(خداوند روشى ثابت و قطعى مقرّر كرده است كه از پيش جارى بوده است و هرگز براى روش خدا تغيير و تبديلى نخواهى يافت)
انسان در جريان زندهگی خود با پديدههای رو به رو میشود كه با جوانبی از حق و باطل احاطه شدهاند. به ديگر سخن انسان هر روز و هر لحظه به قضيهيی بر میخورد كه تعامل با آن از يك بُعد حق و درست است و به نتيجهی مثبت منتهی میگردد و از جوانبی باطل است و عاقبتی ناميمون دارد.
انسان هرچه از نظر علمی پيشرفت كند قادر به تغيير حقيقت پديدهها نمیشود؛ بناءً يكی از صفات مثبت انسان اين است كه هر وقت با پديدهيی رو به رو گرديد، سعی كند حقيقت آن را بداند و چون حقيقت امری برايش روشن گرديد بدون تعلل آن را بپذيرد. به طور مثال در عالم هستی وجود خورشيد در روز حق است و پذيرفتن آن واجب، حالا اگر كسی از وجود خورشيد منكر شود نتوانسته است تغييری در حقيقت وارد كند، بلكه تنها خود را گمراه نموده است. مانند مرغ افسانهيی كه وقتی شكارچی را میبيند چشم خود را میبندد به اين تصور كه شكارچی هم او را ديده نمیتواند. در عالم طبايع اشخاصی پيدا میشوند كه استعداد و توان انجام يك كار و پذيرفتن يك امر را دارند، بناءً راه درست تعامل با اين افراد قبول حقيقت امر آنان است؛ همچنين كسانی هستند كه استعداد انجام بعضی كارها و پذيرفتن برخی امور را ندارند، حق اين است كه با هركس و هر پديده به ميزان حقيقتش برخورد شود. خداوند متعال در آيات متعددی از قرآن كريم به اين حقيقت اشاره نموده، به پيامبران خود میگويد راهی جز پذيرفتن حقيقت نيست. وقتي پيامبر اكرمe دلتنگ میشود كه چرا مشركان دعوت او را قبول نمیكنند و ايمان نمیآورند، خداوند متعال با فرستادن آياتی پيامبرش را متوجه حقيقت امر آنان میكند.
(اگر پروردگارت میخواست يقيناً تمام مردم را [از روى اجبار، در مسير هدايت] امت واحدى قرار میداد، [ولى نخواست به همين سبب] همواره [در امر دين] در اختلافاند. مگر كسانى كه پروردگارت به آنان رحم كرده و به همين سبب آنان را آفريده است و فرمان حتمی پروردگارت تحقق يافت كه همانا دوزخ را از همه جن و انس [كه راه كفر و عناد را برگزيدند] پر خواهم كرد)
و به نوحu دستور داد تا كشتی بسازد و كسانی را كه تا آن وقت ايمان آورده بودند داخل كشتی كند، چون حقيقت امر آن بود كه كسی ديگر ايمان نمیآورد:
(و به نوح وحى شد كه از قوم تو جز كسانى كه [تا كنون] ايمان آوردهاند، هرگز كسى ايمان نخواهد آورد، بنابراين از كارهايى كه همواره [بر ضد حق] انجام میدادند، اندوهگين مباش)
حق جوی، حق طلبی و حق پذيري يكی از ويژهگيهای برجستهی رسول اكرمe بود، حتی قبل از نبوت. ما در سيرت رسول اللهe به موارد زيادی بر میخوريم كه آن حضرت قبل از دانستن حقيقت يك امر از پذيرفتن آن ابا میورزيد و نمیخواست همانند ديگران تابع هنجارهای پذيرفته شدهی محيط باشد، به همين دليل بسياری از كارهای قوم خود را نمیپسنديد. رسول اكرمe با فطرت پاك و بیآلايش خود اعمال مردم را بررسی میكرد و میبينيم كه دقيقاً به اعمال شايسته و حقی كه در آنجا انجام میشد شركت میجست و از اعمال زشت و ناحق خود را به كنار میكشيد.
پيامبرe هرگز پيش بتی سرخم نكرد، شراب ننوشيد، به مجالس لهو و لعب آنان شركت ننمود، در جنگهای ناحق آنان سهم نگرفت. اما مردانهگی، صداقت، امانتداری، شجاعت، عزت نفس و دفاع از مظلومان كه از خصوصيات برجستهی عرب آن زمان بود، در وجود آن حضرت به حد اعلی آن قوت گرفته بود.
بعد از اين كه رسول اكرمe از طرف پروردگار متعال مأمور رساندن پيام الهی به مردم و دعوت ايشان به دين اسلام شدند، عمدهترين كارشان دعوت به حق بود، پيامبرe همانند پيشوايان گروهها و مذاهب مختلف سعی نمیكرد مردم را با خدعه و نيرنگ و يا با زور و زر مجبور به پذيرش اسلام و پيروی از خود كند، حتی زمانی كه حركتش به قویترين نيروی منطقه تبديل شده بود.
پيامبر اسلام از همان روزهای اول سعی میكرد حقانيت پيام خود را به مخاطبانش ثابت كند تا آنها خود به اختيار و ارادهی آزاد تسليم حق شوند؛ وقتی بزرگان قريش نزد آن حضرت آمده و از او خواستند به اين صورت با آنها صلح كند كه مدتی آنها معبود او را بپرستند و مدتی او بتهای آنان را عبادت كند، به آنها گفت: ]لكم دينكم و لي دين[ من اصراری ندارم كه شما با بیميلی و صرف به خاطر صلح و آشتی و رضايت من مدتی خدای مرا عبادت كنيد؛ پيام من اين است كه عبادت الله حق است و او يگانه ذاتی است كه به حق سزاوار عبادت و پرستش میباشد و سرفرود آوردن در مقابل وی و تسليم شدن به دساتير او معنا دارد. اما در پشت عبادت و پرستش بتهای ساخته شده از سنگ و چوب حقيقتی وجود ندارد كه من به خاطر دلخوش كردن شما تعهد بسپارم كه آنها را عبادت میكنم.
پيامبرe از آغازين روزهای پيامبریاش شروع به تربيهی نسلی كرد كه همانند او فقط و فقط طالب و تابع حق باشند، اين صفت در وجود شاگردان پيامبرe به حدی نمايان است كه حتی دشمنان اسلام نمیتوانند از آن چشم بپوشند. بايد چنين میبود چون خداوند متعال اراده كرده بود كه رسالت محمدe آخرين رسالت باشد و تا قيامت در جهان باقی بماند، بايد اين رسالت توسط كسانی منتشر میشد كه به معنای واقعی كلمه متمسك به حق میبودند، چون در مقابل حق چيزی جز باطل وجود ندارد و باطل نمیتواند استمرار يابد.
(و بگو: حق آمد و باطل نابود شد، بىترديد باطل نابود شدنى است)
اين كه دين اسلام و رسالت حضرت محمدe تا هنوز باقی است و تا قيامت پا برجا خواهد ماند، دليلش اين است كه اولين حاملان اين دين از حق عدول نمیكردند هرچند در مسير حق مصيبتهای زيادی بر آنان تحميل میشد؛ و بقا و استمرار دين اسلام نيز نتيجهی حضور مجموعهيی است كه هميشه در جهان حضور دارند و حق را میجويند و میپويند؛ رسول اللهe میفرمايند:
(پيوسته گروهی از امت من به خاطر پيروزی حق با كسانی كه با آنان دشمنی و مخالفت كنند مبارزه مینمايند تا اين كه آخرين شان با دجال مقابله میكنند)
بنابراين مسلمان و پیرو واقعی رسول خداe كسی است كه هميشه در جستجوی حق باشد و هر گاه با قضيهيی رو به رو شد سعی كند حقيقت آن را بداند و چون حقيقت برايش آشكار گرديد خود را در مسير آن قرار دهد؛ اين مبحث جوانب گستردهيی دارد، انسان حق جو بايد اولاً الله را با همه قدرت و عظمتش و خود را با همهی ضعف، ناتوانی و محدوديتش قبول كند سپس موجودات و مخلوقات الله را آن گونه كه هستند بپذيرد و با در نظر گرفتن حقيقت با آنها تعامل نمايد، روشنی را به حيث روشنی قبول كند و تاريكی را به عنوان تاريكی و ظلمت؛ شب را شب بداند و روز را روز، كافر را كافر بداند و مؤمن را مؤمن و با هريك همانگونه كه حقيقت آن تقاضا میكند تعامل نمايد؛ حلال را پاك بداند و از آن استفاده كند و از حرام به حيث چيزی نجس و پليد اجتناب نمايد. مسلمان راستين بايد يقين داشته باشد كه حقَّ راستی و صداقت اين است كه به فلاح و رستگاری منتهی شود و حقَّ دروغ و تزوير آن است كه به ناكامی و هلاكت منجر گردد…