نویسنده: ابوعایشه
استشراق و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم
عدهای از مستشرقین در تلاش بودهاند تا سنت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را که مصدر دوم از مصادر شریعت اسلامی است انکار نموده و برای مسلمانان نیز این گونه جلوه بدهند. روبسون (یکی از مستشرقین) معتقد است که ایدۀ اعتبار حدیث به عنوان مصدر دوم از مصادر شریعت بعد از قرآن در قرون اخیر بعد از بروز مشکلات و ایجاد راهحل برای آنها، پدید آمد. قبل از روبسون، جولد زیهر و شاخت نیز سعی کردند تا این نظریه را تثبیت نمایند. ابوریه که یکی از نویسندگان است این نظریه را در کتاب خود «أضواء علی السنة النبویة» آورده و این آیات را نیز ذکر کرده است: الله متعال میفرماید: «ما فرطنا في الكتاب من شي»؛[1] (ما هیچ چیزی را در کتاب [لوح محفوظ] فروگذار نکردیم). در جای دیگر میفرماید: «ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شيء»؛[2] (و بر تو كتاب [آسمانی] برای روشن ساختن هرچیزی… نازل کردیم.) او به استدلال از این آیات مینویسد: نباید در شریعت جز از قرآن به چیز دیگری استدلال شود؛ زیرا قرآن خودش تبیان و واضح است و نیاز به بیان دیگری ندارد.
در جواب باید گفت: ابوریه با این گفتهاش یا جاهل و نادان بوده و یا خودش را به جهالت زدهاست؛ زیرا کسی که به سنت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم اهمیت و ارزش داده و مسلمانان را بدان ملزم نموده خود الله متعال است، تا جایی که آیات زیادی این جایگاه را تأیید و تأکید نمودهاست، خداوند متعال میفرماید: «من يطع الرسول فقد أطاع الله»؛[3] (هرکس از رسول [خدا] اطاعت کند، در حقیقت از خداوند فرمان برده است) و «وما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا»؛[4] (و آنچه را رسول [خدا] به شما بدهد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز دارد، باز آیید.)
خداوند متعال دستور دادهاست تا ما از امر رسول الله صلیاللهعلیهوسلم اطاعت کنیم و از نهی او اجتناب و دوری کنیم. دربارۀ اتباع از سنت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم احادیت متعددی وجود دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میکنیم:
رسول الله صلیاللهعلیهوسلم میفرماید: «ألا إنني أوتيت الكتاب، ومثله معه، ألا يوشك رجل شبعان متكئ على أريكته يقول: عليكم بالقرآن فما وجدتم فيه من حلال فأحلوه، وما وجدتم فيه من حرام فحرّموه» (آگاه باشید به من قرآن و همراه با او مثلش نیز داده شدهاست. هوشیار باشید که شخصی با شکم سیر درحالیکه بر تخت خود نشسته نیایید و به شما چنین نگوید: شما به قرآن چنگ بزنید و هر آنچه در قرآن حلال است آن را حلال بدانید و هر آنچه حرام است آن را حرام بدانید.)[5]
درجای دیگر میفرماید: «علیکم بسنتي، وسنة الخلفاء الراشدين المهديين من بعدي عضوا عليها بالنواجذ»؛ (شما به سنتهای من و سنتهای خلفای راشدین هدایت یافتهای که بعد از من میآیند چنگ بزنید و آن را محکم بگیرد.)[6]
جولد تسیهر مینویسد: بخش بزرگی از احادیث در نتیجۀ گسترش دینی و پیشرفتهای سیاسی و اجتماعی اسلام در قرن اول و دوم به وجود آمدهاند.
علامه سباعی رحمهالله در جواب این مستشرق چنین مینویسد: نمیدانیم که این مستشرق چگونه جرئت کرده است تا چنین سخنی بگوید درحالیکه روایتهای بسیار زیادی او را تکذیب میکنند و با وجود اینکه او میداند رسول الله صلیاللهعلیهوسلم هنوز از این دنیا نرفته بود تا اینکه با کتاب منزل من عندالله و با سنّت پربار خود تمام اساسهای این بنای بلند اسلام اعم از روشها، شرایع و قوانین فراگیر را وضع کرد، تا جایی که قبل از وفاتش فرمود: «تركت فيكم أمرین لن تضلوا ما تمسکتم بهما کتاب الله وسنتي»؛[7] (من در میان شما دو چیز گذاشتم که اگر به آن دو چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد، یکی کتاب الله متعال است و دیگری سنت من.) وقال: «لقد تركتكم على الحنيفية السمحة ليلها كنهارها»؛ (من شما را بر مسیر [دین اسلام] بسیار واضح و روشن گذاشتم که شب آن همانند روز آن واضح و روشن است.)، پس معلوم است که آخرین آیاتی که بر آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم نازل شدند عبارتند: «الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتي ورضیت لکم الإسلام دینا»؛[8] (امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمت خویش را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان] دین برای شما پسندیدم.) این آیات نشاندهنده کمال و تمام این دین هستند. وقتی آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم از این دنیا رحلت کردند دین اسلام به پایه کمال رسیده بود نه آنطور که این مستشرق ادعا میکند.[9]
مستشرقین بر سنّت و حجیت آن اعتراضات دیگری نیز دارند که شامل: تدوین سنّت؛ روایت به معنی؛ وضع در احادیث و… میباشد. علمای بزرگوار اسلام، شبهات آنان را با تفصیل در کتابهای خود جواب دادهاند.[10]
استشراق و زندگانی حضرت ابوهریره؟
مستشرقین بعد از اینکه خودِ سنّت را مورد هجمۀ شبهات خود قرار دادند، به این بسنده نکرده بلکه فراتر از این نیز رفتند. آنان تلاش کردند تا به کسانی طعنه وارد کنند که این سنت را حمل کرده و به دیگران رساندهاند. همانطوری که قبلا ذکر شد یکی از افرادی که زهر مستشرقین بر او اثر نموده و قلمش کاملا در خدمت آنان بوده است ابوریه بود، او دربارۀ حضرت ابوهریره رضیاللهعنه چیزهای گفته است که حتی یهود، نصارا، روافض، زنادقه و معتزله نیز نگفتهاند. چنان سخنانی که نسبت دادنش به هیچ کسی روا نیست؛ او به پیروی از استادان کلان خود (مستشرقین غربی) چندین اعتراض بر حضرت ابوهریره رضیاللهعنه وارد کرده است تا از جایگاه و منزلتش بکاهد و او را ناچیز جلوه بدهد که از این طریق روایات او بیاثر و بیاعتبار شمرده شوند، البته باید دانست که این موارد تهمت بوده و کاملا از شأن و جایگاه حضرت ابوهریره که یکی از یاران نزدیک رسول الله صلیاللهعلیهوسلم و یکی از شاگردان همیشه همراه ایشان بود، دور هستند، در اینجا بهطور خلاصه چندتا از این شبهات را با ارائۀ جواب مختصری برای آن ذکر میکنیم:
-
اختلاف در نام ایشان؛ او میگوید در جاهلیت و اسلام در نام هیچ کسی این قدر اختلاف وجود نداشتهاست. اینجا باید از ابوریه و استادانش پرسید که آیا علم و عمل انسان معتبر است و تأثیر دارد و یا نامش؟ بعد از آن، آیا کنیه نام محسوب نمیشود؟ مگر اصحابی دیگری نبودند که با کنیه مشهور شدند مثل ابوبکر، ابوعبیده و ابودجانه؟ افزون بر این نام ایشان مشخص بوده است، قول راجح نزد علما این است که نام ایشان در جاهلیت عبدشمس و در اسلام عبدالرحمن بوده است.
-
امی و بیسواد بودن حضرت ابوهریره؛ او میگوید: ابوهریره بیسواد بود که نه توان خواندن داشت و نه هم توان نوشتن. البته باید گفت: هدف ابوریه با این کار طعنه وارد کردن بر حضرت ابوهریره به سبب امی بودن ایشان است، عجیب این است که در میان صحابه نه فقط ابوهریره امی بود، بلکه تعداد زیادی از صحابه امی بودند. در آن زمان اغلب عربها بیسواد بودند و این عیب محسوب نمیشود؛ لذا باید گفت که هدف ایشان فقط ایراد شک و تردید است.
کثرت روایت احادیث؛ یکی از ایرادهای که ابوریه بر حضرت ابوهریره رضیاللهعنه نقل کرده است کثرت روایت احادیث ایشان است، او میگوید: ایشان چگونه این قدر احادیث روایت کردند، درحالیکه بیش از سه سال با آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم مصاحبت و همراهی نکردهاند. این حجت و دلیل ابوریه نیز بیجا و بی ارزش است.[11]
فقر ابوهریره؛ یکی دیگر از اعتراض ابوریه بر حضرت ابوهریره رضیاللهعنه به خاطر فقر و ناداری ایشان است. او میگوید: ابوهریره چون فقیر بود و چیزی برای خوردن نداشت با آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم مصاحبت و همراهی میکرد شکمش را پیش او سیر میکرد به همین خاطر او را تحقیر نموده است. در اینجا باید به ابوریه گفت که در اسلام هیچ موقع، فقر باعث نشده است انسان بیارزش و تحقیر شود؛ زیرا بسیاری از فقرا بودند که در بسیاری از جاها بر ثروتمندان مقدم میشدند. دکتر سباعی مینویسد: شاید عین همین اعتراض بر خود ابوریه وارد شود و کسی او را بابت این که در قوم خود جایگاه و شرفی ندارد تحقیر و تنقیص کند.
-
تمایل و گرایش به بنی امیه؛ ابوریه در این موضوع تمام ناسزاها و دشنامهای مستشرقین و شیعهها علیه ابوهریره را جمعآوری کرده است. این درحالی است که موقف حضرت ابوهریره همانند موقف سایر اصحاب کرام واضح و روشن بود.[12]
دکتر مصطفی سباعی نوشته است: من گواهی میدهم که ابوریه از تمام کسانی که علیه حضرت ابوهریره رضیاللهعنه صحبت کردهاند مثل معتزله، روافض و مستشرقین قدیم و جدید، ناسزاگو و بدترین فرد بوده است، چیزی که بر خبث باطن و فساد عقیدۀ او دلالت دارد. خداوند او را به خاطر افترا، تهمت، تحقیر و تشویه حقائقی که انجام داده است، مجازات نماید.[13]
پیامدهای استشراق و مستشرق بر جامعۀ اسلامی
یکی از مهمترین موضوعاتی که باید روی آن بحث شود تأثیراتی است که استشراق و مستشرقین بر جامعۀ ما گذاشتهاند. عدهای از علما این آثار و تبعات را به دو نوع تقسیم نمودهاند: تأثیرات مثبت و تأثیرات منفی که در ذیل برخی از این تأثیرات را بیان میکنیم، البته این که کدام نوع این تأثیرات غالب بوده است، داوری و فیصله را به قضاوت خواندگان عزیز میگذاریم:
تأثیرات مثبت
اگر تلاشهای مستشرقین را به درستی ارزیابی کنیم، درمییابیم که تعدادی از آنها واقعا آثار علمی خوبی ارائه دادند. دکتر حسن خربوطی مینویسد: «حقیقت این است که شیوههای مستشرقین در بحث و تحقیق، مناهجی هستند که دارای ویژگی جدیت، تکافو در بحث و تحقیق، تعمق، تحلیل، بررسی درست، نتیجه گیری و… میباشند.» ایشان در جای دیگر مینویسد: «بدون شک ما همچنان مدیون بسیاری از مستشرقینی هستیم که با تألیفاتشان در باروری فکر و اندیشه سهیم بودهاند به ویژه بعد از اینکه کتابهایشان به زبان عربی ترجمه شد. این تحقیقات، بسیاری از حقائق علمی را ثابت نمود و به کتابخانههای ما کتابها و تحقیقات فراوانی اضافه نمود.»[14]
دکتر محمد فاروق نبهان در کتاب «الاستشراق تعریفه، مدارسه، آثاره» تأثیرات مثبت استشراق را ذکر کرده و آن را چنین بیان نمودهاست:
مهمترین آثار مثبت مکاتب فکری استشراق عبارتند از:
أولاً: درعرصۀ تحقیق مخطوطات؛ مستشرقین به تحقیق کتابهای عربی و اسلامی اهتمام ورزیده و کتابهای بسیار خوبی را منتشر نمودهاند و تلاش آنان در این زمینه واضح و آشکار است که نمیتوان آن را انکار نمود. آنان با شجاعت و دلاوری در صدد کشف میراث فرهنگی بوده و مشقت بحث و جستجو را با صبر و شکیبایی در این راه تحمل نمودند.
ثانیاً: توجه به تألیفات معجمی و موسوعی؛ مستشرقین به تألیف معاجم (فرهنگلغتها) و موسوعات (دائرة المعارفها) زبان عربی و اسلامی اهتمام و توجه زیادی نمودند و در این بخش توانستند به میراث فرهنگی عربی و تدوین تاریخ ادبیات عرب، خدمات شایانی انجام دهند. ایشان در پایان مینویسد: در گذشته علمای ما کتابها و شیوههای مورد نیاز را برای ما مهیا میکردند ولی بعد از اینکه ما سست و ضعیف شدیم، مستشرقین توانستند این مناهج را تکمیل کنند. اگر واقعا میخواهیم منصفانه بنگریم باید به تلاشها و کوششهای آنان معترف باشیم.[15]
تأثیرات منفی
ظاهرا گرچه پدیدۀ استشراق و تحقیقات مستشرقین فوایدی داشته است ولی نباید فراموش کرد که تبعات و نتایج منفی این حرکت بسیار بیشتر از آن هستند که در این مجال برشمرده شوند؛ ولی به اختصار میتوان آثار منفی آن را چنین بیان کرد:
-
تشویش اذهان عموم مردم (بالأخص جوانان که نیروی فعال و پرنشاط جامعه هستند) با کتابهایی که دربارۀ اسلام، مسلمانان، قرآن، حجیت سنت و غیره نوشتهاند. آنان با این کارشان در تلاش بودهاند تا مسلمانان را از دینشان دور کنند و بتوانند به وسیلۀ تبلیغاتشان بین دین اسلام و عموم مسلمانان شکافی ایجاد کنند؛
-
توهین و اهانت به رسول الله صلیاللهعلیهوسلم و زیر سؤال بردن شخصیت ایشان، همانطوری که قبلا بیان شد که آنان چقدر تلاش نمودهاند تا امت را از معلمشان دور کنند و مسیرشان را از هم جدا نمایند و چنان جلوه بدهند که گویا ایشان دین را از یهود و نصارا فراگرفته است؛
-
اعتراض بر صحابۀ رسول الله صلیاللهعلیهوسلم بالخصوص اصحابی که روایاتشان نسبت به سائر اصحاب بیشتر است که از آن جمله میتوان ابوهریره رضیاللهعنه را نام برد؛
-
اکثر مستشرقین که به تحقیق و تفحص پرداختهاند، هدفشان تحقیق محض نبوده است، بلکه آنان با این کارهایشان دستمزدهای کلانی از کشورهای استعماری میگرفتند و برای آنان کار میکردند همانطوری که در قسمتهای گذشتۀ همین مقاله بیان شد؛
-
تربیت افرادی با نامهای اسلامی تا اهداف آنان را جلو ببرند که از آن جمله میتوان سلیمان رشدی و سعید حبیب را نام برد که فرد اول به قرآن توهین نمود و مشهور شد و دوم به رسول الله صلیاللهعلیهوسلم ناسزا گفت و مورد توجه قرار گرفت؛[16]
-
کمک به مردم نیازمند و گرایش دادن آنان به سوی خود و ایجاد مکاتب برای مردم نیازمند و دعوت به سوی مسیحیت و صلیبیت که بزرگترین آرمان و آرزوی آنان بود، البته مستشرقین دستنشاندۀ این افراد بودند و همین حرکت امروز نیزدر جامعۀ ما وجود دارد که دشمنان به هر نوعی که بخواهند آنان را از اسلام خارج میکنند؛
-
طعنه زدن به رسول الله صلیاللهعلیهوسلم و زشت جلوه دادن شخصیت ایشان به سبب همسران ایشان و جلوه دادن اینکه ایشان [نعوذ بالله] یک فرد شهوتران بود و فقط به شهوات بدنی و جنسی توجه میکرد؛ زیرا آنان میدانند که اگر از این راه وارد شوند حتما چهرۀ اسلام را خدشهدار خواهند نمود.[17] اینجا باید گفت: کور خواندهاند، در مقابل این گروه از افراد، خداوند متعال از وسطشان چنان افرادی را بلند کرد که با تمام توان از حریم رسول الله صلیاللهعلیهوسلم دفاع مینمایند؛
-
هدف قراردادن زبان عربی فصیح و گسترش لهجههای محلی و عامیانه تا از این طریق جایگاه زبان عربی فصیح و زبان قرآن را بکاهند؛
-
اندیشۀ جدایی سیاست از دین و ایجاد تفاوت بین آن دو، تا بتوانند علما را در مقابل سیاسیون و حکومتداران قرار دهند و بین این دو گروه تضاد و دشمنی به وجود بیاورند؛
-
خدشه دار نمودن تاریخ اسلامی و زشت جلوه دادن چهرۀ حاکمان اسلامی در قرون اولیه، سخنانی دربارۀ خلفای اموی، خلفای عباسی و سایر خلفا و حکام مسلمین نقل نمودهاند؛
-
آزادی زن مسلمان، بیرون کردن او از خانه و بیبندوبار ساختن، اعتراض بر اسلام و متهم نمودن آن به سختی و قساوت در برابر حقوق زن. آنان بهخاطر این کار چند زن و مرد را تربیت نموده بودند تا در کشورهای اسلامی به تبیلغات بپردازند که از آن جمله میتوان: الطهطاوی، هدی شعراوی و صفیة زغلول را نام برد که همۀ در مصر فعالیت میکردند؛
-
پدیدۀ تقریب ادیان که یکی از خطرناکترین پدیدههای ضد اسلام و مسلمانان شمرده میشود؛ هدف از این پدیده این است که دین اسلام در ادیان دیگر ذوب شود، به ویژه در یهودیت و نصرانیت و مسلمانان دین خود را رها سازند؛ آنان برای این هدف، فعالیتهای زیادی انجام دادند و کنفرانسهای بیشماری برگزار کردند.[18]
نکاتی که در رابطه با تأثیرات منفی و سلبی استشراق و مستشرقین بیان شد، موارد من درآوردی نیستند، بلکه مطالبی هستند که از لابهلای کتابهای مهم و معتبری همچون کتاب «السنة النبویة ومکانتها في التشریع الإسلامي» اثر دکتر مصطفی السباعی، «أثر التبشیر والاستشراق علی الشباب المسلم» اثر دکتر جابر قیمحه و «أثر المستشرقین علی أبناء المسلمین» اثر دکتر سعد آل حمید و کتابهای معتبر دیگر است.[19]
برداشت خودم از این مقاله
با توجه به قسمتهای گذشته و این بخش مقاله، مهمترین نکتهای که انسان درمییابد: عناد، لجاجت، دشمنی و مخالفت استشراق و مستشرقین با اسلام و مسلمانان است. در مقابل آنان علما نیز خاموش ننشستهاند بلکه تمام همتشان را به کار بستهاند تا بتوانند در برابر این سیل طغیانگر و این موج خروشان، مقاومت و ایستادگی نمایند که به توفیق الله متعال تا حد زیادی موفق نیز بودهاند و کتابهای زیادی به رشتۀ تحریر درآوردهاند که بعضی از آنها واقعا مفید، مؤثر و کارساز هستند.
اینجا مناسب است که این سؤال را مطرح کنم و برای آن پاسخی ارائه دهم: آیا امروزه شوکت و دبدبۀ مستشرقین به پایان رسیده است و یا هنوز هم با تمام وجود تلاش میکنند تا دربارۀ اسلام، کشورهای اسلامی و مسلمانان و به ویژه خاورمیانه اطلاعات حاصل نمایند و آن را به اربابانشان برسانند؟
گرچه عدهای از علما میفرمایند که اقتدار و شوکت استشراق و مستشرقین به پایان رسیده است. یکی از این علما علی حسنی خربوطی است که در کتابش از زوال مستشرقین و تنگ شدن محدودۀ فعالیت آنان صحبت میکند، او مینویسد: «به نظر ما آیندۀ استشراق محدود است و زمینههای آن روزبهروز در حال زوال هستند، کفۀ پژوهشگران و محققان عرب غالب است. عربها حالا دیگر به افکار بیگانه اجازۀ ورود نمیدهند و مستشرقین نیز به یادآوری تحقیقات گذشتۀشان اکتفا نموده و پژوهشهای جدیدشان نیز در دائرهای تنگی محدود گشته است.»[20] این نظریۀ شاید تا حدی درست باشد؛ ولی بنده در اینجا نظر دیگری دارم و آن نظر شاید طبق میل بعضیها نباشد، نظرم این است همانطوری که قبلا نیز یادآوری شد: اکثر مستشرقین اجیر و مزدور هستند و آنان برای کسان دیگر فعالیت میکنند و هدفشان کسب درآمد است (البته بعضی نیز از این قاعده استثنا هستند)، آن موقع شاید نیاز بود برنامههایشان را به همان طریق جلو ببرند، ولی امروزه راههای دیگری وجود دارد تا آنان طرحها و برنامههایشان را جلو ببرند که از آن جمله میتوان: مؤسسات خارجی، صنفهای روزانه برای کودکان اعم از پسر و دختر، گشتزنی به خانههای مردم، دفاع از حقوق زنان، ادعای آزادی، ادعای حقوق بشر[21] و سایر پلانها را نام برد. با رجوع به کتاب «أثر التبشیر والاستشراق علی الشباب المسلم» تا حد زیادی این نظر تأیید میشود؛ زیرا در آن کتاب چیزهای ذکر شده است که انسان را واقعا متعجب میسازد.
برای جلوگیری از پلانها و برنامههای آنان باید بیدار شد و جوانانمان را بیدار ساخت و در جامعۀ ما باید تعالی و رشد فکری ایجاد کرد و فرهنگ اسلامی را در خانه، شهرها و… احیا نمود و در این راستا از هیچ تلاشی نباید دریغ ورزید.
نتیجه
در این مقاله تلاش زیادی شد تا چهرۀ واقعی استشراق و مستشرقین برای همگان نمایان شود که الحمدلله، با جستجو در منابع مختلف مباحث بسیار خوبی بهدست آمد و تا حد زیادی پرده از رخ استشراق و مستشرقین برداشته شد و مستشرقین منصف از معاند جدا شدند و همچنان برای شبهات مشهور آنان، پاسخهای مختصری ارائه گردید. در اینجا باید اذعان کنم که شبهات مستشرقین واقعا زیاد هستند، ولی کوششمان بر این بوده است تا مشهورترین شبهات آنان بررسی و تحلیل کرده و به آن پاسخ ارائه شود. این مقاله که در چندین بخش نوشته شده است تلاشی بود برای دفاع از ساحت مقدس اسلام از تعرض دشمنان قسم خورده و دیرینۀ آن؛ دشمنانی که شبوروز با تمام امکانات در تلاش هستند تا اسلام عزیز را از بین ببرند؛ ولی والله متم نوره ولو کره الکافرون.
در اخیر از خداوند متعال خواهانیم امت اسلامی را بیداری نصیب نموده تا دوباره به مجد و عزت دیرینۀ خود برگردد و جایگاه رفیع خود دوباره بهدست آورد. به امید آن روز.
ومن الله التوفیق
منابع و مراجع
-
القرآن الکریم.
-
السباعی، مصطفی، السنة النبویة ومکانتها فی التشریع الإسلامي، دارالورق، المکتب الإسلامی، ۲۰۰۰م.
-
زقزوق، محمود حمدی: الاستشراق والخلفیة الفکریة للصراع الحضاري، مصر- قاهرة: دارالمعارف.
-
علی محمد، إسماعیل: الاستشراق بین الحقیقة والتضلیل، مصر – قاهرة: دارالکلمة.
-
الشیخ الدکتور سعد آل حمید: أهداف الاستشراق ووسائله، جامعة الملک سعود، کلیة التربیة قسم الثقافة الإسلامیة.
-
السباعي، الدکتور مصطفی: الاستشراق والمستشرقون، دارالوراق، المکتب الإسلامي.
-
أحمد البر، محمد موسى محمد: الاستشراق تعريفه ونشأته ودوافعه وأهدافه، مجلة حوليات كلية الدعوة والاعلام، العدد الأول 1434هـ، 2012م.
-
النبهان، محمد فاروق: الاستشراق تعریفه، مدارسه، آثاره، المملکة المغربیة – الرباط: منشورات المنظمة الإسلامیة للتربیة والعلوم والثقافء، إیسیسکو، ۱۴۳۳هـ، ۲۰۱۲م.
-
الخربوطی، علی حسنی، المستشرقون والتاریخ الإسلامي، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۸۸م.
-
آل حمید، سعد، أثر المستشرقین علی أبناء المسلمین، جامعة الملک سعود، کلیة التربیة، قسم الثقافیة الإسلامیة.
-
قمیحة، جابر، أثر التبشیر والاستشراق علی الشباب المسلم، السعودیة- الریاض، السنة العاشرة، العدد ۱۱۶، العام: ۱۴۱۲هـ، ق. ۱۹۹۱م.
-
عمیرة، عبدالرحمن، الإسلام والمسلمون بین أحقاد التبشیر وضلال المستشرقین، لبنان: بیروت: دارالجیل.
-
شوقی، أبوخلیل: الإسقاط في مناهج المستشرقین والمبشرین، سوریة- دمشق: دارالفکر، الإعادة الأولی: ۱۴۱۹هـ، ق. ۱۹۹۸م.
-
بعض البرامج الحدیثیة.
-
فرهنگ آذرتاش آذرنوش، ایران- تهران: نشرنی، چاپ پانزدهم ۱۳۹۲.
-
زمانی، محمدحسن: مفهومشناسی، تاریخچه و دورههای استشراق، مجلة قرآن و مستشرقین، شمارۀ اول، زمستان ۱۳۸۵.
-
جمعی از نویسندگان، نقد تحلیلی شبهات وارده در تاریخ قرآن نولدکه پیرامون تحریف به نقصان قرآن، ۱۳۹۷، ص: ۳۲.