نویسنده: بشیراحمد «احمدی»
اروپا با حاکمیت کلیسا قرنها در تاریکی بهسر میبرد، اما پیوند و نزدیکی جغرافیای آن با سرزمینهای اسلامی در شرق و نیز در شمال افریقا باعث شد تا اروپاییان از علم و ادبی که در سرزمینهای اسلامی موج میزد، بهره ببرند. سرانجام این روند به آوردن رنسانس در اروپا منجر شد. چنانکه در خلال قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی آثار ادبی در میان بسیاری از اروپاییان رخنه نمود. آنها با استفاده از این روند آرام آرام به ترویج آن پرداختند، بهویژه بعد از اختراع اولین ماشین چاپ که توسط «گوتنبرگ آلمانی» در سال ۱۴۵۰ میلادی ساخته شد. این مسئله تحول زیادی را در عرصه ترویج و تبلیغ علم در اروپا به وجود آورد که آنرا میتوان نخستین جرقهای عنوان نمود که دامنه آن همه اروپا را مشتعل ساخت.
در اوایل قرن شانزدهم (۱۵۱۷ میلادی)، «مارتین لوتر» در کلیسای ویتنبرگ آلمان درسهای مذهبی را میآموخت. در این زمان، رهبانی به نام تتزل (Tetzel) بنابر دستور پاپ در مناطق مختلف آلمان سفر نمود تا هرجا نزد مردم رفته و برای بخشودگی گناهان پولی را دریافت نماید تا از این طریق بتواند کلیسای پطروس قدیس در روم را بنا کند. اروپاییان برای کفاره گناهان خود که در آن زمان بخشودگی گناهان از جانب کلیسا فروخته میشد، هر مبلغی را که رهبانان مقرر مینمودند، پرداخت میکردند؛ زیرا این اصول و قوانینی بود که کلیسا از قرنها بدینسو بالای مردم وضع کرده بود. اما مارتین لوتر این عملکرد رهبانان را جز اغفال و فریفتن مردم چیزی دیگر نمیدانست. به همین منظور مطلبی ۹۵ صفحهای را علیه این خرافات کلیسا نوشت و آن را بر درِ کلیسای قلعه ویتنبرگ، آویزان کرد. پاپ در اولین اعتراض، علیه این اقدام مارتین لوتر که برای نخستینبار چنین شخصی علیه کلیسا انتقاد نموده بود، فرمانی را صادر کرد و مارتین لوتر را تهدید به تکفیر نمود، به شرط آنکه وی از این عملکرد خویش بازگشته و در برابر کلیسا عذرخواهی نماید. اما لوتر این فرمان پاپ را در ملا عام سوزانید. به همین دلیل پاپ با صدور فرمان دومی مارتین لوتر را تکفیر کرد.
این دو دستگی در عیسویت و در میان اروپاییان سرانجام منجر به جنگهای طولانی که در تاریخ به نام جنگهای سی ساله مذهبی شهرت دارد، میان طرفداران مذهب جدید (پروتستانت) به رهبری مارتین لوتر و نیز مذهب کاتولیک به رهبری پاپ گردید. باید یادآور شد که جنگهای سی ساله مذهبی یکی از طولانیترین و مخربترین جنگها در تاریخ اروپا به شمار میرود، که ظاهراً میان پیروان کلیسای کاتولیک و پروتستانت، اما در واقع این جنگ از جانب دولتهای رقیب (فرانسه و خاندان هابسبورگ) دامن زده میشد که با امضای معاهده وستفالیا (۱۶۴۸ میلادی) پایان پذیرفت.
بسیاری از مؤرخین بر این باورند که «معاهده وستفالیا» اولین معاهدهای بود که بر مبنای آن، مفکورهی دولت-ملت به جای هویت کلیسا که مردم اروپا بیشتر خود را کاتولیک و یا پروتستانت تعریف مینمودند، به وجود آمد. از اینرو، نشنلیزم را میتوان به عنوان مولود این عصر برشمرد.
گرچه برای نخستینبار نشنلیزم پس از عقد معاهده وستفالیا ظهور نمود، اما این مفکوره به عنوان مفکورهای جهانشمول، پس از انقلاب فرانسه (۱۷۸۹ میلادی) قد علم کرد. چنانکه بعد از پیروزی انقلاب فرانسه که در نتیجه آن تمام امتیازات کلیسا و اشراف (طبقه اول) کنار زده شد، نمایندگان طبقه سوم (اکثریت) به جای بیرق کلیسا، بیرق ملی فرانسه را به انگیزهای نشنلیستی برافراشتند. علاوه بر آن، ناپلئون یکی از انقلابیون فرانسه، آزادی ملت فرانسه را به عنوان الگوی آزادی جهان به انگیزهای نشنلیستی به سایر نقاط جهان از طریق جنگ حمل نمود که بعد از شکست در روسیه، جلو آن گرفته شد. بنابراین، پس از انقلاب فرانسه بود که اروپائیان بیشتر خود را در آئینهی هویت ملی-فرانسوی، آلمانی و انگلیسی- نسبت به هویت مذهبی (کلیسا) میدیدند، و این خود آغاز پیدایش مفکوره نشنلیزم در میان اروپائیان را نشان میدهد.
این بود مختصر سیر تاریخی آغاز پیدایش نشنلیزم در اروپا که بسیاری آن را به گونهای غیر واقعبینانه زادهی اروپا نه، بلکه به عنوان مفکوره عام، جزء از فرهنگ هر ملت برمیشمارند. به همین دلیل، برخیها مفکوره نشنلیزم را با توجیه اسلامی بودنِ آن در سرزمینهای اسلامی ترویج مینمایند. در حالی که این نادرستترین برداشتی است که برخلاف واقعیت پیدایش نشنلیزم تعبیر و ارائه میشود.
همانطور که بیان نمودیم، نشنلیزم ابتدا در قرن هفدهم و در اروپا شکل گرفت، و پس از انقلاب فرانسه به سایر نقاط جهان نیز حمل گردید. اما بیشترین بحثهای علمی پیروان این مفکوره در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اوج گرفت. چنانکه «ارنست گلنر» (۱۹۲۵-۱۹۹۵ میلادی) یکی از مفکرین مشهور آلمانی پیرامون نشنلیزم بحثهای زیادی نموده است. وی نشنلیزم را به نشنلیزم منطقهای (محلی)، نژادی و فرامنطقهای دستهبندی کرده است. به نظر گلنر، طبقه تجار کسانیاند که به گونهای فرامنطقهای به نشنلیزم وابستگی دارند.
زیرا آنان با خروج از مرزهای منطقه و نژاد به نشنلیزم فرامنطقهای دست مییابند. علاوه بر آن، از دیدگاه وی، نشنلیزم شکل جهانی را هم دارد. به گونهای که دولتهای بزرگ در سطح جهان به کدام زبان صحبت مینمایند. به عبارت دیگر، هر زبانی که در سطح جهان میان دولتها و ملتها بیشتر قابلیت تکلم را داشته باشد، از دیدگاه «گلنر» به عنوان نشنلیزم جهانی شمرده میشود.
ادامه دارد…