جعد بن درهم استاد و شیخ جهم بن صفوان بود. هروی رحمهالله مینویسد: «اولین کسیکه فتنۀ انکار کلام الله متعال را در میان مردم ایجاد کرد، جعد بن درهم بود.» وقتی جعد بن درهم ظهور کرد، زهری رحمهالله که یکی از ائمۀ بزرگ اسلام در آن زمان بود، فرمود: «جعدی از امت محمد صلیاللهعلیهوسلم نیست.»
ابن عساکر میگوید: «جعد بن درهم این باورهای خود را از ابن سمعان گرفته است. ابن سمعان از ابان و ابان از طالوت و طالوت نیز از لبید بن اعصم یهودی که آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم را سحر نمود، فرا گرفته است.»
اولین کسیکه با این عقیده و باور شناخته شد، جعد بن درهم، استادِ جهم بن صفوان، بود. در آن زمان، علمای اسلام دستور دادند تا او بهخاطر اعتقاداتی که داشت کشته شود و در نهایت نیز پای همین عقیدۀ خود کشته شد؛ ماجرای قتل او نیز بسیار مشهور است و در کتابهای متعدد ذکر شده است.
روایت شده است که خالد بن عبدالله القسری در «واسط»، روز عید اضحی، برای مردم سخنرانی میکرد، او خطاب به مردم چنین گفت: «ای مردم، قربانی کنید، خداوند متعال قربانیهای شما را قبول کند و من نیز جعد بن درهم را قربانی میکنم؛ زیرا او میپندارد که خداوند متعال، حضرت ابراهیم علیهالسلام را بهعنوان خلیل برنگزیده و با حضرت موسی علیهالسلام صحبت نکرده است؛ پاک و منزه است الله متعال از آنچه جعد بن درهم میگوید، سپس از منبر پایین آمده و او را ذبح کرد.» این عملکرد ایشان بعد از استفتا از علمای زمانشان بود و آنان جزء علمای سلف و بزرگان این امت بودند.
جعد بن درهم اصالتاً «کُرد» بوده است. عدهای میگویند: او در اصل فارسیزبان بوده است. جعد از منطقۀ حران بوده و مسئولیت تأدیب مروان حمار آخرین خلیفۀ بنی امیه- را به عهده داشت، به همینخاطر مروان حمار را (مروان جعدی) نیز میگویند. او از موالی سوید بن غفله بن عوسجه جعفی بود.
یکی از بدیُمنیهای جعد بن درهم این بود که سبب سقوط و از بین رفتن دولت بنی امیه قرار گرفت. ابن تیمیه رحمهالله میفرماید: «جعد بن درهم، که مروان بن محمد جعدی آخرین خلیفۀ بنی امیه به او نسبت داده میشود، [بسیار شؤم و بدیمن بود] تا جاییکه بدیمنی او باعث شد تا دولت مروان زایل گردد؛ زیرا وقتی بدعتهایی ظاهر شود که مخالف پیامبران باشد، خداوند متعال از مخالفان پیامبران انتقام میگیرد و پیامبران و [پیروانشان] را نصرت و یاری میکند.»