زندگی هر دسته از موجودات مفهوم ویژهای دارد که با توجه به فلسفهی آفرینش آنها تفسیر میگردد. خداوند متعال از آفرینش گیاهان هدفهایی داشته که متمایز از هدفهایی است که برای آفرینش حیوانات رقم زده است. بنابراین، مفهوم زنده و با نشاط بودن گیاهان غیر از معنای زنده و با نشاط بودن حیوانات است. انسان نیز موجود زندهای است که شاکلهی آفرینش او از لحاظ ظاهر و باطن، جسم و روح با سایر موجودات متفاوت و کاملتر از آنها است. او میتواند دامنهی شناخت و معرفت خویش را تا اعماق هستی رسوخ دهد و از ملک تا ملکوت را به تسخیر خویش درآورد. همه هستی را در اختیار خویش بگیرد و از تمامیت آن ابزار و نردبانی بسازد تا به هدف نهایی آفرینش و حیات طیبه نایل گردد و زندگی حقیقی را در جوار قرب الهی و وصول به کمال مطلق جستجو نماید. این است تفسیر زندگی و حیات انسانی. در چنین صورتی، انسان وظیفهی خویش را انجام داده و توانسته است به مقام انسانیت نایل گردد. بنابراین، وظایف زن یا مرد در خانواده یا جامعه را باید در راستای فلسفه آفرینش و چیستی زندگیشان جستجو کرد. با توجه به اینکه زنان نیمی از جامعه را تشکیل میدهند، باید نقش سازندهای داشته باشند و بدانند که آنها نیز موظفند نقشهای مربوط به خود را به خوبی ایفا کنند.
زن به دلیل نقش خاصی که در دستگاه خلقت بر عهده دارد، به سرمایههای درونی بسیار گرانبهایی مجهز است که جامعه بشری در رشد خود نیازمند این ارزشها است. یکی از این سرمایههای درونی، عاطفه است که در طول تاریخ و در تمامی اجتماعات نمودهای بسیار شکوهمندی داشته است. این میل درونی اگرچه در همه انسانها کم و بیش وجود دارد، اما بهرهی زن از این عطیهی الهی بیشتر است. این میل مقدس از یک سو زنان را برای همه نوع فداکاری جهت زندگی آماده میکند و همچون شمع فروزانی محفل خانواده را روشن میسازد. از سوی دیگر، زحمات طاقتفرسای پرورش نسلی را بر عهده دارد. به بیان دیگر، جامعهی سالم نیازمند داشتن خانوادههای سالم است و سعادت و سلامت هر جامعه در خانوادهها پیریزی میشود و شمع فروزان محفل خانواده زن است. این زنان هستند که با آکنده ساختن کانون خانواده از انس، صفا و الفت میتوانند فضای فکری، فرهنگی، دینی و گفتوگوهای علمی و اجتماعی را نورانی کنند و عملاً درس مهر و صفا و از خودگذشتگی را از طریق فرزندان و همسران خویش به آیندگان بیاموزند. از اینرو، زنان جامعه باید بدانند که علاوه بر کارهای روزمره زندگی، مسئولیتها و وظایف مهمتری در جامعه دارند که اگر در روند جریان این مسئولیتها کوتاهی کنند، روز قیامت مورد بازخواست درگاه الهی قرار میگیرند. در این قسمت به چند نکتهی مهم از مسئولیتها و وظایف زنان اشاره میشود.
نقش زن در تربیت صحیح نسل آینده
زنان در تربیت نسل آینده نقش انکارناپذیری دارند. باید توجه داشت که تحقق اهداف عالی هر جامعهای در گرو تربیت صحیح نسل آیندهساز آن جامعه است. تاریخ گواه است که بزرگمردان و شخصیتهای علمی دنیا تربیتشدگان مادرانی نمونه بودهاند. اگر ما به عنوان مسلمان شخصیتهایی چون امام ابو حنیفه، امام شافعی، امام بخاری و… را از اکابر و بزرگان دینی میدانیم، قبل از هر چیزی لازم است بدانیم که این شخصیتها و بزرگان در دامان مادرانی نمونه و الگو پرورش یافتهاند و گواه بر این مدعا صفحات زرین تاریخ است که برای آیندگان این مطلب را کاملاً روشن مینماید. بنابراین، وظیفهی زنان است که نسلی پاک، با ایمان و با خدا را تربیت کنند و به تربیت و اصلاح فرزندان توجه کامل مبذول دارند. زیرا فرزند امانتی از سوی خداوند متعال در دست والدین است که باید تلاش شود تا با تربیت صحیح، این امانت را به خوبی به صاحبش بازگردانند.
آشنایی با تربیت یکی از حیاتیترین نیازهای بشری و یکی از ضروریات حیات انسان است. آن کسی که تربیت نیافته، نه تنها خود را تلف کرده، بلکه از لحاظ اجتماعی زیان بزرگی از او متوجه مردم دیگر خواهد شد. تربیت واقعی یعنی پرورش دادن، شکوفا کردن و به فعلیت رساندن استعدادهای درونی در جهت کمالاتی که خداوند آن را هدف از خلقت انسان معرفی میکند. «قلب کودک نیز همانند زمین بکری است که برای پذیرش هر نوع بذری آمادگی دارد. دامان مادر، بزرگترین مدرسهای است که بچه در آنجا تربیت میشود. آنچه که بچه از مادر میشنود، غیر از آن چیزی است که از معلم میشنود؛ بچه از مادر بهتر میشنود تا از معلم.
در تاریخ بزرگ و معاصر خودمان افرادی را داریم که امروزه شهرت جهانی آنها زبانزد همه مردم جهان است. این شخصیتهای بزرگ علمی از دامان مادرانی نمونه و الگو برخاستهاند؛ مادرانی که جزء بندگان مخلص خدا بودهاند. کافی است نظری کوتاه به زندگی بزرگان دینی و افراد موثر جهان اسلام چه در حال و چه در گذشته بیفکنیم. بسیاری از این شخصیتها افرادی بودهاند که مادرانشان با تربیت صحیح اسلامی آنها را نخبگان این عصر نمودهاند که امروزه جهان اسلام به نامشان افتخار میکند.
بانو خیرالنساء، مادر بزرگوار مولانا ابوالحسن ندوی، شخصیت بینظیر جهان اسلام است. زمانی که علامه ندوی پدرش را از دست داد، تربیت وی را برادر بزرگش علامه عبدالحی و مادر بزرگوارش بانو خیرالنساء به عهده گرفتند. این بانو با جدیت و تلاش به تربیت صحیح فرزندش همت میگماشت و از آنجا که خودِ این بانو زنی صالحه و حافظ قرآن بود، فرزندش را در راه فراگیری علوم دینی تشویق میکرد و خودش به مسائل درسی فرزندش اهتمام میورزید. شب هنگام که همه خواب بودند، برای نماز شب برمیخاست و دست به دعا و نیایش برمیداشت و برای فرزند دلبندش دعای خیر و موفقیت میکرد.
خود علامه ابوالحسن ندوی میفرماید: من مدیون دعای مادرم هستم. این مادرم بود که با دعای نیمهشب سبب گردید تا من به درجات علمی نائل گردم. آری، ابوالحسن ندوی از دامان مادری متدین، باخدا، باحجاب، عفیف و پاکدامان بیرون آمد و جهانی را پر از علم و عرفان نمود.
علامه ابوالحسن ندوی میفرماید: «مادرم در میان خاندان ما به شفقت و مهربانی زبانزد بود و بعد از نبود پدرم بیش از هر مادری نسبت به من مهربانی و عطوفت داشت. اما در دو مورد خیلی سختی و شدت از خود نشان میداد. یکی این که سهلانگاری و سستی در نماز را اصلاً تحمل نمیکرد و هرگاه قبل از نماز عشاء میخوابیدم، مرا بیدار میکرد؛ حتی اگر در خواب سنگینی فرو میرفتم. هنگام نماز صبح نیز مرا بیدار میکرد و به مسجد میفرستاد و بعد از آن به تلاوت قرآن مرا دستور میداد. موضوع دومی که مادرم به آن حساسیت نشان میداد این بود که هرگاه به فرزند خدمتگذار یا کودکی دیگر از کودکان فقرا بدرفتاری میکردم یا آنها را تحقیر میکردم، مادرم مرا مجازات میکرد و دستور میداد از آنها معذرت بخواهم و در مقابلشان فروتنی کنم، هر چند در این امر نسبت به خودم احساس اهانت مینمودم.
بنده از این روش تربیتی مادرم خیلی استفاده کردم. در نتیجه همین امر بود که همیشه نسبت به تکبر و خودپسندی و ظلم و تجاوز بیمناک شدم و پیبردم اذیت و آزار اشخاص، شکستن دل دیگران و تحقیر افراد گناهی بزرگ است. اعتراف به اشتباهات خودم همیشه برایم آسان و سهل بوده است.
اما امروزه اکثر مردم نسبت به آسایش رفاه دنیوی فرزندان خویش فکر میکنند و اهتمام میورزند، اما در این باره هیچ تلاشی نمیکنند که آنها را به همنشینی و مصاحبت با نیکان و صالحان وادار نماید.