نویسنده: رحمتالله رحمانی
وقتی محیط اطراف سرد باشد، آدمی نیز ناخواسته سرد میشود و به مرور زمان، آرام و بیصدا با سخنی، پدید آمدن حالتی، مواجه شدن با مشکلی، دردی و مشاهده دردمندی سرد میشود، میبرد، انگیزهاش کم میشود، خود را در بستر حوادث رها میکند و میشکند و گاهی بغض میکند و از زندگی خسته میشود.
در زمستان و با فرارسیدن فصل سرما همگان به فکر ابزار و وسایل گرمازا میافتند و آرام نمینشینند تا از سوزش سرما در امان بمانند، خانهٔشان گرم بماند و راحت باشند، اما آیا اندیشیدهایم که سرمای محیط پیرامونی نیز به درون دلها اثر میگذارد و سرمای غفلت، دل را نابود میکند، هویت آدمی را نشانه میگیرد، درخت زندگی معنوی را میخشکاند، گلهای اخلاق و انسانیت را پرپر میکند.
بسیاری از محیطها شکنندهاند و بسیاری از افراد سردند، و اگر آدمی نجنبد و خود را درنیابد، نیرویش به تحلیل میرود، پای استقامتش در راه دین میلغزد، از سختیهای این مسیر فراری میشود، میخواهد بدون قید و بند زندگی کند و ممکن است سرمای ایمانسوز محیط، وی را از پای درآورد.
اما نباید نومید شد، راهحل وجود دارد، آدمی میتواند با جستجوی اندک، مردانی را بیابد که کارشان روشنی و گرمی است.
به تعبیر مولانا جلالالدین رومی:
کار مردان روشنی و گرمی است // کار دونان حیله و بیشرمی است
صحبت مرد خدا مردت کند // صحبت هر ناکسی سردت کند
مردانی که بزم گرم و کلام نابشان میتواند گرمیبخش دلهای رمیده و سرمازده باشد و نگاه پرمهر و اندرزهای هوشمندانهشان دوای جانهای افسرده قرار گیرد و در عین سرماهای سخت و جانسوز، محیط درونش را گرم و سرزنده کند و او را به عالم وارستگی ببرد.
انسانهای رنجدیده از احوال روزگار میتوانند در چنین محفلی به جراحات دل خود التیام بخشند و در روشنی اندیشهشان بهسوی راه سعادت رهنمون شوند.
مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل // قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت
گاهی سخن حکیمانه یک دوست خوب و اهل دانش میتواند تلنگری برای آدمی باشد و او را از خواب غفلت بیدار کند یا گاهی مطالعه یک کتاب مفید میتواند محیط سرد درونش را گرما و روشنی بخشد و اندیشه خفتهاش را بیدار و زمین خشکیده زندگیاش را سرسبز و شاداب کند.
بنابراین آدمی باید هوشیارانه از نکتهها، نگاهها، نوشتهها و کلمات حکمت اندیشهورزان و صاحبدلان استفاده ببرد و محیط قلب خود را گرم و دگرگون کند و زندگی بهتر و ارزندهتری داشته باشد