نویسنده: ابورضوان محمد
«ضرورت و شاخصههای بعثت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم»
پیش از بعثت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم در قرن ششم میلادی، انسان ها از خالق و آفریدگار خود بسیار دور گشته و در نبود سایه فهم و هدایت و تشخیص خیر از شر زندگی می گذراندند و به اعمال آخرت ساز خود هیچ توجهی نداشتند و همواره منافع خاصه را بر منافع عامه ترجیح می داند و این مصیب چنان دامنگیر جوامع گشته بود که ظلم، جنایت، تجاوز، تحریم، شکنجه، آزار، غارت و ترویج بیرویه فحشا و تبعیض در جهان، بنیاد تمدن جاهلیت را تشکیل میداد و کیان بشریت را به انتحار و خودکشی و قدرت طلبی خو می داد اصولا ارکان تمدن بشری را این معضلات و ناهنجاری ها متزلزل کرده بود تا حدی که بزرگ در پی شکنجه کوچک بود و قوی بر سر ضعیف می کوبید و ثروتمند قشر فقیر را می بلعید و به قول آقای نعیمی: «بشر در مسابقه لهو ولعب و خوشگذرانی پرواز می کرد و برای انجام آرزوها با یکدیگر به جنگ کی پرداختند. دنیا غرق در اسلحه و جنگ بود و در حقیقت جهان برای اهل خود جهنمی سوزان شده بود».
الله تعالی پیرامون این موضوع می فرماید: «ولنذیقنهم من العذاب الأدنی دون العذاب الأکبر لعلهم یرجعون» [سجده: 21].
ترجمه: ما قطعا عذاب نزدیک تر (دنیا) را پیش از عذاب بزرگ تر (آخرت) بدیشان می چشانیم؛ شاید برگردند.
به طور کلی اوضاع جهان و به طور خاص احوال شبه جزیرة العرب امید نویدبخشی برای آینده روشن و بهتر نداشت تا عموم مردم و جوامع و ملتها به آینده خود امید داشته و برای بقای خود و نسل تازه نفس خود، با چشم داشت به آینده ایده آل و روشن، سنگ تمام بگذارند و رجامندانه و دور از هر نوع دلهره و واهمه و ناامیدی، از زندگی خود لذت ببرند و برای آینده خود از هیچ تلاش و تقلایی فروگذار نشوند.
از جانبی هم که معنویت قربانی ذبحگاه شهوت و ثروت گشته بود و ملت هر روز بیش از پیش فضایل را زیر پا می کردند و به رذایل روی می آوردند و اخلاقیات که دیگر ارزشی برای بودشان در جامعه نداشتند و فساد و بیبندوباری هم که به اوجنای خود قدم نهاده بود و فاصله ها هر روز بیشتر از پیوندها می گشت؛ لذا همین اوضاع ناهنجار شبه جزیرة العرب زمینه مناسبی برای ظهور پیامبری بود که با بعثتش بتواند بر هنجارهای شکسته، مرهم بگذارد و براساس سنت الهی، سیاست گذر زندگی بشریت را مدیریت کرده و هدفمند سازد و از این مخمصه گذار کرده و ملت را نیز از این انحطاط بی سابقه برهاند و با نسل بشر اتمام حجت کند.
البته بعثت پیامبر، ضرورتی مهم و نیازی طبیعی و فطری انسانها بود؛ زیرا کتاب آسمانی به تنهایی و بدون معلم برای رهنمایی بشر کما آنکه باید مؤثر باشد، تأثیرگزار نخواهد بود؛ به همین منظور الله تعالی برای تبیین راه و هدایت مردم به سوی حق و ارائه راه صواب از ناصواب، پیامبری را مبعوث کرد تا حقیقت بر همگان روشن گردد. بعثت یعنی سرآغاز مبارزه با هر گونه شرک و انحراف فکری، عقیدتی، عملی و خرافات و به معنی پیکار با انواع ناهنجاریهایی که در تضاد با تمدن اسلامی است. براساس دیدگاه های قرآنی، احادیث نبوی و منابع تاریخ اسلام باید بررسی گردد که بعثت پیامبر و رویکرد مؤثر ایشان در هدایت و تغییر وضعیت فکری، اجتماعی و فرهنگی مردم جزیرة العرب چگونه توانست بر مردمی تأثیر بگذارد که در فرهنگ آنان بی عدالتی، تفاخرات قومی و نژادی، برده داری، زنده به گور کردن دختران، غارت، پیمان شکنی، قتل و خوردن مردار از موارد رایج در زندگی روزمره آنان بوده است و در ضلالت آشکار به سر می بردند.
البته که توان ایجاد چنین تغییری، شایستگی میطلبید. بدین معنا که فردی لایق چنین تحول عظیمی بود که علاوه بر نعمت بعثت و پشتیبانی علنی آسمانی، از نگاه اجتماعی شخصیت کاریزماتیکی باشد، دارای اصالت نسب بوده و از اخلاقیات و عنعنات عموم مردم آگاهی داشته باشد و از دگرگونیهای جهان پیرامونش اطلاع داشته و تکنیکهای تعامل با اقشار مختلف جامعه را بداند که فی ذاته بحث مفصلی است و الله تعالی به شکل کوتاه اما بسیار دقیق این موضوع را گوشزد کرده است: «وما کنَّا معذبین حتی نبعث رسولاً» [اسرا: 15]. و به همین دلیل الله تعالی محمدبن عبدالله را به عنوان پیامبر و بلکه مکمل سلسله نبوت و به عنوان آخرین مبعوث و خاتم پیامبران برگزید که مسلما وظیفه ایشان هم با صفت آخرین، نسبت به سایر پیامبران سنگین تر خواهد بود، اما آنچه را دوکتور سباعی در کتاب «سیره نبوی درسها و اندرزها» در اوصاف پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوسلم ذکر می کند، لیاقت و شایستگی رسول الله صلی الله علیه و سلم و انتخاب بسیار دقیق و به جای الله تعالی را عملا به تصویر می کشد که حقا ایشان برازنده این مقام شایسته بودند کما آنکه توانستند موفقانه از این همه چالش و مصیبت، پیروزمندانه بگذرند.
دوکتور سباعی ده/10 ویژگی را برای پیامبر صلی الله علیه و سلم برمی شمرد که عبارتنداز:
«پیامبر در یکی از بهترین خاندان های عرب و در یکی از برترین شاخه های قریش؛ یعنی بنی هاشم دیده به جهان گشود» و این ویژگی را از جایی می توان بهتر درک کرد که مشرکان برای بدنامی و تخریب وجهه پیامبر صلیاللهعلیهوسلم از هر شیوه و طریقهای استفاده کردند اما هرگز نتوانستند به نسب و قومیت ایشان کوچک ترین عیبی گرفته و ناچیزترین نقصی وارد کنند.
«یتیم بزرگ شد»؛ رسول الله صلیاللهعلیهوسلم یتیم به دنیا آمد و در شش/6 سالگی مادرش آمنه نیز وفات کرد و در سن هشت/8 سالگی ایشان، پدربزرگ ایشان عبدالمطلب نیز از دنیا می رود و این از دست دادن عزیزان تجربه بسیار سختی برای رسول الله صلیاللهعلیهوسلم بود که در سنین طفولیت و کودکی تجربه اش کرده و در دل مشکلات، قوی به بار آمد و نیرومند بزرگ شد تا دلش در برابر مشکلاتی که ممکن است در آینده در هنگام بعثتش بر او اتفاق می افتد، نلرزد و بتواند از کوره مشکلات موفقانه بدر آید و رسالتش را با صلابت و استقامت و با نیرو و توان بیشتر تبلیغ کند.
«رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم چهار/4 سال از ایام کودکی خویش را در صحرا نزد قبیله بنی سعد می گذراند تا تنومند، فصیح، دلیر و شجاع شود»؛ در طول این چهار سال پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم دور از شهر و کش و قوس آن رشد کرد و بزرگ شد تا در هوای پاک صحرا و دور از آلودگی های فکری شهری آن زمان ذهنیت او برای رسالتی وسیع و جهانی آماده شود و از سویی، اگر ساکن شهرها شد که شد، اوضاع صحرانشینان و روستاییان را بتواند بهتر و با تجربه شخصی خود صحیح تر درک کند و برای هدایت آنان که دور از شگردها و فتنه های شهر بزرگ گشته و زندگی کرده اند، نسخه صحیح تری از دیانت و ایمانیات براساس فهم و درک شان تجویز کند؛ زیرا «أمرنا نکلم الناس علی قدر عقولهم / با مردم به اندازه فهم و درک شان صحبت کن» این موضوع را مطرح می کند.
«از همان دوران کودکی پاکی و نجابت در وی موج می زد و نشانه های زیرکی در چهره اش هویدا بود و هر بیننده ای شیفته او می شد»؛ این ها از جمله صفات نیکو و خصال خلقی و خلقی رسول الله صلیاللهعلیهوسلم اند در کتاب های سیره و تاریخ به صورت مفصل بیان شده اند و مسلمانان هم به آن اتفاق دارند و حتی برخی نویسندگان معتدل و با انصاف غیرمسلمان نیز منکر این اوصاف برجسته و نیکوی آنحضرت نیستند که حتی در کتاب هایشان بسیاری از صفات و شمایل ایشان را به صورت مفصل تشریح داده اند.
لذا پاکی، نجابت، زیرکی، فطانت و سایر خصلت های نیکو جزو لوازم و شاخصه های ضروری یک رهبر موفق است تا بتواند در راستای پیشبرد اهداف فکری و سیاستگذاری های دینی، اجتماعی و حتی فرهنگی خود گامهای مؤثری بردارد و از گذشته خود نترسد و با این برجستگی ها، مردم را به سوی نیکی و خوبی فراخواند.
«پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در سنین جوانی برای مردم مکه چوپانی می کرد و در برابر این کار دستمزد می گرفت»؛ یعنی که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم همانند سایر انسان ها یک انسان بود که به معیشت ضرورت داشت و در اجتماع زندگی می کرد و برای امرار زندگی، کار و تلاش می کرد، ازدواج نمود و فرزند داشت و همانند انسانی معمولی در بین مردم زندگی می کرد و در فکر و اندیشه کسب رزق و روزی از هیچ سعی و کوششی فروگذار نبود.
«نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوسلم در ایام جوانی هرگز در هیچ یک از مجالس لهو و لعب که هم سن و سالانش در مکه شرکت می کردند، نرفت». اکثر دانشمندان بر این نظر اند که نخستین کانون تربیه صحیح، خانواده و محیط اجتماعی کودکان و اطفال است و در آموزه های اسلامی نیز بیان شده است که نقش مادر و محیط ماحول به شکل بسزایی در افراد و خصوصا نوجوانان و جوانان تأثیر دارد؛ زیرا دامن مادر نخستین مرکز پرورش و بستر جامعه و محیط، دومین سطح رشد و نمو است که سلامت این دو مرکز، نسل سالمی را تربیه می کند که در بالندگی و ترسیم پایه های مستحکم و دژگونه جامعه سالم و امت اسلامی نقش کلیدی و اساسی دارد و در صورت مریضی و بروز مشکل در این دو کانون، مسلما جامعه به انحراف و کجروی سوق داده می شود و به بیراهه می رود؛ بنابراین، پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم در کانونی پرورش یافته بود که از نظر تربیتی و اجتماعی در سطح عالی قرار داشتند و از هر گونه انحراف و فساد محفوظ مانده بود.
«هر کسی که پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را می شناخت، می دانست که وی باهوش، زیرک و در مشاوره صاحب نظر است.» اخلاق و رفتار رسول الله صلیاللهعلیهوسلم از اوان طفولیت و نوجوانی تا جوانی در اجتماع و با توده های مختلف انسانی از نظر قومی، نژادی، سمتی و حتی در رسوم به شوه بسیار نیکو خوش بود چنانکه در بسیاری از مواضع و در بسا اتفاقات مختلف سرزمین مکه، پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم را به عنوان شخصیتی بسیار زیرک و هوشمند و می دانستند و در بسیاری از امور سهم فعال می دادند که طرح گذاشتن سنگ «حجر الأسود» دو موضوع را به وضوح تثبیت می کند: اول، اعتماد مردم به رسولالله صلیاللهعلیهوسلم براساس شناختی که از ایشان در میادین کارزار مکه مکرمه حاصل کرده بودند و در ماجراهای مختلف ایشان موفقانه از کوره امتحانات مردم و سرداران جامعه موفقانه عبور کرده بود. دوم، تدبیر و عقلانیت رسولالله صلیاللهعلیهوسلم است که با چه زیرکی خاص و با چه برنامه عاقلانهای توانست اختلافات را بر اتفاقات بنا کند و ریشه بحث انشقاقی جامعه را بخشکاند و مقصود را نیز عملی کند.
«پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در جوانی در میان قومش به راستگویی و امانت داری شهره بود. وی را مردم فردی درستکار در معاملات، وفادار در پیمان، درستکار در منش و به عنوان فردی محترم قبول داشتند» و موضوع اعتماد مسئلهای نبود که از میراث اجدادان به ایشان رسیده باشد، بلکه منشأ آن خصال نیکی بود در وجود ایشان وجود داشت و در رفتار و تعاملات اجتماعی ایشان تبارز می کرد؛ به گونهای که راستگویی، امانت داری، درستکاری در معاملات و دوری از هر نوع فریب و کلاهبرداری از جمله خصلت هایی بود که شخصیت فردی ایشان را فراتر از قومیت و نژاد محبوب قرار داده بود و این موضوع در حدی شهره مردم گشته بود که حتی پس از بعثت و در حین دعوت علنی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم بسیاری از امانات مردم غیرمسلمان مکه در دست رسولالله صلیاللهعلیهوسلم بود و حتی در حین هجرت به سوی مدینه که حضرت علی رضیاللهعنه جانشین ایشان تعیین شد، یکی از وظایف ایشان، تسلیم کردن امانتهای مردم مکه بود تا مبادا رسولالله صلیاللهعلیهوسلم به کمکاری در بخش امانت داری متهم شود.
«پیامبر صلیاللهعلیهوسلم دو مرتبه به خارج از مکه سفر می کند؛ یکی در دوازده/12 سالگی همراه ابوطالب و دیگری در بیست و پنج/25 سالگی به شهر بصری در شام برای تجارت با مال خدیجه.» انسان ها در سفرها پخته می شوند و سفر یکی از مباحث و مواضعی است که می تواند تجربه ها و ثمرات گوناگونی به انسان به ارمغان آورد که در زندگی یک رهبر، این تجربه های باعث امتیازات بسیاری می شود و در آینده رهبری وی می تواند بسی تأثیرگزار باشد
«خداوند چندسال قبل از بعثت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم محبت گوشه نشینی را در دل وی انداخت.» گوشه نشینی از جمله مواردی است که انسان در آن بهتر می تواند به اعمال حسنه و سیئه خود بیندیشد و خود را به فضایل بیاراید و تن و روح را از رذایل بپیراید. پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم هر از گاهی از شهر و حیص و بیص آن خارج می شد و در غار حرا گوشه نشینی اختیار می کرد و در آنجا به خود، آینده خود و مردم خود و اوضاع جزیرة العرب می اندیشید که سرنوشت شان چه می شود و چگ.نه خود را برای دنیای بهتری آماده کنند. این گوشه نشینی ها چندی به طول انجامید که سرانجام در ماه مبارک رمضان، به ایشان از انب خداوند و توسط حضرت جبرئیل علیهمالسلام وحی شد.