نویسنده: ابوعائشه
نقش بارز یهود و نصارا در ایجاد ملیگرایی عربی
یک نکتۀ قابل توجه در بحث نهضت ملیگرایی عربی این است که برخی از نویسندگان و محققان به نقش افرادی با زمینههای مختلف فرهنگی و دینی در این جنبش اشاره کردهاند. به عنوان مثال، مؤلف کتاب «لعبة الأمم» مطرح میکند که تعدادی از رهبران و پیشگامان این جنبش از دانشگاههایی با پشتوانههای بینالمللی، نظیر دانشگاه آمریکایی در بیروت، فارغالتحصیل شدهاند. این دانشگاه به دلیل نقش خود در تعلیم و تربیت دانشجویانی که بعداً در جنبشهای ملیگرایی فعالیت کردهاند، شناخته شده است. نویسنده ادعا میکند که بسیاری از این رهبران پیشینههای مسیحی داشتهاند.
اولین کسیکه در اواخر قرن نوزدهم میلادی به ملیگرایی عربی فراخواندند، غربیها بودند که توسط گروههای تبشیری در سوریه شروع به فعالیت نمودند. تا ترکها را از عربها جدا سازند و بین مسلمانان تفرقه ایجاد نمایند. این دعوت روزبهروز در شام، عراق و لبنان گسترش مییافت و رشد میکرد تا اینکه اولین کنفرانس در حدود سال ۱۹۱۰ میلادی در پاریس برگزار شد و به سبب آن انجمنهای عربی زیاد شد و گرایشها فزونی یافت.
این انجمنها و سازمانها در ابتدا به صورت مخفیانه فعالیت میکردند و برای خود افراد جمع میکردند؛ اما بعدها تعداد این جمعیتها گسترش یافت و فعالیتهایشان علنی گشت. در بخشهای آتی إنشاءالله، تلاش میکنیم تا این انجمنها را بهطور مفصل معرفی کنیم.
نویسندۀ کتاب «المذاهب الفکریة المعاصرة ودورها فی المجتمعات وموقف المسلم منها» دربارۀ ظهور ملیگرایی در کشورهای عربی چنین مینویسد: «حقیقت این است: کسانیکه ملیگرایی را در کشورهای عربی برانگیختند و در دعوت بهسوی آن در کشورهای اسلامی پیش قدم بودند، نصارای عرب بودند؛ چون آنان فایدۀ گردآمدن عربهای مسلمان بر ملیگرایی به جای دین را درک کردند؛ زیرا دین به هم آمیختن و یکی شدن مسلمان و غیرمسلمان را در یکجا اجازه نمیدهد، به همین خاطر ملیگراهای عرب نصرانی و همدستانشان شروع کردند به تمجید و توصیف ملیگرایی عربی و باور داشتند که عربها اگر خواهان عزت، شوکت و احترام نزد ملتهای دیگر هستند، نیاز شدید به احیای ملیگرایی عربی وجود دارد و این خودش یک نوع فریب و دغلکاری بود و به مرور زمان آتش حقد و کینه را نسبت به دولت عثمانی در بین مردم عرب، بیشتر میکرد.»
این امر مسلّم و غیرقابل انکاری است که دشمنان همواره در طول تاریخ منتظر فرصت بودهاند تا از هر طریقی بتوانند به دین اسلام و این امت بزرگ اسلامی ضربه بزنند. یکی از راههایی که دشمن توانست تا حدی زیاد به اهداف خود نایل گردد، ایجاد ملیگرایی در میان مسلمانان به ویژه در میان عربها بود.
مشهورترین دعوتگران به سوی ملیگرایی عربی
با بررسی تمامی پدیدهها به این نتیجه میرسیم که افرادی در ایجاد، گسترش و رونق آن نقش مهمی ایفا نمودهاند، ما نیز در این بخش میخواهیم تعدادی از مهمترین و مشهورترین دعوتگران بهسوی ملیگرایی عربی را معرفی نماییم:
-
شریف حسین
یکی از کسانیکه در ملیگرایی عربی نقش ازرنده و مهمی ایفا کرد، شریف حسین بود. بعد از اینکه این مفکوره به کشورهای عربی رسید، ایشان نیز فعالیتهایش را در این راستا آغاز کرد. صاحب کتاب جنگ فکری در این باره مینویسد: «[بعد از سرایت ملیگرایی به کشورهای اسلامی] اینجا بود که شریف حسین مسئلۀ جدایی اعراب از خلافت عثمانی را مطرح کرد و به دنبال آن، نهضتها و حرکتهای ملیگرای مختلفی در جهان عرب برای از بین بردن اتحاد و همبستگی اعراب پا به عرصۀ وجود نهادند. فرعونیت مجددا در مصر زنده شد. فینیقیت در سوریه و بربریت در الجزائر پدیدار گشت. آنها به حمایت احزاب و حرکتهای سیاسی که بر اساس ملیگرایی و نژادپرستی تأسیس شده بودند، اقدام کردند.»
-
ابوخلدون ساطع حصری
ساطع خضری یکی از کسانی است که به ملیگرایی عربی پرداخت و در این باره، کتاب نوشت.
حصری ساطع، نویسنده و نظریهپرداز ملیگرای عرب قرن چهاردهم، در ۱۶ شعبان ۱۲۹۶ از پدر و مادری سوری، در صنعا به دنیا آمد. او مدتی در بالکان بود. تجربۀ زندگی در بالکان که افکار ملیگرایانه در آنجا به شدت رواج داشت، نخستین پایههای ملیگرایی را در اندیشۀ او بیناد نهاد. پس از جنگ جهانی اول و از بین رفتن سیطرۀ عثمانیها بر سرزمینهای عربی، حصری به سوریه رفت تا جنبش ملیگرایی عرب را در سوریه، به عنوان اولین کشور عربی سامان دهد.
ساطع از اولین دعوتگرانی بود که به جدایی عربها از مسلمانان با مفهوم ملیگرایی که از غرب وارد شده بود، دعوت داد.
این شخص برای دعوت بهسوی ملیگرایی عربی بسیار تلاش کرد. در این مسیر کوشش نموده و نظریهپردازی کرد و آن را دین و منبع الهام خود قرار داد و بر اساس آن –و بنابر اهدافی که داشت- با مردم دوستی و دشمنی میکرد. هدفش از این کار این بود که عربها را بهجای اینکه باهم پیوند و ارتباط دینی داشته باشند با ملیگرایی پیوند بدهد و همچنان میخواست عربها را قلباً و قالباً تابع غرب قرار دهد. البته آنچه بیشتر مایۀ تعجب است اینکه عدهای از محققین و پژوهشگران میگویند زبان اصلی او ترکی بود نه عربی، پس چه چیزی او را واداشت تا ملیگرایی عربی را تقدیس نموده و برایش تعصب داشته باشد؟
روشنفکران عرب، چه چپ و چه راست، ساطع الحصری را بینادگذار نظریۀ قومیت عربی [پان عربیزم] میدانند. آیین حصری در [گرایش به] به قومیت عرب، تقلیدی از مکتب آلمانی نشنالیزم است که یوهان هردر و یوهان فیخته نامورترین نمایندگان آن در قرون ۱۸ و ۱۹ بودهاند.
-
مصطفی الشهابی
ایشان یکی از فعالان در عرصۀ دعوت بهسوی ملیگرایی عربی بود. ملیگرایی عربی را «عقیدۀ ملیگرایی عربی» میدانست و میگفت: «کسیکه در این مسیر مبارزه بکند و بمیرد نزد او «شهید» گفته میشود.» او میپنداشت که مردم در گذشته به وسیلۀ دین با هم در ارتباط بودند؛ ولی زمانی که «عقیدۀ ملیگرایی» به وجود آمد، بر پیوند دین بسیار برتری حاصل کرد و عربها وقتی به ملیگرایی روی آوردند دانستند که تمام اهداف سیاسی، اقتصادی و تمام نیازهای ملتهای خود را [با ملیگرایی عربی] برآورده میسازند.
-
محمد معروف دوالیبی
دوالیبی یکی از دعوتگران مشهور ملیگرایی عربی و از مبالغهکنندگان در تقدیس آن بود. او باور داشت که عربها قبل از اینکه متوجه ملیگرایی عربی شوند، در تباهی، سیاهی و فروپاشی بسیار عمیقی زندگی میکردند و ظهور دعوتگران ملیگرایی عربی یکی از علایم و نشانههای خیر فراوان بود.
-
جمال عبدالناصر
جمال عبدالناصر، رئیس مصر یکی از مشهورترین تقدیسگرایان ملیگرایی عربی بود. او در این راستا اقدامات فراوانی انجام داد و القاب کلانی نیز به دست آورد. عبدالناصر در این عصر دعوت بهسوی ملیگرایی عربی را رهبری کرده و برای تقویت و انتشار آن، تمام طاقت و توانش را به خرج داد. تا جاییکه ملیگرایی عربی را، دین مقدس و باور اساسی قرار داد و بسیاری از رسانهها را در وقت خودش برای بیان ایدههای ملیگرایی و تمجید عربها به کار گرفت.
-
عبدالرحمن کواکبی
از جملۀ کسانیکه بعد از فروپاشی خلافت عثمانی بهسوی ملیگرایی عربی دعوت میداد: عبدالرحمن کواکبی بود. ایشان کتابی به نام «أمالقری» نوشت. البته کواکبی یک کتاب دیگر به نام «طبائع الاستبداد» نیز دارد، بسیاری معتقد هستند که ایشان این کتاب را علیه خلافت عثمانی و سختیهای آنان و دعوت بهسوی ملیگرایی عربی نوشته است.
نویسندۀ کتاب «ناسیونالیسم از دیدگاه اسلام» دربارۀ عبدالرحمن کواکبی مینویسد: «از نخستین اشخاصی که به طرح جدی آن (ملیگرایی عربی) پرداختند، عبدالرحمن کواکبی (۱۸۴۹- ۱۹۰۳) بود. وی کتابی به نام «أمالقری» نوشت که در آن معتقد به برتری اعراب بر ترکها بود و اصرار داشت که باید دولت اسلامی، زیر نظر خلیفۀ عرب، در شهر مکه به وجود آید.»
-
میشل عفلق