افکار عمومی یکی از حیاتیترین و پایدارترین مفاهیم در علوم اجتماعی است که بهطور گسترده در روانشناسی، جامعهشناسی، تاریخ، علوم سیاسی و تحقیقات ارتباطی هم در موقعیتهای آکادمیک هم در شرایط کاربردی مورد استفاده قرار میگیرد.
با شناخت الگوی حاکم بر افکار عمومی یک جامعه میتوان رفتارهای مردم آن جامعه را در آینده و در وقوع و برخورد حوادث گوناگون پیشبینی کرد. این امر برای حاکمان و سیاسیون از یک طرف و جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی از طرف دیگر بسیار حائز اهمیت و درخورتوجه است. افکار عمومی نقش مهمی را در پایداری یا سقوط یک حکومت ایفا میکند و اثرگذار است. ناپلئون بناپارت میگوید: حکومت را میتوان با زور سرنیزه به دست آورد، اما برای حفظ آن به ناچار باید به افکار عمومی تکیه کرد.
اهمیت و جهتدهی افکار عمومی در زمان جنگ نمایانتر و ملموستر است؛ تاجاییکه دولتهای استعمارگر حتی برای آغاز جنگ علیه یک کشور نیز به دنبال همراه و همسوکردن افکار عمومی جهانی به نفع خودشان هستند. چنین اتفاقی در سال ۲۰۰۱م در جنگ آمریکا و عراق پیش آمد؛ آمریکا سعی کرد در شورای امنیت نخست قطعنامههایی علیه عراق به تصویب برساند تا افکار عمومی دنیا را با خود همراه کند، اما در این امر موفقیتی کسب نکرد و جاپایش در این مسئله محکم نشد.
بررسیهای تاریخی سه دوره استعمار را نشان میدهد که عبارتند از: ۱. استعمار کهن؛ ۲. استعمار نو؛ ۳. استعمار فرانو. در استعمار فرانو بهجای جنگ، خونریزی و لشکرکشی نظامی، افکار عمومی یک ملت است که مورد هجوم و تاختوتاز ذهنی و فکری قرار میگیرد؛ یعنی شاخصهای جهانبینی، باورها، بینشها، رفتارها و نگرشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هدف قرار میگیرد تا در نهایت هویت ملتها تغییر کند.
سستکردن وحدت ملی، تشدید اختلافات داخلی، بیتفاوت ساختن مردم نسبتبه فرهنگ و هویت ملی، خیرخواه جلوهدادن استعمارگران در افکار عمومی و… از مهمترین محورهای القاگر استعمار فرانو است که موفقیت آنها مبتنی بر شناخت افکار عمومی و شناخت شیوههای مؤثر نفوذ در افکار میباشد؛
بنابراین، ضرورت مطالعهی افکار عمومی و شناخت عوامل و شرایط شکلگیری آن جهت مقابله با جنگهای روانی دشمن هویدا میشود.
نکتهی دیگر اینکه از جمله ابزارهایی که در درازمدت تأثیر نامحسوس بر باورهای مردم میگذارد، استفاده از سریالها برای القای پیامهای موردنظر است. امروزه تأثیر سریالها حتی از فیلمها هم نیز بالاتر است؛ زیرا در گام نخست یک فیلم دو یا سه ساعت فکر یک شخص را تحت تأثیر قرار میدهد و طبعاً تعداد پیامهایی که از طریق فیلم منتقل میشود، کمتر و گذراتر است، اما یک سریال مثلاً ۱۰۰قسمتی به مراتب تأثیرگذاری بیشتری دارد و اثراتش پایدارتر و طولانیتر خواهد بود؛ زیرا مدت زمان زیادتری افکار مخاطب را در تسلط خود دارد. در گام دوم سریال چون نمایش زندگی روزمرهی افراد است، بنابراین مخاطب همدلی بیشتری با سریال پیدا میکند و راحتتر الگوهای رفتاری آن را میپذیرد؛ مخصوصاً که این پیامها و الگوها به شکل نامحسوس و حرفهای بیان و به تصویر کشیده شود.
در ضمن، صدها خبر و برنامههای تبلیغاتی دیگر برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی در جهت پیشبرد اهداف قدرتهای استعمارگر روزانه پخش میشود که خود یک معضل بزرگ برای کشورهای به اصطلاح جهان سوم محسوب میشود.
چرا رسانهها اینچنین نقش مهمی دارند؟
۱. کاتز معتقد است هر اندیشهای در باب ماهیت نقش افکار عمومی مستلزم تحلیل رسانههاست؛
۲. رسانهها صحنهی اصلی مصارف تمام امور عمومی را فراهم میکند؛
۳. مردم به رسانهها اعتماد دارند و هرچه از آن کانال به دستشان برسد، باور دارند که واقعیت است؛
۴. رسانهها در دوران بحران برای مردم اهمیت ویژهای دارند.
بنابراین، یکی از مهمترین وظایف و شاید اولین وظیفهی رسانهها چه رادیو و تلویزیون چه مطبوعات و نشریات، روشنساختن افکار عمومی و بالابردن سطح معلومات و دانش مردم دربارهی مسائل جامعه است؛ وظیفهای که جز با صداقت و خیرخواهی مردم عملی و پیاده نمیشود.
برای بررسی نقش رسانهها در شکلگیری افکار عمومی، نخست سوابق افکار عمومی بررسی شد، سپس تأثیر رسانهها بر آن مورد کنکاش قرار گرفت. آنچه مسلم است، نباید از قدرت رسانهها در جهتدهی افکار غافل شد که شکلدهندهی رفتار مردم است؛ زیرا افکار عمومی موجب تغییر کنش و واکنش و نحوهی تعامل و برخورد بزرگترین و مستحکمترین حکومتها شده است.