نویسنده: شکران احمدی
ز. دوران
دوران در لغت به معنای گردآوردن است؛ و در اصطلاح اصولیان: ارتباط داشتن وجود و عدمیت حکم بر وجود و عدمیت وصف است؛ یعنی اگر وصف وجود داشت حکم می‌باشد و اگر وصف نبود، حکم نیز نمی‌باشد. مثال دوران: اگر سکر در چیزهای عصاره شده وجود داشته باشد، پس عصیره پیش از سکر حلال بود، وقتی‌که صفت مستی و سکران در آن به میان آید حرام می‌گردد. درصورتی‌که پس‌ازآن، سکر از بین رفت و سرکه گردید، باز حلال پنداشته می‌شود. پس واضح است که در اینجا تحریم به وجود و عدمیت سكر (وصف) ارتباط دارد.

حجیت دوران

در مورد دلالت دوران بر علیت بودن وصف، سه قول وجود دارد:
قول اول: بیشتر علمای احناف، مالکیه و برخی از شافعیان گفته‌اند که دوران، ظن علیت را افاده می‌نماید.
قول دوم: برخی از معتزله گفته‌اند که دوران به قطع و یقین، علیت وصف را افاده می‌کند.
دیدگاه سوم: نظر ابومنصور، ابن السمعانی، غزالی، شیخ ابواسحق شیرازی، آمدی و ابن الحاجب است که دوران در علیت وصف، ظن و قطعیت را افاده نمی‎کند.
ح: طرد
تعریف طرد: طرد در لغت به معنای دوری و تتابع می‌آید.
و در اصطلاح: پیوستن حکم با وصف، بدون مناسبت ذاتی و تبعی است. به‌عبارت‌دیگر: قیاس طرد (خاص)، قیاسی است که بر اساس وصف طردی بنا شده است و طرد، علتی است که نسبت به وصف مناسب بودن آن و یا وصف شبهی (مستلزم مناسب) بودن آن علم وجود ندارد، اما وصفی است که همواره همراه حکم است.
توضیح این‌که اگر وصف مناسبی جامع، میان اصل‌وفرع باشد؛ لازمه‌اش آن است که اصل‌وفرع در نفس علت شریک باشند و اگر وصف شبهی جامع باشد، اصل‌وفرع در چیزی که لازمۀ علت است، باهم اشتراک دارند؛ اما درجایی‌که علت حکم نه وصف مناسب است و نه وصف شبهی، بلکه وصفی است که همیشه همراه حكم وجود دارد؛ به آن وصف طردی، به قیاسی که جامع آن وصف طردی است، قیاس طرد (خاص) می‌گویند. مثل: انتشار بوی تند که همراه خمر مسکر وجود دارد.
حجیت قیاس طرد
در حجیت قیاس طرد؛ اصولیان اختلاف‌نظر دارند. نزد جمهور اصولیان قیاس طرد ارزش و اعتباری ندارد؛ حتی کسانی‌که قیاس شبه را حجت می‌دانند، از قیاس طرد روی‌گردان‌اند. از نظر حسن بن القصار و ابوبكر الصيرفى، قیاس طرد، مطلقاً دارای ارزش و اعتبار است. امام رازی و بیضاوی وقتی حجت و معتبر می‌دانند که حکم با همۀ صورت‌های مغایره در محل نزاع پیوست باشد. دیدگاه دیگر این است که در صورت جدل قابل اعتبار است، اما برای عمل کردن و فتوی دادن رجوع به قیاس طردی جایز نیست. این قول منتسب به علامه کرخی شده است.
قول جمهور، صحیح و از نگاه استدلال قوی‌تر معلوم می‌شود؛ تا احکام شرع سبب تمسخر و استهزاء نگردد.
ط: تنقيح المناط
از دید برخی از اصولیان، تنقیح مناط هم از مسالک علت است؛ اما به رأی برخی دیگر، مسلک علت نیست. «تنقیح» در لغت به معنای: تهذیب و تمییز (پاک‌سازی و جداسازی) است. و «مناط» به معنای: چیزی (علتی) است که بر او تعلق می‌گیرد. منظور از «تنقیح مناط» در اصطلاح اصولیان: اجتهاد در تعیین آنچه به‌صورت علت در نص آمده، با حذف اوصاف همراه با آنکه دخلی در حکم ندارد، بدون این‌که نص علت را تعیین کرده باشد.
ابن قدامه می‎گوید: «تنقیح مناط آن است که: شارع حکم را به همراه سببش بیان کرده؛ ولی اوصافی که دخلی در حکم ندارند، به همراه سبب‌اند. پس باید که آن اوصاف از ارزش بیفتند تا دایرۀ شمول حکم گسترش پیدا کند.»
پس تنقیح مناط در واقع تهذیب علت حکم است که به دو صورت تعریف شده است:
  1. از ارزش انداختن تفاوت‎های اصل‌وفرع، جهت مشارکت دادن فرع در حکم اصل.
  2. و تهذيب علت از اوصافی که از ناحیۀ شارع بیان شده، اما دخالتی در حکم شارع ندارند.
تنقیح مناط در تعریف اخیر درصورتی‌که به تعیین علت منجر نشود و تنها حذف یک سلسله صفات باشد به الغای خصوصیت برمی‌گردد، چنان‌که محقق حلی در «معارج» گفته است: جمع اصل‌وفرع، گاهی به نبود فارق است که در این صورت، تنقیح مناط نامیده می‌شود.
به‌عنوان‌مثال: روایت شده که فردی بادیه‌نشین در روز ماه مبارک رمضان عمداً با زن خود آمیزش کرد. سپس نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم آمد و ماجرا را به ایشان گفت و ایشان هم وی را به کفاره امر کرد.
ملاحظه می‌شود که این حدیث بر علیت حکم دلالت دارد، اما بر وصف معینی به‌عنوان علت برای حکم دلالت ندارد، یعنی نص شامل علت است؛ اما بر وصف معینی به این عنوان که علت آن باشد، دلالت نکرده است. پس نص بر علت اشتمال دارد، اما علت از ناخالصی‌ها و اوصاف غیر مرتبط با علیت، پاک نیست؛ پس مجتهد می‌آید و علت حقیقی را از این اوصاف و عوارض پاک می‌سازد؛ مانند این‌که آن فردی که آمیزش کرده است، اعرابی بوده واقعه در مدینه و آمیزش در ماه رمضان آن سال رخ داده است.
با آن‌هم مجتهد این اوصاف را بعید دانسته بعدازآن به این نتیجه می‌رسد که جماع عمدی در روز ماه رمضان علت حکم به وجوب کفاره بوده است؛ و این دیدگاه شافعیه و موافقان آنان است، اما احناف و موافقان آنان در تهذیب علت، به‌جای دورتر قدم گذاشته‌اند و امر خاص «آمیزش» را علت نمی‌دانند، بلکه معتقدند؛ علت بعد از تهذیب کامل آن، هتک حرمت عمدی ماه رمضان، به یک‌چیز مفطر و فاسدکنندۀ روزه است که عبارت از: آمیزش یا خوردن و نوشیدن است.
پس در این صورت، جماع و آمیزش، به‌عنوان یک امر فاسدکنندۀ روزه، با دلالةالنص ثابت گردیده است. پس نظر مجتهدان در مورد تنقیح مناط نیز باهم اختلاف پیدا می‌کند؛ برخی معتقد به علیت یک وصف و برخی معتقد به علت بودن وصفی دیگرند. چنان‌که در ماجرای فرد بادیه‌نشین و نظر احناف و شافعیه در مورد آن، مشاهده گردید.

نکات کلیدی و فرجام

مسالک العلة یا شناخت مقاصد شریعت به‌وسیلۀ علل امرونهی یکی از طرق دست‌یابی به مقاصد شریعت است. دست‌یابی به علل امرونهی به 9 طریق ممکن است؛ طریق دست‌یابی به اهداف و مقاصد از طریق علل، تمرکز بر الفاظ ادلۀ احکام دارد. به‌خصوص الفاظ و صیغه‌های صریح و تمرکز بر آن‌ها سبب دست‌یابی به مقاصد می‌شود.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version