نویسنده: عبدالمجید دوستی

آثار بد گناه بر زندگی اجتماعی

انسان‌ها جامعه‌گرا و مجتمع‌زیست هستند. تنهایی مخالف سرشت فطری‌شان است. همیشه در جمع‌بودن و یکجازیستن را طبیعتاً دوست دارند و خواهان زندگی مشترک در هر سطحی هستند؛ زیرا تنهایی انزجارآور است و به مرور زمان و ادامه‌پیداکردن آن، روان آدمی دچار گرفتاری‌های توهم‌آمیز می‌شود و از حالت ثابت و نرمال خارج می‌کند‌.
ازهمین‌رو، انسان‌ها همیشه در پی زندگی سالم و در محیط اجتماعی هستند و دوست دارند در نزدیکی افراد دیگر زیر هر نام و نشانی زندگی مسالمت‌آمیز و همسایگانه داشته باشند. البته گاهی اوقات عواملی مخرب باعث می‌شود انسان از جامعه زده شود و دلش از بودن در جمع افراد و اشخاص دیگر به تنگ بیاید و خزیدن در کنج خلوت خویش را به هر جمعی ترجیح بدهد، اما این انتخاب حالت تصمیمی آنی و لحظه‌ای است و تبعات زیان‌بار فراوانی را به دنبال دارد و اعصاب و روان را دچار اختلالات روانی می‌نماید.
ولی گاهی انسان به شکل غیرعمدی و ناخواسته به کنج عزلت کشیده می‌شود و چاره‌ای جز آن ندارد؛ می‌خواهد دست‌وپایش را از زنجیر اسارت جامعه‌گریزی باز کند، اما نمی‌تواند و توانش را ندارد. چیزی از درون او را اسیر کرده و اجازه نمی‌دهد فرار کند و قید بندِ زندان را بزند. این همان حالت گرفتاری در دام گناهان است که به مرور در بدن و روان تشدید می‌شود. پس یکی از آثار بد گناهان در زندگی اجتماعی، جامعه‌گریزی است. در ادامه روی این نکته مقداری بیشتر بحث و تبصره می‌کنیم:
۱. جامعه‌گریزی
جهان از دو قسمت فرد و جامعه تشکیل شده است و در حقیقت افراد و اشخاص هسته‌ی اولیه و سنگ تهداب جامعه هستند که در تجمع و گردهمایی‌شان جامعه شکل می‌گیرد و از زیر خاک نیستی در عالم هستی سر می‌کشد و نفس می‌دمد‌. اگر همین افراد دست از یکجاشدن بکشند و تنهایی را انیس خویش بگردانند، هسته و شاکله‌ی جامعه ازهم می‌پاشد و نابود می‌شود؛ ازهمین‌رو، باید به هر شکل و طریقی شده راه تمام موانعی را که باعث پراکندگی افراد از جامعه می‌شود، بسته شود و مسدود گردد. این مورد برای جلوگیری و چاره‌جویی از ازهم‌پاشیدن دیواره‌ی جامعه است، اما اینکه گاهی برخی بر اثر گناهی دست از بودن در جامعه می‌کشند و روانه‌ی دیر تنهایی خویش می‌شوند، باید راه علاجی در درون خویش بجویند و چراغی از تاریکنای اعماق وجودشان برای خودشان برافروزند. این گناهان تیره‌وتار است که روشنایی زندگی را زایل می‌کند و خوشی‌هایش را می‌رباید و تنها افسردگی و ملال و اضطراب را جای آن‌ها باقی می‌گذارد.
پس ای کسی که در تنهایی خودت اسیر هستی و همچنان به آلاینده‌های درونی و معنویت‌شکن مشغول هستی و دمی از این کار ناپسند بازنمی‌ایستی، بیا و یک بار آغوش گرم و باز جامعه را تجربه کن و از بودن و باهم‌زیستن در کنار همنوعانت حس خوشبختی را کمایی نما‌. می‌دانی که هر چقدر در این دام اسیر بمانی و همچنان در تله‌ی طعمه‌هایش گیر بیفتی، رهایی نخواهی داشت و هر روز و هر شب همچنان بر تیرگی باطنت و سیاهی قلبت افزوده می‌شود و بیش از پیش ناامیدتر و ملول‌تر خواهی شد. بیا تا آن دم که دروازه‌های مغفرت و رحمت الهی باز است، برخیز و جامه‌ی گناه از تن بر کن و با آب زلال توبه جان و تن را بشور و بر خیل روان تائبان و نادمان بپیوند و ذهن و ضمیرت را پاک گردان.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version