نویسنده: عبیدالله نیمروزی
صراحتگویی و استغنا در برابر حکمرانان
یکی از بزرگترین و ارجمندترین صفات والای امام ندوی، استغنای بینظیر ایشان بود که هیچگاه چشم طمع به امداد و کمک حکمرانان و زمامداران ندوخت. بهواسطۀ همین استغنا، توانست سخن حق و کلمۀ دعوت را با صراحت هرچه تمامتر در هر جا و مکانی اظهار کند. چنانکه با وجود محبت و اعتقادی که نسبت به عربها و حکمرانان آن دیار داشت، هیچگاه از بیان حقایق و برشمردن کاستیها کوتاه نیامد. حتی با توجه به سوابق درخشان ترکها و روشهای الحادی برخی از زمامداران آنان، با صراحت کامل انتقاد میکرد. این انتقادات و صراحتگوییهای مولانا ندوی، از شفقت و محبت ایشان نشأت میگرفت و جز خیرخواهی و خیراندیشی، هیچ عامل دیگری در آن تأثیرگذار نبود.
مولانا محمد رابع ندوی مینویسد: مولانا با شاهان کشورهای عربی و اسلامی دیدار کرد و هرکدام از آنها را از اندرزهای سحرآمیز خود بهرهمند ساخت. او خرابیهای کشوری را به آنها خاطرنشان کرد و بهویژه با شاهان عربستان، اردن، مراکش و دیگر کشورها دیدار کرده، همه را به اصلاح حال کشور و اعلای کلمة الله توصیه نمود. در این ملاقاتها، مولانا همیشه از استغناء کامل بهره میبرد و بر حقیقت سخن میگفت.
این رویۀ حقگویی و بیباکی موانا نهتنها در کشورهای عربی، بلکه در هر جایی، حتی در کشور خود، ادامه داشت. او از ابراز رأی و نظر در مسائل مهم هیچگاه ابا نورزید و در راه پاسداری از حریم مقدس شریعت و اسلام، هیچ حقیقتی را انکار نکرد. چنانکه یک بار به نخستوزیر هندوستان، آتال بیهاری واجپایی فرمود: «جناب آتال، سیاست در بارگاه خداوند قابل پذیرش نیست، بلکه صداقت و اخلاص قابل قبول است. با اخلاص به کارتان ادامه دهید، کامیابی به استقبال شما میآید و راههای ترقی گشوده میگردد. همواره با فتح و پیروزی همراه خواهید بود.»
اخلاص والایی که مولانا داشت، تأثیر گفتارهای ایشان را دو چندان کرده بود. از آنجایی که قلبی آکنده از خیرخواهی و شفقت در سینه داشت، نصیحتهایش به هدف مقصود اصابت میکرد و نهتنها حکمرانان و سیاستمداران از اندرزهای ایشان اندوهگین نمیشدند، بلکه این لحظات را نقطۀ عطف و فخرآمیز در زندگی خود میشمردند.
چنانکه هنگامی که مولانا در بستر بیماری میافتاد، با وجود این که سیاستمداران و اهل قدرت از صراحتگویی و بیباکی ایشان آگاه بودند، باز هم به ملاقات ایشان میآمدند و از نزدیک با ایشان به گفتگو مینشستند. در بسیاری از مواقع، حتی در غیر لحظات بیماری نیز با مولانا دیدار و گفتگو میکردند و گاهی حتی از خارج کشور برای ملاقات ایشان میآمدند. بهطور مثال، هنگامی که حاکم شارجه به ندوة العلماء وارد شد، مولانا با خواندن این قطعۀ بلیغ از ایشان استقبال کرد: «نعم الأمير علی باب الفقیر» (آری، امیر عالیمقام در دروازهٔ فقیر است).
ادامه دارد…