نویسنده: عبیدالله نیمروزی
بزرگمرد عرصۀ دعوت و اصلاح
کار دعوت و تبلیغ در خارج
مولانا ندوی گذشته از حالات بسیار عمیق و بلند درونی و روحیای که داشت، در زبان عربی و محاوره و گفتگو و تصنیف و تألیف در این زبان هم استاد بود. چنانکه عربها بر این امر اعتراف دارند. لذا میتوان ایشان را قافلهسالار داعیان و اهل تبلیغ به کشورهای خارجی و به ویژه عربی تلقی کرد.
ایشان با نیروی عجیب معنوی و زبان شیوا و گویای خودش قلبها را مسحور میکرد و در میان عربها به فعالیتهای گسترده در زمینۀ دعوت و تبلیغ پرداخت. ادبا، علماء و مشایخ بزرگ را نیز همراه خود به روستاها و شهرهای دیگر بیرون میبرد. شبها را در مسجد سپری میکردند تا به دعا و نیایش در این جوّ روحانی بپردازند که اثرات مثبت و ارزندهای را بر جای میگذاشت.
مولانا ندوی از آنجا که از مدرسۀ معنوی مولانا محمد الیاس درس فداکاری و اندیشه گرفته بود، بر زاد روحی خویش افزوده بود و همواره در این فکر به سر میبرد که چگونه دین به همۀ عالم و به همۀ انسانها از اقشار مختلف برسد و چگونه دین در زندگی همۀ انسانها داخل گردد و بر این مهم بسیار میکوشید.
مولانا ندوی مینویسد: مولانا رائپوری در اوقات نماز در جای خلوتی از حرم شریف اقامت میگزید. ناهار را نیز همانجا تناول میکرد. من در جماعتهای تبلیغ و ملاقات علما و خواص، چنان غرق میگشتم که بیشتر اوقات دیر برای تناول ناهار میرسیدم و چون به خیمه وارد میشدم، مشاهده میکردم که حضرت رائپوری نشسته و نانهایی را در دستمال بسته و نهاده است، با دیدن من میفرمود علیجان تو به فکر خوردن هم نیستی، ببین من برای تو چپاتی (نوعی لواش مخصوص) گذاشتهام چون نانهای خمیری برای تو ضرر دارند.
علامه ندوی برای پیشبرد اهداف دینی و به ویژه کار مهم دعوت و تبلیغ بسیار در تلاش بود و به موفقیتهای چشمگیری نایل آمد. در کشورهای دیگر عربی و اسلامی نیز به این مهم بسیار اهمیت میداد و برای بهرهمند گردانیدن علماء، مفکران و اندیشمندان دینی از فضای روحانی مساجد و کار دعوت، آنان را با خود به روستاهای اطراف و شهرهای دیگر میبرد و با استقبال بینظیر مردم، مسجد را بر هر جایی دیگر برای گذراندن شب و استراحت و دعا ترجیح میداد و در این باره حضرت مولانا فقط به یک شهر اکتفا نمیکرد، بلکه شهرهای دیگر و روستاها را نیز زیر پوشش میگرفت. چنانکه که در مصر تنها به شهر قاهره اکتفا نکرد، بلکه به شهرهایی دیگر هم رخت سفر بست. چنانکه برای کار مهم دعوت به شهر «المحلة الكبری» نیز سفر کرد.
شيخ يوسف قرضاوی مینویسد: در شبی که مولانا در این شهر بود، مردم دعوت علامه ندوی را مبنی بر شب گذرانی مسجد اجابت کردند و آن شب را در مسجد در حال سجده و قیام گذرانیدند.
حضرت مولانا سید ابوالحسن میتوانست همچون بسیاری از علما و بزرگان دیگر در بهترین هتلها و منازل اقامت گزیند؛ اما به خاطر رضای الله جلجلاله همه را رد کرده شبها را در مساجد الله میگذراند و روزها را با دعوت و تبلیغ و ارشاد مردم سپری میکرد. او خویشتن را وارث رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم میدانست و به همین علت دنبال عیش و خوشگذرانی و رفاهطلبی و یا تجارت نبود بلکه سعی بر آن داشت تا کشتی انسانیت را به ساحل مقصود برساند.
شیخ یوسف قرضاوی مینویسد: علامه ندوی عقیده دارد که تطهیر دلها و تزکیۀ نفوس کار علمای ربانی و دعوتگران صادق است، آنانی که نماز و عبادت، زندگی و مرگشان را برای خدا قرار دادهاند و همواره برای هدایت امت در بیقراری هستند و با اخلاص و دعوتشان، خداوند، گمراهان را به هدایت، گناهکاران را به توبه و انحرافورزان را به راه مستقیم رهنمون میسازد و بنابر اخلاصی که دارند سخنان از قلب آنان بیرون آمده به دلهای بندگان میریزد و حالتی چون برقگرفتگی ایجاد میگردد و مثل کسانی نیستند که سخنان را از جوانب دهان بیرون آورند، به گونهای که تا گوشهای شنوندگان هم نرسد. بر همین اساس بود که علامه ندوی نسبت به نهضت دعوت و تبلیغ، اعتقاد حاصل کرد و طبق نظر ایشان اهل دعوت و تبلیغ کسانی هستند که انسانها را با وعظ و ارشاد، نرمی در سفر و الگو قرار گرفتن در حضر تغییر میدهند و آنان را بهسوی عمل به سنت و آداب اسلامی فرا میخوانند.
علامه ندوی با قلبی آکنده از درد و غم برای امت اسلام راهی کشورهای عربی میشد و حامل ایمان و یقینی بود که انسانها از آن دور گشته بودند و یا شاید هدف حقیقی را در رابطه با آن گم کرده بودند، و در کالبد مردۀ مسلمانان و به ویژه امت عرب حیات معنوی بدمد. بار دیگر آنان را از افتخارات پیشین آنان در راه دین آگاه ساخته و روح خالد بن ولید، سعد بن ابی وقاص، اویس قرنی، عقبة بن نافع، طارق بن زیاد و صلاح الدین ایوبی را در آنان بدمد. علامه ندوی کشور سوریه و شهر تاریخی دمشق را هم جزو برنامههای اصلی اصلاحی خویش قرار داد. گرچه این شهر از نظر علم و دانش، تحقیق و تدقیق در مسایل فقهی، حدیثی و غیره مرتبۀ بالایی داشت اما نسبت به جماهیر امت و احساس مسئولیت نسبت به آنان در سطح پایینی بود. علامه ندوی در آنجا فعالیتها را از مساجد آغاز کرد و در زمینۀ دین و ایمان سخنرانی میکرد، اما سخنان ایشان برای این هدف نبود که بر ذخیرۀ دانش و علم آنها بیفزاید، بلکه برای تقویت ایمان و یقین و بیداری روح آنان سخن میگفت.
مصطفی سعید الخن مینویسد: علامه ندوی از آن جهت زیستن و ماندن در مسجد را برگزید، تا فرصتی را برای التجاء و رازونیاز با خداوند بیابد. به گونهای که سخنان او برای مردم سودمند واقع شوند. در این سخنرانیها تنها زبان شیخ ندوی نبود که به سخن در میآمد، بلکه روح نورانی او نیز بر سالنی که در دانشگاه سوریه در آن به ایراد سخن میپرداخت شعاع انداخته بود.
یقینا سخن قلب و زبان با هم، شیواتر، گویاتر و مؤثرتر از سخن زبان است. دعوت حضرت مولانا ندوی از جاذبیت و کشش ویژهای برخوردار بود. جاذبیتی که ناشی از سوز سینه و درد اندرون بود و قلبها را شکار میکرد. ایشان دعوت حق را در بهترین پوشش و با زندهترین روش عرضه میکرد و همواره سعی داشت حقایق را با معیاری بسیار موزون و صحیح آشکار نماید.
مولانا ندوی معتقد بود که دعوت تابع قوانین معین و ضوابط شخصی نمیباشد. چون کارآیی دعوت وابسته به محیط، حالات جامعه و فضای عمومی میباشد و لازم است دعوتگر، حکیم، آگاه به حالات، وقایع و مناسبتها باشد.
ادامه دارد…