الله متعال اسلام را بهعنوان آخرین پیام به طور کامل و جامع توسط پیامبر خود، حضرت محمد (صلیاللهعلیهوسلم)، به بشریت ابلاغ نموده و اعلام داشته است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا»، که ترجمه میشود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین برگزیدم برای شما.»
دین الله متعال، دینی است کامل و بیزمان که هرگز تازگی و طراوت خود را از دست نمیدهد و در هر دورهای با شادابی و جوانی خود ماندگار است. خداوند در این دین، صلاحیتی قرار داده است تا قوانین و هدایتهای آن بتواند در هر شرایطی رهبری جهان را بر عهده گیرد و با تحولات جامعه بشری در هر دورهای همگام و همراه باشد.این حقیقت برای هیچکس پنهان نیست که تاریخ امت اسلامی مملو از تحولات و دگرگونیها است؛ زیرا دین اسلام بهعنوان یک دین جهانشمول و آخرین دین الهی، و امت اسلامی بهعنوان یک امت جهانی و آخرین امت، طبیعتاً با جوامع و ملتهای متنوعی در ارتباط بوده و با چالشهای بیشماری روبرو شدهاند که برای هیچ امت دیگری در تاریخ جهان اتفاق نیفتاده است. زندگی این امت پر است از دگرگونیها و انقلابات، و دارای چنان تنوع حالاتی است که در ادوار مختلف تاریخ بیمانند است.
از آغاز تاریخ اسلام، حملاتی بر پایهها و اصول این دین صورت گرفته است که نظیر آن در مذاهب دیگر کمتر دیده شده و آنان چنین آزمایشهایی را تجربه نکردهاند. مکاتب دیگر در طول تاریخ که دورههایی از فتوحات را تجربه کردهاند، در برابر کوچکترین حملات، اغلب مقاومت نکرده و در مواجهه با دشمنان خود نابود شدهاند. اما اسلام، به واسطهی قدرت اندیشه و تفکر خود، تمامی حریفان را شکست داده و همچنان به شکل اصیل و پایدار خود در جهان باقی مانده است. این به خاطر وجود ابرمردانی است که خداوند متعال در طول تاریخ برای این امت پرورش داده تا در گردنههای دشوار، روح اسلام را زنده نگه دارند، طلسم عقلپرستی را بشکنند و در اسلام قوت و حرکتی نوین ایجاد کنند؛ مردانی که با ایمان و روحیهای تازه، انگیزهای نو در میان مسلمانان برانگیختند. این اشخاص از نظر علم، تفکر و اخلاق روحانی، در زمان خود برجسته بوده و با ایمانی قوی و دلنشین در مقابل هر نوع ظلمت جاهلیت و گمراهی، چونان ید بیضاء عمل کرده، پردههای تاریکی را دریده و حقیقت را آشکار ساختهاند. درخت تنومند اسلام با وجود چنین ابرمردانی، در طی دورانهای مختلف تاریخ و در شرایطی خطرناک، آبیاری و محافظت شده و همواره تازگی خود را حفظ کرده است؛ رادمردانی که صفحات تاریخ اسلام را با دلاوریهای خود در مقابله با هر تهدیدی، زینت بخشیدهاند. شمار این سرداران اسلام بیش از آن است که در این نوشتار مختصر بگنجد؛ از این رو، تصمیم گرفتهایم تا گوشههایی از زندگی برخی از علمای صادق این امت را به تصویر کشیده و به عنوان نمونههایی از خروار، پیش روی خوانندگان قرار دهیم. امید است که خواننده با مطالعه این نمونهها، به عمق و قدرت تاریخی رجال اسلام و قربانیهای آنها در مسیر حفظ روح اسلام پی ببرد و با آگاهی از تاریخ درخشان علما و بزرگان امت اسلامی، آنان را بهعنوان الگوهایی برای زندگی خویش انتخاب نماید.
امام غزالی (رحمهالله)
ابو حامد غزالی، یکی از ستارگان درخشان آسمان دانش و بینش، فیلسوف و عالم الهیات برجسته خراسانی است که در زمرهی متکلمین اشاعره قرار میگیرد. وی، هرچند به تصوف گرایش یافت، اما استعداد برجستهای در علم و فلسفه داشت. غزالی با معارضاتی که با فلاسفه داشت، تبحر خود در فلسفهی یونانی را به اثبات رساند و به همین دلیل، در زمره فلاسفهی بزرگ اسلامی بهشمار میرود.غزالی به عنوان یکی از نوابغ قرن پنجم هجری شناخته میشود و تأثیر او بر علما و دانشمندان دورههای بعدی بهقدری بوده است که بسیاری از آنها به نقل و بررسی آثار او پرداختهاند.
در مورد ضبط نام «غزالی»، مورخان و مترجمان مختلف نظرات گوناگونی داشتهاند. برخی نام او را با تشدید زاء نوشتهاند و برخی دیگر به تخفیف این حرف پرداختهاند. مورخان و محققانی چون ابن اثیر، ابن خلکان، ذهبی، یافعی، سبکی و مؤلف «شذرات الذهب» همگی بر این باورند که نوشتن نام او با تشدید زاء نقطهدار مطابق با عادت اهل خراسان است که نامهایی مانند قصار، عطار، خیام و خباز را به صورت قصاری، عطاری، خیامی و خبازی بیان میکنند.
خانواده، نام و نسب، و تحصیلات غزالی
حجت الاسلام، امام زین الدین، ابوحامد محمد بن محمد بن محمد بن احمد طوسی، معروف به غزالی. امام محمد غزالی، برادر امام احمد غزالی، از اهالی طابران (طابران و نوقان دو شهر مهم در طوس بودند)، در سال ۴۵۰ هجری قمری، مطابق با ۱۰۵۸ میلادی، در طابران و در اواخر دوره حکومت طغرل سلجوقی به دنیا آمد.
پدرش، محمد بن محمد، مردی درویشمسلک، صالح و پرهیزگار بود که از خواندن و نوشتن بیبهره بود. او به حرفه بافندگی مشغول بود و علاقهمندی زیادی به شرکت در مجالس وعظ و خدمت به علما، فقها، عباد و زاهدان داشت. او با دسترنج حلال خود امرار معاش میکرد و در حدود سال ۴۶۵ هجری وفات یافت. او یکی از دوستان صوفیمشرب خود، ابوحامد احمد بن محمد راذکانی را به عنوان وصی خود انتخاب کرد و تربیت فرزندانش، محمد و احمد، را به او سپرد. راذکانی که خود مردی فقیر و عزلتنشین بود، به پاس دوستی و هممشربی که با پدر غزالی داشت، به تعهد خود عمل کرد و در پرورش این دو یتیم کوتاهی نکرد. او تا آنجا که توان داشت و از میراث باقیمانده بود، به زندگی هر دو برادر کفایت کرد. زمانی که آنها خواندن و نوشتن و مسائل دینی و مقدمات علوم ادبی و دینی را به خوبی آموختند و دیگر توانایی مالی پرداخت هزینههای آنها را نداشت، آنها را به مدارس طلاب راهنمایی کرد تا شاید بتوانند از بودجهی طلاب چیزی دریافت کرده و تحصیل خود را ادامه دهند. غزالی از هوش و ذکاوت فراوانی برخوردار بود و در کودکی نزد احمد راذکانی علوم دینی و ادبی را فرا گرفت.
این استعداد برجستهی طوس در جوانی به مقامی در علوم دست یافت که مایهی حسد پیر و جوان گردید و استادش، امام الحرمین ابوالمعالی جوینی، که از بزرگترین علمای نیشابور و خراسان بود، به داشتن چنین شاگردی میبالید. در میان چندین صد تن از شاگردان ابوالمعالی، که همگی از علما و دانشمندان قرن پنجم و ششم هجری بودند، مانند کیای هراسی، ابوالمظفر خوافی، ابوالمظفر ابیوردی، ابو القاسم حاکمی، ابو القاسم انصاری و دیگران، غزالی برتری داشت. او به مقامات علمیای دست یافت که هم دوست و هم دشمن به استادی او اعتراف کردند. با فضل و دانشی که او را در زمانهاش برتر ساخت، در دربار سلاطین و وزرا، مانند ملکشاه سلجوقی و وزیر مشهورش، خواجه نظام الملک، مقامی ارجمند یافت. در مدرسه نظامیه بغداد، که از بزرگترین مدارس اسلامی بود، بر کرسی تدریس نشست و همواره حدود سیصد تن از فضلای علماندوز در حلقهی درس او گرد آمدند و از دانش او بهرهمند شدند.
در پیشگاه خلفای اسلامی بغداد، مانند المقتدی بِامر الله و المستظهر بالله، احترام ویژهای یافت. افکار نو و بدیع او در علوم رایج آن زمان، مانند فقه، حدیث، کلام و فلسفه، انقلابی عظیم به وجود آورد و به ویژه افکار و گفتار فلاسفه را بر هم زد و فلسفه را به شکلی جدید و عجیب ارائه داد. به تدریج، شهرت او از خراسان، که موطن اصلیاش بود، فراتر رفت و به تمام بلاد اسلامی، دور و نزدیک، رسید.