در مورد اینکه نظام اسلامی در زمرهٔ کدامیک از نظامهای سیاسی دنیا قرار میگیرد، اختلافنظر وجود دارد. برخی آن را نوعی تئوکراسی یا حکومت الهی و دینی میپندارند؛ زیرا از دیدگاه اسلام، تنها کسی سزاوار حاکمیت است که خالق و آفرینندهٔ نظام هستی و کائنات باشد و او کسی جز الله جلجلاله نیست. به همین دلیل، اساس نظام سیاسی اسلام بر حاکمیت خداوند استوار شده و از این جهت مشابه تئوکراسی است.
بااینحال، نظام اسلامی تفاوتهای بسیاری با تئوکراسی تجربهشده در غرب دارد. در مسیحیت، هیچ برنامهٔ مشخصی برای سیاست و حکومت وجود نداشت. به همین دلیل، پادشاهان و رجال دین، قوانین و احکام را بر اساس دیدگاههای خود تدوین کرده و آنها را بهعنوان احکام الهی معرفی میکردند. این افراد خود را مصون از خطا و اشتباه دانسته، نقد و مشورت دیگران را نمیپذیرفتند. انتقاد از آنان بهمنزلهٔ انتقاد از خدا تلقی میشد.
این انحصارطلبی و استبداد دینی بهتدریج زمینهساز خودکامگی و دیکتاتوری شد. نتیجهٔ این روند، ایجاد محاکم تفتیش عقاید بود که منجر به ظلمهای بیشمار و ستمهای گسترده گردید. در نهایت، چنین حکومتهایی موجب بدنامی تئوکراسی شدند و خاطرهٔ استبداد، ظلم و وحشت را در اذهان تداعی کردند. این تجربه، راه را برای شکلگیری دموکراسی مبتنی بر سکولاریسم هموار کرد. سکولاریسم دین را از سیاست جدا ساخت، اخلاق و دین را از زندگی اجتماعی حذف کرد و آن را تنها به دلهای افراد متدین محدود نمود.
تعریف تئوکراسی
تئوکراسی واژهای یونانی است که از ترکیب دو کلمهٔ «تئوس» به معنای خدا و «کراسی» به معنای توانایی یا حکومت شکل گرفته است. این اصطلاح به معنای «حکومت خدا» به کار میرود و در آن عدهای خاص، به نمایندگی از خداوند، حکومت میکنند. در جوامعی که تئوکراسی حاکم است، فرمانروایان در انظار عمومی بهعنوان نمایندگان خدا تلقی میشوند.
تئوکراسی معمولاً به نوعی حکومت دینی اطلاق میشود که در آن حاکمان مشروعیت خود را از خداوند میگیرند و خود را نمایندهٔ خدا معرفی میکنند. این حاکمان به خود اجازه میدهند به نیابت از خدا قوانین وضع کرده و مردم را به اجرای آنها مجبور کنند. در این نظام، هر چیزی ممکن است بر اساس سلیقهٔ حاکمیت، حلال یا حرام اعلام شود و این امر بهعنوان قانون الهی معرفی گردد.
اصطلاح تئوکراسی بیشتر در ارتباط با حکومت و سلطهٔ کلیسا در قرون وسطا به کار میرود. در آن دوران، پاپهای مسیحی، با ادعای نمایندگی از خداوند، بر مردم حکومت میکردند و قوانینی را مطابق با منافع خود وضع نموده و اجرا میکردند. این حاکمیت استبدادی به نام دین، تمامی آزادیها و اختیارات مردم را سلب کرده بود. به همین دلیل، حاکمیت کلیسا در قرون وسطا را بهعنوان «حکومت رجال دین» نیز میشناسند.