نویسنده: دکتور فضل احمد احمدی
وجوه افتراق میان اسلام و مسیحیت (بخش سوم)
وجوه افتراق:
د-توحید و تثلیث
دین مسیحیت در ذات خود دین توحید است و مسیحیان معتقد به توحید هستند، اما این نکته قابل یادآوری است که مسیحیان توحید را در پهلوی تثلیثی می پذیرند که به باور آنان به توحید باز می گردد. در باور تثلیث، مسیحیان به این عقیده اند که خدای واحد در سه شخص پدر، پسر و روح القُدُس تجلی یافته است. در واقع مسیحیان به سه اقنوم و سه شخص که جنبه الوهی دارند، عقیده دارند و برای این که کافر به آنان اطلاق نگردد و به شرک متهم نشوند، معتقدند که این سه شخص یا سه اقنوم تجلی یک حقیقت واحد هستند(القفاری و العقل، ۱۹۹۲: ۷۲ و سعید، بی تا: ۲۸۰). امروزه تثلیث عقیده مهم همهی مسیحیان با تفاوت کیفیت است در حالی که این عقیده دیانت اصلی مسیحیت نیست(الساموک و الشمری، بی تا: ۳۴۵).آنان به این باور اند: «هنگامی که مسیحیان از سه گانگی سخن میگویند، میکوشند یگانگی خدا را بیان کنند». دفاع از چنین باوری عقلستیزی، خِرد گریزی و بازگشت تثلیث به توحید، اساسی ترین دغدغه و نگرانی متألهان مسیحی در قرون میانه بود. چراکه مسیحیانِ نخستین، هیچ باوری به تثلیث نداشتند و همه حضرت مسیح را پیامبر خدا و فرستادهی او می دانستند. ابیونیها و مسیحیان قرون نخستین میلادی، عیسی مسیح را فقط یک انسان معمولی و عادی می دانستند که پسر مریم است و به قدرت مطلق خداوند بدون پدر به دنیا آمده است(طاهری و طاهری، ۱۳۸۸: ۱۴). البته به نظر میرسد مسأله پرستش چندگانگی از همان ابتدای دین مسیحیت نیز مطرح بوده است، چنان که قرآن کریم می فرماید:«وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ»(المائده، ۱۱۶).
در اسلام سرآمد تمام باورها توحید و یگانگی خداوند است. به سخن دیگر، توحید اساسی ترین آموزه و مبنای همهی معتقدات مسلمانان است. قرآن کریم به عنوان معتبرترین منبع دینی در اسلام، بدون هیچ تصرف و تحریفی، همواره بر توحید تأکید دارد و توحید را اصل و چکیدهی اسلام میداند. شروع و ورود به اسلام با کلمه «لا اله الا الله»(هیچ پروردگاری نیست جز الله) است. آیاتی متعددی در قرآنکریم مستقیم و غیرمستقیم بر توحید دلالت دارند. آیاتی مانند:«بگو او خدای یکتاست»[1](اخلاص، ۱)؛ « هیچ خدایی جز الله نیست»[2](صافات، ۳۷؛ و محمد، ۱۹)؛ «هیچ خدایی جز او نیست»[3](بقره، ۱۶۳)؛ «همانا خدای شما یکتایی است»[4](یوسف، ۱۱۰؛ انبیا، ۸؛ و فصلت، ۶)؛ «هیچ خدایی جز الله نیست»[5](ص، ۶۵)، در همهی آیاتِ اشاره شده، به صورت مستقیم بر وجود ذات یکتا و خدای یگانه تأکید شده است. و خداوند حتی گاهی برای توحید استدلال نیز میآورد، مانند:«اگر در آنها (آسمان و زمین) جز خدا، خدایی دیگر وجود داشت، قطعاً آنها تباه میشدند»[6](انبیا، ۲۲). بنابر این، هرچند تشریح و توضیح توحید با تمام ابعاد آن در اسلام نیازمند تحقیق جداگانه است، اما در مقاله حاضر با اشاره آیات فوق اکتفا میشود.
هـ-خداوند
در مسیحیت، رایجترین نام خداوند یهوه است. در اسلام، رایجترین نام خداوند، الله است، مشابه الوا در عهد عتیق. اکثریت قریب به اتفاق مسیحیان جهان به آموزه تثلیث پایبند هستند که در فرمولهای اعتقادی بیان میکند که خدا سه فرض (پدر، پسر و روح) در یک جوهر است. در اسلام این مفهوم را نفی توحید و در نتیجه گناه شرک دانستهاند که از گناهان کبیره کبائر شمرده شدهاست. خود قرآن در آیه ۷۳ مائده به تثلیث اشاره میکند که میگوید: «آنها که میگویند: «الله سومین سه است» کافر شدند. و معبودی جز خدای یگانه نیست. و اگر از سخنان خود دست برندارند، قطعاً به کافرانشان عذاب دردناکی خواهد رسید.»
و-رفتار اجتماعی متقابل
در عالم واقعیات و مقام عمل که در میان مسلمانان و مسیحیان به میان آمده است، حسن سلوک و رفتار نیک مسلمانان نسبت به مسیحیان و زندگی پیروان مسیح(علیه السلام) در میان ملل اسلامی و ارتقای اجتماعی-سیاسی آنان گاه تا حد وزارت و برخورداری از حق انجام شعایر دینی و داشتن دیر و کلیسا، گواه احترام به مسیحیت به عنوان دین آسمانی منسوخ شده از سوی اسلام و زندگی محترمانه عیسویان در جامعه اسلامی است. شاید بتوان بارز ترین نمونه این رفتار وسلوک مسلمانان را با عیسویان در دورۀ جنگهای صلیبی مشاهده کرد که طی آن مسلمانان، عملکرد صلیبهای اروپایی را از مسیحیان بومی جدا کردند و هیچ گاه جنایتهای جنگوجویان مهاجم را پای ساکنان مسیحی منطقه نگذاشتند. عیسویان بومی در نواحی مسلمان نشین از حقوق کامل شهروندی و مذهی خود برخوردار بودند و حتی در مواردی اختلافشان با مسیحیان غیر بومی، از پشتیبانی مسلمانان نیز بهرهمند میشدند. این رفتار و حسن سلوک مسلمانان در حالی بود که در هنگامی که مسلمانان در مناطق زیر سلطۀ مهاجمان قرار داشتند، از حقوق مدنی بیبهره بودند و حتی حقِ داشتن مسجد از آنها سلب گردیده بود(بینش، بی تا: ۸۱).
[1] – «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ».
[2] – «لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ».
[3] – «وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ».
[4] – «أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ».
[5] – «وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ».
[6] – «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا».