نویسنده: ام‌عائشه علی‌زهی
مدخل: در بخش قبلی همین مقاله، سعی کردیم مطالبی را پیرامون تفاوت بین «پیامبر صادق» و کسی‌که ادعای نبوت دروغین می‌کرد، داشته باشیم که جایگاه هر دو برای همگان واضح و هویدا است؛ زیرا کسی که مؤید به حجت‌­ها و براهین نباشد، حتماً در پالیسی خود شکست می­‌خورد و روزی به جای اینکه سربلند و سرافزار شود، بدنام و بی‌آبرو می‌گردد. (تاریخ بهترین شاهد و گواه این امر است.)
در این بخش از مقاله به بیان احوال زندگانی مدعی نبوت، خانواده، مراحل دعوت و سایر موارد مربوط به آن می­‌پردازیم.

زندگی‌نامه بنیان‌گذار قادیانیت

میرزا غلام احمد (مؤسس فرقۀ قادیانیت) در سال 1839میلادی، مطابق با 1213هـ. شـ. در قریۀ «قادیان»، واقع در ایالت پنجاب هند، متولد شد و در سال 1908میلادی بر اثر عارضۀ «وبا» در لاهور درگذشت؛ جنازه­‌اش به قادیان منتقل و در آنجا دفن گردید.

نسب و خانواده

میرزا غلام احمد قادیانی از نسل مغول­‌ها، تیرۀ «برلاس» است بعضی از محققان خاندانش را از اعقاب «گورکانیه» بیان کرده­‌اند؛ اما خود وی مدعی شد که از طرف خدا به او الهام شده که از نژاد فارس است. در پاورقی کتاب «البریه» به همین مورد اشاره­‌ای کرده و می­‌نویسد: «دربارۀ من چنین الهام شده: «لو کان الإیمان معلقا بالثریا لناله رجل من فارس» «اگر ایمان در ستارۀ ثریا باشد، مردی از فارس آن را حاصل خواهد کرد».
و نیز در کتاب «اربعین» می‌نویسد: «تاکنون آنچه دربارۀ خانواده­‌ام گفته شده، همگی بر مبنای حدس و گمان بوده­ است؛ اکنون از جانب پروردگار برایم معلوم شده که خانوادۀ ما از فارسیان است و من نیز به این امر ایمان قطعی دارم؛ چرا که قول معتبر و صحیح همان است که به وسیلۀ علم الهی بیان گردد».
خانوادۀ میرزا غلام قادیانی یک خانواده‌ی سرمایه­‌دار بود و پدربزرگش صاحب قریه­‌ها و املاک زیاد و صاحب امارت در پنجاب بود. پدر بزرگ او (میرزا عطا محمد) در جنگی که بین او و سیک­‌ها رخ داد، تمام املاکش را از دست داد. آنان تمام دارایی او را نابود کردند و او و خانواده‌­اش را از شهر «قادیان»، طرد کردند؛ سپس انگلیس در سال 1818 میلادی به خاطر خدمات عسکری‌ای که پدرشان برای آن­ها انجام داده بود، برای ایشان اجازۀ برگشت داد و بعضی از قریه‌ها و املاک­شان را به آن­ها برگرداند؛ میرزا احمد در این مورد چنین می‌نویسد: «در آن روزها بر پدرم مشکلات زیادی سرازیر شده بود و اموالش به دست کفار به یغما برده شد، تا اینکه الله متعال بعضی از قریه­‌ها و املاک را در زمان دولت انگلیس به پدرم باز گرداند».
میرزا غلام احمد بیشتر وقت خود را به فراگیری علوم اسلامی، مباحثات علمی و موعظۀ مردم صرف می‌کرد؛ منطق، فلسفه، علوم دینی و ادبی را نزد اساتید خود فرا گرفت و علم طبابت را نزد پدرش که طبیب ماهری بود، آموخت.
از خودش نقل شده که از دوران کودکی به مطالعۀ کتاب علاقۀ فراوانی داشته است؛ تا جایی که پدرش همواره او را کنترل می‌­کرد تا مبادا مطالعۀ زیاد به سلامتی و تندرستی‌­اش آسیب برساند. وقتی بزرگ­تر شد، به اصرار پدرش مسئولیت املاک و زمین‌های موروثی را به عهده گرفت. خودش می­‌گوید: «قبول این مسئولیت بر خلاف میل من بود».
وی زمانی که کشیشان مسیحی به تبلیغات گسترده‌ای در شبه قارۀ هند اقدام کرده بودند، به مبارزۀ با آن­ها پرداخت و در این باره کتاب «براهین احمدیه» را به نگارش در آورد. ایشان تألیفات زیادی داشته که متجاوز از هفتاد جلد کتاب، رساله و مقاله به زبان اردو، عربی و فارسی از وی بر جای مانده است که در مجموعه­‌ای به نام «روح خزائن» در بیست و دو جلد گردآوری شده­ و توسط پیروان وی در پاکستان به چاپ رسیده است. برخی از مهم­ترین کتاب‌های وی که عبارت است از: «براهین احمدیه»؛ دربارۀ اثبات حقانیت قرآن، پیامبر و دین اسلام به چاپ رسید. کتاب موعود در چهار جلد با پنج‌صد و شصت و دو صفحه؛ «سیرة الابدال»؛ دربارۀ علامات و نشانه­‌های عباد الرحمن. «مواهب الرحمن»؛ در بیان معجزات و عقاید غلام احمد و دلایل دعوت و بعثت وی. «حقیقة المهدی»؛ حاوی دلایل مسیح و مهدی بودن غلام احمد. «لجة النور»؛ مشتمل بر رساله­‌ها و نامه‌های وی برای علمای عرب، شام، عراق و خراسان. «خطبة الهامیه»؛ بیان‌گر الهامات و وحی خداوند بر او و مطالبی در مورد دلایل بعثت وی و اینکه او مسیح موعود است. «اعجاز مسیح»؛ در تفسیر سورۀ حمد. «تبیلغ الإسلام»؛ حاوی نامه­‌های وی به بزرگان عرب و فارس، تأیید دولت انگلستان، تبیلغ، دعوت و پذیرش مردم نسبت به سخنان و ادعاهای وی.

تاریخ پیدایش قادیانیت

تاریخ پیدایش قادیانیت بر می‌گردد به سال 1889 میلادی که وی در سن چهل سالگی اعلام کرد که مورد وحی و الهام الهی قرار دارد و از کسانی است که خداوند هر صد سال یکی از آن­ها را بر می‌انگیزد، تا دین اسلام را تجدید کند؛ همچنین او ادعا کرد که از طرف خداوند مأمور است تا از مردم بیعت گیرد؛ وی مدعی بود که مخالفانش به صورت غیر طبیعی کشته خواهند شد؛ و نیز مدعی بود، هنگامی که بیماری طاعون انتشار یافته بود، به‌­واسطۀ او بیماران به صورت معجزه‌آسایی شفا یافته­‌اند و این امور را دلیل بر حقانیت خود می‌دانست. میرزا غلام احمد معترف  بود که بیشتر عمر خود را در تأیید و پیروی دولت انگلستان سپری کرده است.
در زمان استعمار هندوستان توسط انگلیس، چندین رساله و کتاب در تجلیل و حمایت از دولت انگلستان به نگارش در آورد. میرزا غلام احمد بر این باور بود که دولت بریتانیا همۀ اقشار مردم را از جهت حریت و آزادی با دیدۀ یکسان می­‌بیند و در این باب کمال انصاف و دادگری را رعایت می­‌کند؛ ملت‌ها در زیر سایۀ رأفت آن­ها به آرزوی خود رسیده‌­اند و از وقتی که دست به دامان آنان زده­‌اند، در راحتی به سر می‌برند؛ بدین جهت برای سران انگلیس دعا می­‌کرد و اطاعت از دولت انگلیس را واجب می­دانست.
او در کتاب «حقیقة المهدی» مدعی است که اگر ترس از شمشیر بریتانیا نبود، وی را می­‌کشتند؛ لذا از دولت بریتانیا سپاس­گذار بود.
این ارتباط و دل‌بستگی، بعد از میرزا غلام احمد نیز در پیروان او ادامه داشت، تا جایی که خلیفۀ دوم این فرقه، بشرالدین محمود احمد، کتابی به نام «تحفة شاهزاده ویلز» برای پادشاه انگلستان «ویلز فرزند جورج پنجم» به نگارش در آورد و به وی هدیه داد؛ اما رهبران کنونی این فرقه، خود را مخالف انگلستان، آمریکا، و اسرائیل می­‌دانند و معتقدند هیچ­گونه تفاهمی در گذشته و حال با انگلستان نداشته و ندارند.

مراحل دعوت میرزا غلام احمد قادیانی

مرحلۀ اول: مرحلۀ دعوت به طرف اسلام است که غلام احمد در این مرحله، ادعای خصومت و ادعای تجدید داشت و این مرحله در سال 1879 میلادی شروع شد و تا سال 1891میلادی ادامه یافت؛ در این مرحله، میرزا غلام احمد ادعا کرد که او مصلح و مجدد است و از جانب خداوند برای اصلاح جهان و دعوت به طرف اسلام مأمور شده­ است و در این مرحله سه نوع فعالیت انجام داد:
  1. مناظره؛
  2. جمع کردن پیروان؛
  3. نوشتن کتاب.
مرحلۀ دوم: مرحله‌­ای است که میرزا غلام احمد ادعا کرد که او مسیح موعود است؛ این مرحله در سال 1891 میلادی، شروع شد. در این مرحله اعلان کرد که  او مسیح موعودی است که قرآن و احادیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم از آن خبر داده‌اند و او آن مصلحی است که تمام اقوام و گروه­‌ها از سیزده قرن پیش منتظر آمدنش هستند؛ میرزا غلام احمد خودش را با استدلال از این گفته­‌اش: «والله أني أنا المسیح الموعود وأعطاني ربي سلطانا مبینا» «قسم به خدا همانا من مسیح موعود هستم و خداوند متعال به من حجت و دلیل واضح و آشکار داده ­است»؛ مسیح موعود می‌دانست.
مرحلۀ سوم: ادعای نبوت بود؛ چه بسا این مرحله­ای است که منجر به پیدایش قادیانیت و انتشار کار آن شد. اینجا یک رویکرد دیگر وجود دارد که ادعای نبوت میرزا غلام احمد را نفی می­‌کند، اما وقت مناقشۀ سخنان اصحاب این رویکرد، در آن بر نفی نسبت ادعای نبوت به میرزا غلام احمد چیزی نمی­‌یابیم؛ اینجا رویکرد سومی نیز وجود دارد که اصحابش ادعای نبوت را برای میرزا غلام احمد اثبات می­‌کنند.

ادعای مجددیت و مأموریت

میرزا غلام احمد می­‌گوید: دفعه‌ای به من الهام شد و معنای آن این بود: «خدا می‌خواهد برای احیاء دین خود اراده کند و تصمیم بگیرد؛ ولی هنوز در ملاء اعلی آن کسی که محیی باشد تعیین نشده».
در همین خواب دیدم مردم دنبال یک محیی (احیاء­گر دین) می­‌گردند و یکی از آن‌ها پیش من آمد و با اشاره گفت: «هذا رجل یحب رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم» معنای این قول این بود که شرط اعظم این منصب (مجددیت) حب رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم است که در این شخص (من) متحقق است
می‌­گوید: «شبی مشغول نوشتن چیزی بودم و به خواب رفتم و در خواب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم را زیارت کردم؛ صورت مبارک­شان مثل ماه کامل درخشان بود؛ ایشان به من نزدیک شدند و من احساس کردم که می­‌خواهند بغلم کنند و بغلم کردند. بعد از آن شب، بر من درهای الهام باز شده و پروردگار عالم مرا مخاطب خود قرار داد».

ادعای مسیحیت

در اواخر سال 1890 میلادی میرزا غلام احمد ادعا کرده که خداوند برای او نمایان ساخته که مسیح بن مریم که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم خبر آمدن او را داده بود، او است و حضرت عیسی علیه‌السلام مثل انبیاء گذشته، فوت شده ­است.
میرزا غلام احمد می‌­گفت: «من با صدای بلند می­‌گویم که خدای من این حق را با الهام و القای خود بر من آشکار کرده است؛ در حقیقت مسیح بن مریم فوت شده و روح او با روح پسرِ خاله­‌زاده‌­اش، یحیی در آسمان دوم است؛ آن مسیحی که قرار بود برای این زمان بیاید به من در اخبار صحیحه خبر داده شده که من هستم».

ادعای نبوت

غلام احمد به ادعای مهدویت و مسیحیت بسنده نکرد؛ بلکه ادعای نبوت را نیز اضافه نمود. او در جایی می­‌گوید: «إن الله سمّانی نبیاً بوحیه» «خداوند مرا با وحیش نبی نامید». ظاهراً منظور او از نبی نامیده شدنش توسط وحی، این آیۀ شریفه است که الله تعالی می­‌فرماید: «وإذا قال عیسی ابن مریم یا بنی إسرائیل إنی رسول الله إلیکم مصدقا لما بین یدی من التوراه ومبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد فلما جاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین»؛ ترجمه: «هنگامی که عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستادۀ خدا به‌سوی شما هستم، تصدیق کننده­ی آنچه نزد شما است از تورات و بشارت دهنده به فرستاده­ای که بعد از من می­آید و اسمش احمد است؛ پس هنگامی که با نشانه­های روشن نزد آنان آمد گفتند: این سحری آشکار است».
او همچنین خودش را مظهر و تجلی همه­ی پیامبران الهی می­شمارد و می‌گوید: «خداوند مرا مظهر تمام انبیا قرار داده است؛ پس من آدم هستم و من شیث هستم، من نوح هستم، من ابراهیم هستم و من مظهر تمام و کمال اسم نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم هستم یعنی من محمد و احمد به صورت ظلیه هستم». او همچنین مدعی بود که معجزه دارد و آن را «الإعجاز الأحمدی» می­‌نامید. وی با اشاره به خود می­‌گوید: «خداوند برای او امور خارق عادت را به نمایش درآورد و نشانه‌­های روشن و نصرت­‌های عجیب را آشکار نمود». در جایی معجزۀ دیگر خود را چنین بیان کرد که همه جا را طاعون فرا می‌­گیرد، اما او مبتلا به طاعون نمی‌­شود.
 میرزا غلام احمد می‌­گوید: «این شرف فقط به من به خطر تبعیت از آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم داده شد، اگر من امتی آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم نبودم و اعمالم به اندازۀ همۀ کوه‌­های این جهان می‌بود، هیچ وقت نمی‌توانستم این شرف مکالمه و مخاطبه را بیابم؛ چونکه فعلاً جز نبوت آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم در همۀ نبوت­ها بسته است و هیچ نبی صاحب شریعت نمی‌­تواند بیاید؛ مگر کسی که امتی باشد؛ پس بنابراین، من امت هم هستم و نبی هم می‌باشم.

اعتقاد او دربارۀ مهدویت

میرزا غلام احمد قایل بود که مراد از دجال، مسیحیت است و مراد از یاجوج و ماجوج، روسیه و غرب­اند و گفته است که اگر مهدی وجود جداگانه‌­ای داشت، حتماً در صحیحین بخاری و مسلم ذکر می‌­شد. امام بخاری و مسلم، احادیث دربارۀ حضرت مهدی را ذکر نکردند؛ گویا این مطلب را می‌رساند که احادیث مهدویت نزد آن دو بزرگوار صحیح نبوده؛ البته او احادیث «لا مهدی إلا عیسی» که در ابن ماجه و مستدرک حاکم ذکر شده را صحیح گفته است و بر همین نظر معتقد بود. از همین رو است که گستاخانه می‌­گوید: «وأنا المسیح الموعود والمهدی المعهود، منّ الله علیّ بالوحی والإلهام وکلّمنی کما کلّم برسله الکرام» «من مسیح وعده داده شده و مهدی اشاره شده هستم. خداوند با وحی و الهام بر من منّت نهاده و با من سخن گفته است، همان طوری که با رسولان گرامی‌اش سخن گفته است».

تأسیس قادیانیت و افراد برازندۀ آن

میرزا غلام احمد قادیانی 1839 – 1908 میلادی، آلۀ اساسی برای ایجاد و تأسیس قادیانیت بود؛ وی متعلق به خاندانی بود که مشهور به خیانت دین و وطن بودند؛ وی نزد پیروانش به مختل بودن مزاج، کثرت امراض و معتاد بودن به مواد مخدر معروف بود. بیشتر از پنجاه کتاب، رساله و مقاله دارد که مهم‌ترین کتاب‌هایش عبارت است از:
  1. ازالة الأوهام؛ 2. اعجاز احمدی؛ 3. براهین احمدیه؛ 4. انوار الإسلام؛ 5. اعجاز المسیح؛ 6. التبلیغ؛ 7. تجلیات الهیة.
نورالدین بروی: خلیفه و جانشین اول برای قادیانیت، تاج خلافت را انگلیس بر سرش نهاد و مریدها پیروی­اش نمودند؛ از جملۀ تألیفاتش: «فصل الخطاب» است.
محمد علی: وی امیر قادیانی در لاهور، مناظر آنان، جاسوس استعمار، و به عنوان مدیر مجله­‌ای به نام قادیانیان سخن می­‌گفت. قرآن کریم را ترجمه‌ی تحریف شده به زبان انگلیسی نمود؛ از جملۀ تألیفاتش: «حقیقة الاختلاف» و «النبوة في الإسلام» می‌باشد.
محمد صادق: مفتی قادیانیان که از جمله مولفاتش: «خادم خاتم النبیین» می‌­باشد.
بشیر احمد بن غلام: از تألیفاتش: «سیرة المهدی» و «کلمة الفصل» می‌­باشد.
محمود احمد پسر غلام و خلیفۀ دومش: که از تألیفاتش «انوار الخلافة»، «تحفة الملوک» و «حقیقة النبوة» می­‌باشد.

انشعاب در قادیانیت

پیروان میرزا غلام احمد دو گروه هستند:
۱.قادیانی؛
۲.لاهوری.
همۀ افرادی که ادعاهای قادیانی را صحیح می­‌دانند، از اسلام برگشته‌اند، قادیانی­ شده و مرتد شده­‌اند؛ همچنین آن­هایی که از زمان تولد، قادیانی هستند، زندیق گفته می‌­شوند.
اختلاف لاهوری­‌ها و قادیانی‌­ها بعد از حکیم نورالدین بر مسئلۀ «خلافت» شروع شد.
 خاندان قادیانی خلافت را به میرزا محمود سپردند و به دستش بیعت کردند؛ اما لاهوری­‌ها می­خواستند خلافت به محمدعلی لاهوری برسد. خلاصه هر دو گروه ادعاهای میرزا قادیانی را درست می‌دانند. اگر لاهوری مدعی باشد که ما قادیانی را به پیامبری نمی‌­پذیریم، اول اینکه این ادعای آن­ها خلاف حقیقت و اشتباه است؛ اما اگر ادعای آن­ها پذیرفته شود، بازهم او را مجدد، مهدی، مأمور از جانب الله و… می‌­دانند. پس اگر کسی مدعی دروغین پیامبر را مسلمان بداند، آن شخص کافر و مرتد می‌­شود؛ ازاین‌رو، هر دو گروه «قادیانی و لاهوری» مرتد هستند.
گروهی که به محمدعلی لاهوری روی آورده­‌اند به گروه «لاهوریه» و «مجددیه» معروف‌اند. محمدعلی لاهوری دارای تألیفات زیادی از جمله: ترجمۀ قرآن به زبان انگلیسی است و انجمن لاهوری معتقدند که غلام احمد هیچ‌گاه مدعی پیامبری نبود و تنها خود را مجدد دین اسلام معرفی کرد.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version