ترجمه: مستحق پاداش و بهشت نخواهیدشد تا از آنچه خود از ته دل دوستش دارید، در راه خدا خرج نکنید و مایه گذارید؛ [و بدانید که] هرچه [کم یا زیاد] در راه خدا مایه گذارید، خداوند نسبت به آن دانا ست [و حسابش خواهد کرد.]
حدیث:
«عن أسماء بنت یزید عن النبی (صلیاللهعلیهوسلم) قال: مَن ذبَّ عن لحم أخیه بالغیبة کان حقا علی اللَّه أن یعتقه من النار»
ترجمه: از اسماء بنت یزیدB روایت است که نبی اکرم (صلیاللهعلیهوسلم) فرمود: هرکس از حریم برادرش، در غیاب وی، پاسداری کند، خداوند بر خود لازم میداند که او را از دوزخ آزاد کند. (به تخریج: ابن مبارک1/239؛ شماره: 687. آلبانی نیز این روایت را در صحیح الترغیب، شمارهی: 2847، صحیح خوانده است).
داستان:
مردی از کنار باغی میگذشت که سیبی دید بر زمین افتاده، برداشت و خورد. بعد در دلش افتاد که چیزی که خورد مال خودش نبود. پریشان و پشیمان شد و عزم کرد تا صاحب باغ را پیدا کند و قضیه را به وی بگوید تا اگر خواست او را ببخشد یا اگر خواست قیمت آن را بستاند. رفت سراغ صاحب باغ و قضیه را گفت. صاحب باغ را شگفت آمد: عجب آدم راستي! به او گفت: فقط به یک شرط تو را میبخشم که با دخترم ازدواج کنی و ناگفته نماند که دخترم هم گنگ است، هم کور، هم کر و هم شل. حالا دیگر اختیارت! یا با وی ازدواج میکنی و یا هرگز نمیبخشم ات. آن مرد خود را گرفتار در دوراههی دو انتخاب سخت دیده بود؛ یا باید این مصیبت را تقبل و تحمل کند و یا از خیر این مصیبت بگذرد که در آن صورت سرانجام، در دوزخ خواهد سوخت. به هر حال، دل نا دل، و البته مجبور، انتخاب خودش را کرد: آری؛ برای اینکه مرا ببخشی من حاضرم با دخترت ازدواج کنم. محفل عقد برگزار شد. عروس را که دید؛ دید ستارهی جمال و علم و تقوا ست. تعجب کرد که چرا پدرش او را، آنطور معرفی کرده بود و از پدر دختر توضیح خواست. پدر دختر گفت: آری؛ درست گفتم. دخترم کور است: از دیدن نامحرم؛ گنگ است: از گفت و شنید حرفهایی که خدا را خوش نمیآید؛ شلّ است: زیرا بر راه نامشروع قدم نمیگذارد. و این طور شد که آن مرد ازدواج کرد و از این ازدواج میمون، پسری به دنیا آمد که سپس ستارهی علم و تقوا شد: امام ابوحنیفه.
حکمت:
کارت را چنان نیک بگزار، که مجبور نباشی دوباره انجام بدهی.
عاء:
«ربنا هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قرة أعین و اجعلنا للمتقین إماما.»
ترجمه: پروردگارا! برای ما، از همسران و اخلاف ما، فرزندانی بده که مایهی روشنی چشم همه باشند؛ و ما را ستارهی خالصان بگردان!
درس:
آنچه را در اعماق دلت درست احساس میکنی، انجام بده؛ زیرا به هیچ وجه ممکن نیست از انتقاد [مردم] در امان بمانی.