نویسنده: شکران احمدی

ج: ايماء و تنبيه

نوع سوم مسالك العله، ايماء و تنبیه است. نخست به تعریف آن می‌پردازیم.
  1. تعريف
ایماء، مشتق از مادۀ (ماء) و به معنای اشاره با دست و سر می‌باشد.
ایماء و تنبیه در اصطلاح اصولی: در علم اصول به نحو معمول هر دو واژه در یک معنا به کار رفته و بر دلالتی اطلاق می‌شود که از سیاق کلام و یا لازم معنا به دست می‌آید. ایماء و تنبیه بر اساس فهم عرفی هم، همین لازم عقلی و یا عرفی، مدنظر متکلم و یا گوینده است؛ درحالی‌که مدلول کلام مطابقی نیست، یعنی الفاظ کلام او، برای معنای موردنظر وضع نشده است.
با شناخت مفهوم ایماء، فرق میان نص صریح، نص ظاهر و ایماء نیز آشکار می‌شود. بدین توضیح که در نص صریح، لفظ فقط برای علت وضع شده و احتمال دیگر نداشته باشد. نص ظاهر آن است که لفظ برای تعلیل وضع شده باشد و احتمال دیگر نیز داشته باشد. ایماء و اشاره عبارت از این است که لفظ برای تعلیل وضع نشده باشد؛ اما تعلیل از سیاق کلام و یا دیگر قرائن لفظی فهمیده شود.
  1. انواع ايماء
ایماء دارای هشت نوع است که در ذیل بیان می‌شوند:
نوع اول: مرتب شدن حکم بر وصف به‌واسطۀ حرف «فا» است. این نوع چهار حالت دارد:
حالت اول: داخل شدن حرف (فاء) بر وصف در کلام شارع است. به‌عنوان‌مثال: رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم در مورد شخص محرم که از شتر خود افتاده بود و در نتیجه وفات نموده بود، فرمودند: «لَا تُقَرِّبُوهُ طِيبًا، فَإِنَّهُ يَبْعَثُ يوْمَ الْقِيَامَةِ مُلَبیا» یعنی: «بر او خوشبویی نزدیک (استعمال) نکنید؛ زیرا که در روز قیامت در حالت تلبیه گفتن محشور می‌شود. در این حدیث حرف (فاء) بر وصف داخل شده که عبارت است از: «فَإِنَّهُ يَبْعَثُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ملبيا.»
حالت دوم: داخل شدن حرف (فاء) در حکم توسط کلام شارع است. به‌عنوان‌مثال: «فا» در این آیه که فرموده است: «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيهُمَا» حرف فا، در حکم شرعی (فَاقْطَعُوا أَيديهما) اتصال یافته و داخل شده که قطع کردن دست‌های آنان است.
حالت سوم: اتصال و داخل شدن حرف (فاء) در کلام راوی مرتبط به حکم است. به‌عنوان‌مثال: از عمران بن حصین روایت است: «أَنَّ النَّبِي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ صَلَّى بِهِمْ فَسَهَا، فَسَجَدَ سَجْدَتَيْنِ، ثُمَّ تَشَهَّدَ ثُمَّ سَلَّمَ» در این حدیث حرف (فاء) در حکم (فسجد) داخل شده که از کلام راوی است.
حالت چهارم: داخل شدن حرف (فاء) بر وصف در کلام راوی است.
نوع دوم: حکم شارع مطابق حالت محکوم‌علیه، نوع دوم ایماء و اشاره است. به‌عنوان‌مثال: از ابوهریره رضی‌الله‌عنه روایت است: «کسی نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم آمد و عرض کرد: خود را هلاک کردم. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به او فرمود: چه چیزی را هلاک کردی؟ عرض کرد در حال روزه‌داری در ماه رمضان با همسرم جماع کردم. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم به ایشان فرمودند: آیا برده (غلام) داری که او را آزاد کنی؟ او گفت: نه. باز رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به وی فرمود: آیا توان دو ماه روزه گرفتن را داری؟ این شخص گفت: نه، باز رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به او فرمود: آیا توان طعام دادن به شصت مسکین را داری؟ او گفت: نه. رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم برایش فرمود: بنشین پس برای رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم یک ظرف کلان که در آن خرما بود آورده شد. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به وی فرمود: این را خیرات کن. این شخص گفت: ای رسول خدا در این زمین سنگ‌زار هیچ خانه‌ای فقیرتر از ما نیست. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم آن‌قدر خندید تا که دندانش ظاهر شد. به او شخص فرمود: این خرما را با اهل بیت خویش بخور.» از این واقعه معلوم می‌گردد که جواب شارع (رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم) مطابق حالت محکوم علیه بود.
نوع سوم: ذکر نمودن شارع حکم را با وصف و مقدر نمودن حکم به علت تا بر آن فایده مرتب گردد؛ زیرا کلام شارع از عبث و بی‌فایده بودن، منزه است. این نوع نیز دو حالت دارد:
حالت اول: صادر نمودن حکم به تعقیب اموری که در مورد آن از پرسش‌کنندگان معلوماتی گرفته شود که وجودش ظاهر می‌باشد؛ چنان‌که از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم در مورد فروختن رطب (خرمای تازه) با تمر (خرمای خشک) پرسان شد، رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به ایشان فرمود: آیا خرمای تازه وقتی‌که خشک شود کمتر می‌شود؟ پس رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم آنان را از این کار منع کرد.
در این صورت حکم مبتنی بر علتی است که برای هر کس معلوم و هویدا است؛ و اگر بر این علت بناء نمی‌شد، پرسیدن در این حالت غیر مفید و عبث بود.
حالت دوم: تطابق و مشابهت وجه شبه موضوع جدید با موضوعی که قبلاً وجود داشت؛ طوری‌که وجه شبه به حیث علت واقع گردد. مثال آن موردی است که زنی از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم در مورد حج مادرش پرسید. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم برایش فرمود: «از طرف آن‌ها حج کن، اگر بر عهدۀ مادرت قرض می‌بود، آیا تو آن را اداء می‌کردی؟ زن گفت: بله. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم برایش فرمود: حق او را ادا کن و الله اولی‌تر است که حق او ادا شود».
در این حدیث وجه شبه درمیان قرض و حج یکسان است. ازاین‌جهت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم حکم قرض را به‌حکم حج، قیاس کرد و یکسان حکم داد.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version