوان پایه قرار نمی‌دهند، بلکه تأکید دارند که انسان‌ها می‌توانند با استفاده از عقل، مشاهده و تجربه، نیازها و خواسته‌های عصر حاضر را تشخیص دهند و بر این اساس، مصلحت‌های خود را تعیین کرده و قوانین را طراحی نمایند. با تغییر شرایط، امکان تغییر قوانین نیز فراهم می‌آید تا پیشرفت امکان‌پذیر باشد.
در یک حکومت سکولار، عقلانیت، مشاهده و تجربه به‌عنوان معیارهای نهایی در نظر گرفته می‌شوند. پرسش اصلی این است که آیا این معیارها به اندازۀ کافی قوی هستند تا بتوانند تا ابد راهنمای بشریت باشند؟ آیا استناد تنها به عقل، مشاهده و تجربه می‌تواند برای راهنمایی ما کافی باشد؟
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version