نویسنده: اسماعیل سارانی
3 – هورمون‌ها:
در گزیدۀ پژوهشی از «خانم دکتر امی بانکس و نانیت گارترل» در سال (1995م) که بر روی هورمون‌ها انجام شد تا هرگونه پیوند میان هورمون‌ها و همجنس‌گرایی تعیین و شناخته شود، آمده است: «پژوهش‌هایی بر روی مردان و زنانی اجرا شد که پیش از تولد، نارسایی‌های متابولیسم هورمونی را تجربه کرده‌اند. این پژوهش‌ها نشان می‌دهند که این نارسایی‌ها منجر به افزایش هم‌زمان رفتار همجنس‌گرایانه نمی‌شوند. در مجموع، داده‌ها، وجود ارتباط میان هورمون‌ها و گرایش جنسی در انسان‌ها را تایید نمی‌کنند.»
بااین‌حال آنچه پیش‌تر از انجمن روان‌پزشکی آمریکا بیان داشتیم فراموش نمی‌کنیم: «باوجوداینکه بسیاری از پژوهش‌ها به بررسی تأثیرات ژنتیکی، هورمونی، رشدی، اجتماعی و فرهنگی بر گرایش‌های جنسی پرداخته‌اند، اما هیچ‌یک از یافته‌ها برای دانشمندان آشکار نکرده که گرایش جنسی به‌واسطۀ عاملی معین یا مجموعه‌ای معین از عوامل مشخص می‌شود.»
4- مغز:
پاره‌ای از پژوهش‌ها به تفاوت‌های عصبی میان همجنس‌گرایان و مردم معمولی پرداخته است و اولین پژوهش در این زمینه از دانشمند علوم عصبی سیمون لِوای در سال (1991م) است. وی مدعی وجود تفاوت‌هایی میان مغز مردان همجنس‌گرا و مردان معمولی شد و مشخصاً مدعی اختلاف در حجم مجموعۀ سلولی معینی از هسته‌های بینابینی هیپوتالاموس قدامی (3INAH) شد.
رسانه‌ها این پژوهش را با اشتیاق تمام بازگو کردند و تاکنون هم پیج‌های ترویج‌گر شبه علم –و به‌ویژه پیج‌های الحادی– برای این پژوهش تبلیغ می‌کنند. ما پژوهشی مخالف با پژوهش یادشده ارائه نمی‌دهیم، ولی بگذارید ببینیم که خود دانشمند علوم عصبی، «سیمون لوای» که پژوهش را انجام داده چه می‌گوید؛ چنانکه در سال (1994م) گفت: «باید بر آنچه نیافته‌ام، تأکید کنم. من اثبات نکردم که همجنس‌گرایی خاستگاه ژنتیکی دارد و هیچ سببی ژنتیکی برای همجنس‌گرایی نیافته‌ام. بیان نداشته‌ام که همجنس‌گرایان این‌گونه متولد می‌شوند؛ این اشتباه عامیانه‌ای است که بیشتر مردم در استنباط از پژوهش مرتکب شده‌اند. هم‌چنین من هیچ مرکز همجنس‌گرایانه را در مغز نیافته‌ام. از زمانی که به بررسی مغز افراد بالغ پرداخته‌ام نمی‌دانم تفاوت‌هایی که مشاهده کردیم آیا از زمان تولد وجود داشته است یا بعداً سر برآورده است؟!»
البته مشکلات و انتقاداتی را که متوجه پژوهش سیمون شده است، باید در ذهن داشت؛ از جمله اینکه همجنس‌گرایانی که او پژوهش خود را بر روی آن‌ها انجام داده است، مبتلا به ایدز بوده‌اند.
آیا این امر در اینجا پایان می‌یابد؟ هرگز. مارک بریدلوو، روان‌شناس و دانشمند علوم اعصاب در دانشگاه ایالت میشیگان، پژوهشی مخالف با پژوهش سیمون لوای منتشر کرد. او تأثیرات همجنس‌گرایی بر مغز را بررسی نمود و در آن گفته است: «این یافته‌ها شواهدی را در اثبات آنچه به‌صورت نظری در این رابطه می‌دانیم، در اختیار می‌گذارند: تجربۀ جنسی می‌تواند ساختار مغز را تغییر دهد درست همان‌طور که ژن‌ها ساختار آن را تغییر می‌دهند.»
هم‌چنین متخصص روان‌شناسی، «میشل لاسکو» در سال (2002م) پژوهشی را نشر داد که بر روی بافت رابط قدامی در مغز انجام داد و در مورد آن می‌گوید: «به‌طور خلاصه و در تضاد با گفته‌های آلن و گورسکی، هیچ تغییری در حجم بافت رابط قدامی مرتبط با رابطه یا گرایش جنسی مشاهده نشد.»
حتی ساختار مغز ممکن است به سبب عوامل بسیار زیادی هم‌چون تجربه‌های زندگی، پیانو زدن و… تغییر کند؛ همان‌طور که روان‌شناس، نورمن دویدج در کتابش با عنوان «مغزی که خودش را تغییر می‌دهد» آن‌ها را بیان داشته است.
تفاوت‌های یادشده در مغز –برحسب پژوهش‌هایی که ارائه نمودیم– نتیجۀ این اقدامات می‌باشد، نه اینکه سبب آن‌ها باشد.
توضیح بیشتر:
اموری که ثابت می‌کند این فساد اخلاقی –اینجا منظورمان همجنس‌گرایی‌ است– امری ژنتیکی و متعلق به هورمون‌ها و نیز مغز نیست؛ بلکه عقب‌گرد و انحراف فطرت سلیم است که پس از تولد شخص روی می‌دهد. کودکانی که از طرف دو زوج همجنس‌گرا –دو مرد یا دو زن– به فرزندخواندگی گرفته می‌شوند بیش از دیگران مستعد کسب این خلق‌وخوی زشت و ناپسند هستند و همین امر تأکید می‌کند که این انحرافات اخلاقی-جنسی عملاً امری اکتسابی است و در همین راستا، پژوهشی علمی انجام شده و در چندین سایت علمی همچون دانشگاه کمبریج نشر شده است با عنوان «فرزندان همجنس‌گراها یا ترانس‌ها بیشتر متمایل هستند که همجنس‌گرا شوند.»
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version