نظریۀ تکاملِ انواع و تغییرات حاصله بر آنها در طول تاریخ پیدایش موجودات، حتی در میان اندیشمندان مسلمان نیز مسلم است و بسیاری از نویسندگان اسلامی آن را در کتب خود ذکر کردهاند. حتی در ابتدای اسلام و ظهور دعوت پیامبر خدا صلیاللهعلیهوسلم و گسترش موضوع خالقبودن الله تعالی، استدلال از موضوع تکامل موجودات و این که در طول تاریخ نمونهها و اشکال مختلفی را تجربه کردهاند و در پایان به شکل کنونی خود در آمدهاند، یکی از راههای استدلال برای اثبات وحدانیت الله تعالی و خالقبودن ذات ایشان بوده است.
اما آنچه نظریۀ داروین را مطرود و غیرقابل قبول قرار میدهد آن است که این نظریه در راستای نفی قدرت الهی و خالقبودن ایشان بوده و درجهت آن بوده است تا موجودات را در تکامل و بقای خود مستقل و عدم نیازمند به ذات خدا جلوه دهد.
اندیشمندان مسلمان بیشماری از گذشته تاکنون این نظریه را ذکر کردهاند و آن را در ظاهر و مفهوم ابتدایی آن مخالف نظریات و آرای اسلامی ندانستهاند بلکه آن را راهی برای اثبات قدرت و خالقیت الله تعالی دانستهاند، علمایی مانند: «امام فخرالدین رازی»، «امام ابن خلدون»، «مولانا جلالالدین رومی»، «امام محمدبن موسی الدمیری»، «فارابی» و از علمای معاصر علمایی همچون «شیخ محمد احمد باشمیل»، «محمدفرید وجدی»، «عباس محمودعقاد»، «محمدقطب» و… این موضوع را ذکر کردهاند.
بخشی از نظرات علمای مسلمان در مورد تکامل موجودات
امام فخرالدین رازی، مفسر و فیلسوف مشهور جهان اسلام در کتاب «المباحث المشرقیة» مینویسد: «بدن انسان به این علت وجود پیدا کرده است که آن، اجزایی دارای مقادیر مخصوص از عناصر است که اثرپذیری ویژهای را تجربه کرده است و آن اثرپذیری تابع گردهمایی آن اجزای دارای مقادیر مخصوصه است. شکی نیست که حصول این اجزا بر آن مقادیر ممکن بوده و اثرپذیری آن به روش مخصوص نیز ممکن است و آنچه که حصول آن بر شیئ ممکن معلق باشد، خود آن نیز ممکن است؛ لذا حصول بدن انسان به روش تولید ممکن است.»
امام ابن خلدون، جامعهشناس و فیلسوف اسلامی در مورد تکامل موجودات مینویسد: «سپس بهسوی عالم تکوین بنگر که چگونه از معادن سپس نباتات و سپس عالم حیوانات بهصورت شگفتانگیزی از تدریج، نشأت گرفته است. نهایت افق معادن به اول افق نباتاتی مانند علفهای هرز و نباتات بدون بذر متصل است و آخرین افق نباتات مانند درخت خرما و انگور به ابتدای افق حیوان مانند حلزون و صدف متصل است و این دو فقط قوۀ لمس دارند. … و عالم حیوانات گسترش یافته و انواع آن متعدد شده است و در پایان عملیۀ تدریجی تکوین، به انسان که صاحب اندیشه و ایده است، منتهی شده است. نیز تکوین انسان از جهان میمون که فقط در آن حس و ادراک قرار داشت اما تفکر، ایده و اندیشۀ عملی وجود نداشت، نشأت گرفته است و این اولین افق انسان بود.»
امام «احمدبن سهل البلخی» از علما و فیلسوفان نامدار اسلامی مینویسد: «انسان از رطوبت متولد شده است، در ابتدا، چیزی مانند پولکهای ماهی آن را میپوشانید. وقتی سالهایی بر وی گذشت بهسوی خشکشدن رفت و آن پولکها از وی دور شد. این خلاصۀ سخن آنان در مورد شیوۀ ظهور حیوانات است و آدم نیز حیوان است. پس نزد بعضی از آنها، آدم از رطوبت زمین متولد شده است، همانگونه که سایر جنبندگان متولد شده است و پوست وی مانند پولک ماهی بوده است، و نزد دیگران آدم به تدریج ظهور کرده است و به مرور زمان ترکیب یافته است و تبدیل به انسان شده است.»