نویسنده: شکران احمدی

گردهمایى طرفین در محل «اذرح»

وقتى مهلت شش ماه نزدیك به پایان رسید، حضرت على (رضی‌الله‌عنه) عبداللّه‏ بن عباس را از بصره فرا خواند؛ آنگاه شریح بن هانى را در رأس یك گروه چهار صد نفرى باتفاق حضرت ابوموسى اشعرى به عنوان حكم و عبداللّه‏ بن عباس را به عنوان امام جماعت به سوى اذرح روانه كرد.
به شریح بن هانى توصیه كرد كه هر گاه با عمرو بن عاص در نقطه اذرح ملاقات نماید به او بگوید: راستى و صداقت را ترك نكن و روز قیامت را به یاد داشته باش.
از آن طرف حضرت معاویه (رضی‌الله‌عنه) نیز عمرو بن عاص را به اتفاق چهارصد نفر به سوى اذرح گسیل داشت. تعدادى از شخصیت‌‏هاى بلند پایه و ذى نفوذ مكه و مدینه نیز براى شركت در مجلس داورى حضور بهم رساندند. از آن جمله عبداللّه‏ بن عمر، عبداللّه‏ بن زبیر، عبدالرحمن بن حارث بن هشام مخزومى، عبدالرحمن بن عبدیغوث زهرى، ابوجهم بن حذیفه عدوى، مغیرة بن شعبه و طبق یك قول سعد بن ابى‏وقاص و غیره را مى‏توان نام برد.
هنگامی‌كه حضرت على (رضی‌الله‌عنه) خواست ابوموسى اشعرى را از كوفه به سوى اذرح بفرستند، حرقوص بن زهیر كه از خوارج بود نزد حضرت على آمده عرض كرد: شما در پذیرفتن حكم و داور مرتكب اشتباه شده‏‌اید. اكنون نیز فرصت دارید كه امتناع خود را اعلام نمایید و به سوى دشمنان حركت كنید ما همراه شما هستیم. حضرت على (رضی‌الله‌عنه) فرمود: من نمى‌‏توانم بر خلاف توافق نامه اقدام نمایم. حرقوص بن زهیر همان كسى است كه در ماجراى به‌شهادت رساندن حضرت عثمان (رضی‌الله‌عنه) از افراد خاص و سردار آشوب‌گران به‌شمار مى‌‏رفت. اینك بمنزله رییس گروه خوارج بشمار مى‏‌آمد.
بعد از این‌كه ابوموسى اشعرى به سوى اذرح روانه شد، حضرت على (رضی‌الله‌عنه) روزانه نامه‌‏ها و پیام‌‏هایى به ابوموسى مى‏‌فرستاد و با وى در ارتباط بود. همچنین حضرت معاویه نیز با عمرو بن عاص ارتباط روزانه داشت. نامه‌‏هاى حضرت على (رضی‌الله‌عنه) به نام عبداللّه‏ بن عباس و نامه‏‌هاى حضرت معاویه به نام عمرو بن عاص مكتوب مى‏‌شد؛ همراهان عمرو بن عاص داراى نظم و انضباط خاصى بودند، همگى از عمرو بن عاص تبعیت مى‏‌نمودند، هیچ‌كدام از آنها به این فكر نبود كه از عمرو بن عاص بپرسد كه امیر معاویه چه نوشته است؟ امّا حالت نفراتى كه حضرت على فرستاده بودند كاملاً برعكس بود. آنها هر روز نزد عبداللّه‏ بن عباس جمع مى‌‏شدند و از وى مى‌‏پرسیدند كه حضرت على چه نوشته است؟ بدین طریق هیچ مطلبى در پرده راز باقى نمى‌‏ماند و هر مطلب فوراً فاش مى‌‏شد. عبداللّه‏ بن عباس از این وضعیت بسیار رنج مى‌‏برد، او اگر به اخفاى بعضى امور تلاش و اصرار مى‌‏كرد مردم از وى ناراضى مى‏‌شدند؛ به همین دلیل علیه وى آشكارا زبان به شكوه ‌می‌گشودند كه چرا نامه‏‌هاى حضرت على (رضی‌الله‌عنه)را از آنها مخفى مى‏‌دارد و آنان را در جریان امور قرار نمى‌‏دهد.
بالاخره وقتى شخصیت‌‏هاى برجسته‌‏اى مانند عبداللّه‏ بن عمر، عبدالرحمن بن ابى‌‏بكر، عبداللّه‏ بن زبیر، عبدالرحمن بن حارث، عبدالرحمن بن عبدیغوث زهرى، ابوجهم بن حذیفه، مغیره بن شعبه، سعد بن ابى‏‌وقاص و غیره به محل اذرح تشریف آوردند، نخست یك مجلس خصوصى منعقد شد كه ابوموسى اشعرى و عمرو بن عاص هر دو در آن شركت كردند.
ماجراجویى‏‌هاى خوارج
قبلاً گفته شد هنگامی‌كه حضرت على (رضی‌الله‌عنه) خواست گروه چهارصد نفرى را به اذرح بفرستد، حرقوص بن زهیر سعدى به وى گفت: شما داورى حكمین را تأیید نكنید. بلكه براى حمله به شام آماده شوید. ولى حضرت على (رضی‌الله‌عنه) به صراحت گفته بود: ما نمى‌‏توانیم بر خلاف توافق نامه اقدام نماییم. اما بعد حضرت علی با توجه به اوضاع بعدی تصمیم گرفت مجدداً به شام حمله کند. خوارج وقتى دیدند كه اكنون حضرت على براى حمله به شام تصمیم گرفته است، دو نفر از آنها یكى حرقوص بن زهیر و دیگرى زُرْعَه بن بُرْج طائى نزد حضرت على آمده گفتند:  ما مشورت ما را قبلاً رد كردید امّا اكنون مى‏‌خواهید همان كارى را انجام دهید كه ما قبلاً پیشنهاد مى‌‏كردیم بنابراین ما باید قبول كنید كه مرتكب اشتباه شده‌‏اید.
اگر شما به اشتباه و گناه خود اعتراف كرده از آن اعلام توبه نمایید ما حاضریم همراه شما بیاییم.
حضرت على (رضی‌الله‌عنه) فرمود: این شما بودید كه مرا به قبول كردن تحكیم حكمین وادار كردید. من كه از اوّل  تصمیم داشتم مسئله را با جنگ حل نمایم، اكنون چگونه شما مرا مقصر قرار مى‌‏دهید و از من مى‌‏خواهید كه اعلام توبه نمایم؟ رهبران خوارج گفتند: ما اعتراف مى‌‏كنیم كه مرتكب گناه شده‏‌ایم به همین دلیل ما توبه مى‌‏كنیم، شما هم اعتراف نمایید و توبه كنید، آنگاه همه با هم به جنگ اهل شام خواهیم رفت.
حضرت على فرمود: وقتى من قبول ندارم كه مرتكب گناهى شده‏‌ام چگونه باید توبه كنم. زرع بن برج طائى گفت: اگر این كار را نكنى، با تو به خاطر خدا و حصول رضوان و رحمتش مى‌‏جنگیم، حضرت على (رضی‌الله‌عنه) فرمود:  هلاك شوى چقدر بدبختى كه من به دست تو كشته شوم! رهبران خوارج ناراحت شده از آنجا برخاستند و در حالی‌كه «لا حكم الاّ للّه‏، لا حكم الاّ للّه‏» می‌گفتند به قرار گاه خود برگشتند.
در همین دوران حضرت على (رضی‌الله‌عنه) خواست در مسجد كوفه سخنرانى بفرماید وقتى ایشان آغاز به خطبه كرد، از گوشه مسجد صداى یك خارجى بلند شد: «لا حكم الاّ للّه‏»، «حاكمیت فقط از آن اللّه‏ است». حضرت على فرمود:  كلمة حقٍّ أرید بها الباطل»، (سخن حقى است كه با آن قصد باطل كرده‏‌اند.) سپس فرمود: شما با ما خیلى بدرفتارى مى‌‏كنید، در صورتی‌كه ما شما را از آمدن به مساجد جلوگیرى نمى‌‏كنیم؛ تا زمانی‌كه با ما همراه بودید، ما سهمیه شما را از مال غنیمت كامل مى‏‌دادیم، ما با شما تا زمانی‌كه خود شما آغاز به جنگ نكنید، نخواهیم جنگید؛ ما اكنون درباره شما حكم خداوند را تحقیق مى‏‌كنیم و طبق آن رفتار مى‏‌نماییم. حضرت على (رضی‌الله‌عنه) بعد از این سخنان به منزل تشریف برد.
خوارج بعد از این جریان در منزل عبداللّه‏ بن وهب راسبى، به قصد مشورت گرد آمدند حرقوص بن زهیر سعدى، حمزه بن سمان، زید بن حصین طائى، شریح بن اوفى عنسى و غیره نظر دادند ما باید از كوفه بیرون رفته مناطق كوهستانى را قرارگاه قرار دهند، و از حكومت حضرت على جدا شده براى خود یك حكومت مستقلّ تشكیل دهیم.
حمزه بن سنان اسدى گفت: قبل از حركت كردن بر ما لازم است كه فردى از  میان خود امیر قرار بدهیم و پرچم خود را به دست او بسپاریم. براى این منظور روز بعد در تاریخ دهم شوال در منزل شریح جلسه‏‌اى برگزار شد. خوارج در آن جلسه، عبداللّه‏ بن وهب راسبى را امیر خود انتخاب كرده و به دست وى بیعت كردند. عبداللّه‏ بن وهب گفت: اكنون ما باید به شهرى برویم كه بتوانیم در آنجا حكم خدا را به اجرا بگذاریم، زیرا ما اهل حق هستیم. شریح گفت: ما باید به سوى مدائن برویم، با توجّه به نیروهاى اندك مستقر در مدائن به سهولت مى‏‌توانیم آن را به تصرف در آوریم، آنگاه طرفداران خود را از بصره فرا مى‏‌خوانیم. اگر همگى دست‌جمعى حركت كنیم ممكن است تحت تعقیب قرار بگیریم، پس مناسب این است كه به شكل گروه‌هاى دو نفرى الى ده نفرى خارج شویم. امّا نخست به جاى مدائن به نهروان برویم و برادران خود را توسط نامه از بصره فرا خوانیم، بقیه خوارج نظر زید بن حصین را مورد تأیید قرار دادند.
آخر الامر خوارج به شكل دسته‌‏ها و گروه‌هاى چند نفرى از كوفه خارج شدند، هنگام خروج از كوفه به خوارج بصره اطلاع دادند كه در نهروان به آنها بپیوندند. وقتى حضرت على (رضی‌الله‌عنه) در كوفه مطلع شد كه خوارج به سوى مدائن حركت كرده‌‏اند فوراً توسط شخصى به سوى سعد بن مسعود بن ابى عبید ثقفى كارگزار مدائن پیام فرستاد. كه مراقب خوارج باشد و آنان را كنترل نماید.
سعد بن مسعود برادرزاده‏‌اش مختار بن ابى عبید را جانشین خود قرار داد و خودش براى مقابله با خوارج از مدائن خارج شد. اتفاقاً در نقطه كَرْخ با گروهى از خوارج مواجه گردید، از صبح تا شام با آنها درگیر شد. خوارج در تاریكى شب، از رود دجله عبور كردند از قضاء خوارج بصره نیز در نقطه كرخ با سپاه سعد بن مسعود روبرو شدند با آنها نیز جنگ و درگیرى اتفاق افتاد. آخر الامر این دسته از خوارج نیز  موفق شدند از دجله عبور نموده و در نهروان با هم‌فكران خود بپیوندند. خوارج در نهروان جمعیت خود را از هر نظر نظم داده و تشكیل دادند. فتواى تكفیر حضرت على و پیروان او را صادر كرده و براى قتل و كشتار كلیه كسانى كه حضرت على (رضی‌الله‌عنه)را بر حق مى‌‏دانستند  برنامه ریزى نموده دست به كار شدند. جمعیت خوارج روز بروز افزایش پیدا كرده بالغ بر 25 هزار نفر شد.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version