«نفاق» بر دو قسم است: ۱. نفاق اعتقادی؛ ۲. نفاق عملی.
نفاق اعتقادی: آن است که عقیدۀ قلبی و باطنیاش خلاف آن چیزی باشد که در ظاهر نشان میدهد و علماء بر این نوع نفاق «سه» نشانه بیان کردهاند که عبارتاند از:
۱. عقیدۀ اصلی و باطنیاش خلاف عقیدۀ صحابه رضیاللهعنهم باشد؛
۲. احکام و امور دینی را مورد تمسخر و استهزا قرار میدهد؛ گرچه ممکن است خودش برای تظاهر به آنها عامل هم باشد؛
۳. دست به تحریف عقاید صحیح میزند و خود بر آن عقاید و اعمال تحریفشده رفتار میکند.
نفاق عملی:آن است که شخص از نظر اعتقاد مؤمن راستین است؛ اما در عمل، مرتکب کارهای خلاف میشود، گویا ظاهراً مبتلا به مرض «نفاق» است، این نوع «نفاق» نیز چهار علامت دارد که سه علامت در یک حدیث ذکر شده و یک علامت در حدیث دیگری آمده است که مجموعۀ آنها عبارتاند از:
۱. دروغگویی در سخن؛
۲. خیانت در امانت؛
۳. خلاف وعده عمل کردن؛
۴. چهارمین نشانه بیانصافی و فجور در مخاصمات است.[1]
با این توصیف در مییابیم که نوع دوم نفاق، یعنی نفاق عملی در میان مسلمانان عام شده است، بهگونهای که از لحاظ اعتقادی مسلماناند؛ اما از لحاظ عمل، شیوهها و علایم «نفاق» در آنها دیده میشود؛ چنانچه ذکر شد اولین علامت نفاق عملی «دروغ» است و عادت کردن به دروغ نفاق است، منافقین مدینه که در صدر اسلام بودند زیاد دروغ میگفتند و حرف راست از زبانشان بیرون نمیشد و امروز هم کسیکه ایمان به خدا و روز آخرت دارد، اگر به دروغگویی عادت داشته باشد بداند که گرفتار صفت بد «نفاق» شده است، دروغ از گناهان کبیره است و خداوند متعال در قرآن مجید بر دروغگو لعنت فرستاده است و کسیکه دروغ میگوید بر او لعنت نازل میشود.
دروغ از مهلکات است و معنویت انسان را از بین میبرد و او را تباه میکند و نزد خدا دارای هیچ قدر و منزلتی ندارد؛ اما چیزی که جای تأسف و افسوس میباشد، این است که امروز عموم مردم به جای خود؛ حتا خواص هم به ادنی عذری، دروغ میگویند، اگر کسی برای ناهار (چاشت) تعارف شود و بگوید میل ندارم، درحالیکه میل دارد یا بگوید غذا خوردهام درحالیکه غذا نخورده است یا بهطور مثال مادر به بچهاش بگوید: بیا به تو چیزی میدهم، درحالیکه چیزی به او نمیدهد؛ پس برای او گناه «دروغ» نوشته میشود و همچنین دروغهایی که انسان بهعنوان شوخی به زبان میآورد نیز دروغ محسوب میشود، دروغ بیماری مهلک و سرطانی است؛ اما مردم آن را به اندازۀ سرماخوردگی و حتی اصلاً مریضی نمیدانند، درحالیکه دروغ عوارض و بدبختیهای زیادی دارد که دروغگو را به مشکلات و مصایب گوناگونی گرفتار میکند.
دومین علامت نفاق عملی «خیانت در امانت» است؛ جابجاکردن مال مردم بدون اجازه خیانت است؛ حتا اگر آن را بدون اجازه برای نیاز خود برداریم یا به نیازمند دیگری قرض بدهیم؛ باز هم خیانت شمرده میشود، لفظ «امانت» بسیار وسیع است، کسیکه با او مشوره میشود امانتدار است، حالا اگر بد مشوره بدهد در امانت خیانت کرده است؛ زیرا «المستشار مؤتمن»[2]؛ فرد مشورتشونده امانتدار است.
اسرار دیگران نیز امانت است، گفتن رازِ شخصی را به کسی دیگر خیانت است، از همین رو نباید زن و مرد اسرار خود را به دیگران بگویند، بدترین همسر همان است که اسرار همسرش را به دیگران بگوید و نوعی دیگر از امانت موقوفات، اموال عمومی، اموال مدرسه و بیتالمال میباشند و خیانت در آنها از مهلکات است که انسان را به ورطۀ هلاکت میکشاند.
الله تعالی بر احکام شریعت لفظ «امانت» اطلاق نموده است؛ چنانکه میفرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»[3]؛ ترجمه: «ما امانت (اختيار و اراده) را بر آسمانها و زمين و كوهها و همهی جهان خلقت عرضه داشتيم»؛ پس قرآنکریم، شریعت اسلامی، احکام و سنتهای نبوی به دست ما امانتاند، اگر ما احکام و سنتها را ترک کنیم در امانت خدا و رسول خیانت کردهایم.
سومین علامت نفاق «نقض قرارداد و وعده خلافی» میباشد؛ زیرا رسولالله صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: «إذا حدث كذب وإذا وعد أخلف وإذا خاصم فجر وإذا عاهد غدر»[4]؛ «هرگاه وعده دهد خلاف وعده عمل کند و هر وقت دعوا کند دشنام میدهد و هرگاه عهد ببندد میشکند»؛ پس از ضروریات ایمانی مسلمان است که به وعدههایش وفا نموده و پایبند باشد و خلاف آن عمل نکند.
چهارمین علامت و نشانۀ نفاق عملی «فحش و توهین» به دیگران است؛ چنانچه اگر شخصی هنگام خصومت متوسل به فحش و اهانت شود، بداند که علامتی از علایم نفاق در او نمایان گردیده است و باید از این کار خود باز آید و بلافاصله توبه و استغفار کند؛ زیرا مخالف آموزههای اسلامی عمل کرده است و اگر همۀ موارد فوق در انسانی دیده شود، با آنکه اعتقادش درست باشد، او از لحاظ عملی کاملاً منافق است و اگر دو صفت از علایم «نفاق» در او دیده شود او دو مورد از علایم نفاق را دارد.