نویسنده: محمدعاصم اسماعیلزهی
دلسوزی فوق العادۀ رهبران الهی
از آیات قرآن و تاریخ بهخوبی فهمیده میشود که رهبران الهی بیش از آنچه تصور میشود، از گمراهی مردم رنج میبردند و به ایمان آنها عشق میورزیدند. از اینکه میدیدند تشنهکامانی در کنار چشمۀ آب زلال نشستهاند و از تشنگی فریاد میکشند، ناراحت بودند. اشک میریختند، دعا میکردند، شب و روز تلاش و کوشش داشتند، در نهان و آشکار تبلیغ میکردند، در خلوت و اجتماع فریاد میزدند و از اینکه مردم راه روشن و راست را جا گذاشته و به بیراهه میرفتند، غصه میخوردند. غصهای جانکاه که گاهی آنها را تا سر حد مرگ پیش میبرد! بهراستی تا چنین نباشد، رهبری در مفهوم عمیقش پیاده نخواهد شد! گاه این حالت اندوه بهقدری شدید میشد که جان پیامبر به خطر میافتاد و خدا او را دلداری میداد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»؛ «گویی میخواهی خود را هلاک کنی که چرا اینان ایمان نمیآورند».
سپس برای دلداری میفرماید: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»؛ «اگر ما بخواهیم معجزهای از آسمان بر آنان نازل مینماییم که گردنهایشان در برابر آن (خم گردد و از روی اجبار ایمان بیاورند و) تسلیم شوند (اما سنت و حکمت خدا مقتضی اختیار است و ثواب و عقاب را مترتب بر آن کرده است).»
در تعبیر قرآنی، چیزی شبیه به سرزنش وجود دارد، دربارۀ اینکه پیغمبر صلیاللهعلیهوسلم خویشتن را دلتنگ میدارد و میآزارد بدان خاطر که مشرکان ایمان نمیآورند: «بَخَعَ النَّفْس» یعنی کشتن خود. این را نیز به تصویر میکشد که پیغمبر صلیاللهعلیهوسلم تا چه اندازه از تکذیب ایشان در رنج بوده است. او میدانسته است که به دنبال تکذیب ایشان، چه عقابی و عذابی در انتظارشان است؛ ازاینرو، دلش به حالشان میسوخت و وجود مبارکش از آن ذوب میشد و میکاست.
-
فروتنی نسبت به مؤمنان
خدای متعال فرموده است: «وَاخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ»؛ «و در برابر مؤمنانی که از تو پیروی میکنند، مهربان و فروتن باش.»
این تعبیر زیبا کنایه از تواضع توأم با محبت و ملاطفت است. همانگونه که پرندگان هنگامیکه میخواهند به جوجههای خود اظهار محبت کنند، بالهای خود را گسترده و پایین آورده و آنان را زیر بالوپر میگیرند تا هم در برابر حوادث احتمالی مصئون بمانند و هم از تشتت و پراکندگی حفظ شوند. پیامبر نیز مأمور است مؤمنان راستین را زیر بالوپر خود بگیرد.
اینها چند نمونه از سلوک اخلاقی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم بود که هرکدام چون آیینهای شفاف ما را به تماشای جمال زیبای اخلاق نیک آنحضرت دعوت میکند و یکی از راز و رمزهای مهم پیشرفت اسلام در صدر اسلام را که بسیار چشمگیر بود، به ما نشان میدهد. رفتار پیامبر صلیاللهعلیهوسلم با همنشینانش چنین بود که دائماً خوشرو، خندان، نرم و ملایم بود؛ هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان، عیبجو و مدیحهگر نبود. هیچکس از او مأیوس نمیشد و هر کس به در خانۀ او میآمد، نومید باز نمیگشت. سه چیز را از خود دور کرده بود: مجادله در سخن، پرگویی و دخالت در کاری که به او مربوط نبود. او کسی را مذمت نمیکرد و از لغزشهای پنهانی مردم جستجو نمینمود. جز در مواردی که ثواب الهی داشت، سخن نمیگفت. در موقع سخن گفتن بهقدری گفتارش نفوذ داشت که همه سکوت نموده و سراپا گوش میشدند.
و در آخر، از خداوند منان و بخشنده خواستاریم تا توفیق تأسی و اقتدا به اخلاق، افعال، احوال و اقوال زیبا و پسندیدۀ پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را به ما عنایت فرماید، چراکه او تعالی شنوای دعا و اجابتکنندۀ آن است.