طی تاریخ، بشریت با مجموعهای از افکار و عقاید متفاوت که توسط اشخاص و گروههای گوناگون ارائه شده، روبرو بوده و از هرکدام به نوعی تأثیر پذیرفته است. از دوران فلاسفهی یونان و معلم اول تا به امروز که شاهد تنوع بینظیر ایدئولوژیها، مکاتب فکری و اسمهای متعدد هستیم، هر یک به نوبهی خود بر جوامع انسانی تأثیر گذاشتهاند.
بشریت در پذیرش هر عقیدهای، به صحت و استحکام مدارک آن، حقانیت و منبعش، و نیز شیوهی ابراز و تلاشهای صورت گرفته برای ترویج آن توجه نموده است. مهمترین معیارهای محبوبیت و پذیرش یک ایدئولوژی، شیوهی بیان و ترویج آن و همچنین میزان تلاش و مشقتی است که به این منظور صرف شده است؛ این دو عامل میتوانند تأثیر قابل ملاحظهای در جلب نظر مخاطب و جایگاه آن ایدئولوژی در جامعه داشته باشند.
البته، ظهور موقتی یک عقیدهی بیاساس و غالب شدن کوتاهمدت صاحبان آن نمیتواند معیاری برای اثبات حقانیت و پایداری آن باشد. ارائهی هر فکری همراه با تلاشهای فراوان و هزینههای سنگینی است تا بتواند در میان مردم رواج یابد. دورهی زمانی بین ظهور و اندک شدن این عقاید معمولاً طولانی است و ممکن است این فاصلهی زمانی باعث فریب عوام و شکسازی دربارهی نادرستی برخی عقاید شود. اما واقعیت این است که نهایتاً باطل نابود و حق بر همه چیز مسلط خواهد شد؛ این یک واقعیت است که برای شاهد شدن آن باید صبر و استقامت به خرج داد. پشتوانهی عظیم ما از اعتقاد بر زوال عقاید باطل چیزی جز این وعدهی بــر حق الهی نیست: «وَقُل جَاءَ الحَقُّ وَزَهَقَ البَطِلُ إِنَّ البَطِلَ كَانَ زَهُوقًا؛ و بگو: حق آمد و باطل نابود شد، بیگمان باطل نابود شدنی است».
از دیرباز، تاریخ شاهد بوده است که هر مفهوم باطلی، حتی اگر در قالب یک ایدئولوژی یا چارچوب مشخصی خودنمایی کند و بر ذهن، فکر، فرهنگ، و زندگی مردم سایه بیندازد، دوامی نداشته و به زودی از صحنه روزگار محو شده است. بعد از گذشت زمانی نه چندان طولانی، نه تنها بساط این باطل برچیده میشود، بلکه اثرات آن نیز از جامعه مربوطه زدوده میگردد.
همچنین، در مقایسهی عواملی که بر جنبههای معنوی و الهی زندگی انسانها تأثیر میگذارند، دوام و کارآیی آنها در طول تاریخ بشریت از اهمیت بالایی برخوردار است. این به این معناست که در ارزیابی مقیاسهای بزرگی مانند ادیان، فرهنگها، نظامهای اجتماعی و حتی در مقیاسهای کوچکتر مانند یک کتاب یا یک سخنرانی، دوام و نتایج حاصل از آنها (مانند دوام تعالیم یک دین یا تأثیرگذاری یک کتاب در جوامع مختلف) میتواند نشاندهندهی جایگاه واقعی، اهمیت، تأثیرگذاری و حتی صحت یا سقم آن باشد. گرچه این نوع بررسیها ممکن است در ظاهر بیشتر به ارزیابیهای کمی و آماری شبیه باشد، اما واضح است که هر مفهومی که در میان جوامع بشری پذیرش و دوام بیشتری دارد، باید از نظر کیفیت در سطح بالایی قرار گیرد.
هر برنامهای برای تربیت انسانی که تاریخ شاهد آن بوده است، از دین و مذهب گرفته تا کتابها و سخنرانیها، همواره مخاطبی به نام عموم مردم داشته است. مردم در پذیرش یک دین، در انتخاب یک نظام اجتماعی، در خواندن یک کتاب، یا در گوش دادن به یک سخنرانی، هیچگاه به اجبار عمل نکردهاند. با این حال، در برهههایی از تاریخ، مواردی وجود داشته که این مسیر به زور تحمیل شده است، و حتی امروزه نیز در برخی مناطق، گروههای خاصی از مردم، که غالباً مسلمان هستند، به پذیرش برخی عقاید وادار میشوند و در بیان عقیده خود محدودیتهایی دارند. با این همه، ارزشهایی که مردم از درون یک دین یا نظام اجتماعی استخراج کرده و به آنها پایبند ماندهاند، باید از سایر موارد متفاوت دانسته شوند، زیرا این ارزشها تأثیر عمیق و پایداری در تاریخ بشریت به جا گذاشتهاند.
بعید به نظر میرسد که نسلهای متمادی یک ملت در پیشبرد زندگی خود به سمت یک هدف مشخص مدام دچار اشتباه شوند. تاریخ غالباً این امر را ثابت میکند که (حداقل برای بازهی زمانی کوتاهی) نسلی از یک ملت در تعیین جهت زندگی خود از روش آباء و اجداد خویش که در مسیر ناصواب بودند، عدول کرده و حداقل تا پایان عمر همان نسل مسیر متفاوتی را برگزیدهاند؛ این ادعا با آنچه که امروز در جوامع غربی شدت و حدت زیادی پیدا کرده است، یعنی (موج اسلامگرایی) ثابت میشود. بسیاری از افرادی که از دل جوامع غربی متولد شدهاند و چه بسا نسلهای پیشین آنها در فرآیند صنعتی شدن جوامع غربی در قرون ۱۸ و ۱۹ جزو طبقه سرمایهدار یا بورژوازی و یا حتی از طبقه کارگر یا پرولتاریا بودهاند، امروزه به آغوش گرم اسلام پناهنده شده و بعد از قطع امید از نظامهای کاپیتالیسم و سوسیالیسم و…، مسیر اسلامی را برای ادامه زندگی خود برگزیدهاند.
شیوهی خاص بررسی مذکور، ناخودآگاه از ورود ایدئولوژیها، نظریات و حتی ادیانی که بعد از ابراز، اکنون اثری از آنها نیست و یا رهروان بسیار اندکی را به خود میبینند، احتراز میکند.
بررسی تفصیلی میان ادیان، ایدئولوژیها و نظریاتی که (مشخصاً موضوع بحث ماست) و ادعای ثبوت در طول تاریخ را دارند، بیتردید بسیار زمانبر و طاقتفرسا خواهد بود اما سعی شده تا در این مجال مضیق، اجمالاً به برخی از جوانب این موضوع پرداخته شود.
در میدان قیاس با طیف مشخصی از ادیان الهی و طیف مکاتب فکری و نظریات اجتماعی و جامعهشناسی روبرو هستیم. از آنجا که مقیسعلیه ما در این میدان، شریعت اسلام است، بنابراین برای مقایسه، آن دسته از ادیان و ایدئولوژیهایی انتخاب شدهاند که لااقل پیروان آنها در برههای از زمان ادعای رقابت با اسلام و حتی برتری بر اسلام را داشتهاند.