نویسنده: ابوعائشه
پیشدرآمد: منحرفان و کسانیکه مسیر هدایت را گمکردهاند، همواره در تلاش هستند تا برای خودشان پیروانی دستوپا کنند. آنان برای جلب حمایت و گسترش مفکورۀشان زحمتهای زیادی را متحمل میشوند. هرقدر انحرافشان بزرگتر باشد، با همان اندازه از میان مردم برای خود اتباع جمع میکنند. گروه جهمیه از همان گروههایی است که انحرافش باعث پدید آمدن چندین گروه و فرقۀ دیگر شده است. در تحقیق حاضر به دو فرقهای که اصل و منشأ آنها فرقۀ جهمیه بوده میپردازیم.
مسئلۀ بعدی که فرقۀ جهمیه به آن قایل هستند، موضوع جبر و إرجاء است. فرقۀ جهمیه از هوداران جهم بن صفوان به شمار میروند که به جبر در اعمال و ارجاء در ایمان، اعتقاد دارند و قائلاند که ایمان فقط با قلب است بدون اعضا و جوارح.
در ابتدا هر یک از جبر و ارجا را تعریف نموده و سپس به بیان مسائل و احکام جبر و ارجا نزد فرقۀ جهمیه و اهل سنت و جماعت خواهیم پرداخت.
جبریه؛ این کلمه در اصلِ اشتقاق آن به مادۀ «جبر» برمیگردد و جبر عبارت است از اجبار و اکراه شخص بر انجام فعل بدون اراده و اختیار فاعل. اندیشمندان اسلامی اتفاق دارند بر اینکه اصطلاح «جبریه» به اواخر عصر بنی امیه برمیگردد و آنهم زمانی که برای اولین بار برای جهم بن صفوان که قایل به جبر مطلق بود، استفاده شد و بعدازآن لقب پیروان جهم بن صفوان قرار گرفت.
جبریه به گروهی گفته میشود که بنده را مجبور محض دانستهاند و هیچ فعل و کسبی را حقیقتاً به او نسبت نمیدهند و او را همانند پری در هوا میدانند و نسبت فعل به بنده را همانند نسبت آن به جماد دانستهاند.
جبریه منسوب به جبر است و مراد از آن نفی فعل حقیقتاً از بنده و نسبت آن بهسوی پروردگار متعال میباشد. پیروان این باور قایل هستند که انسان در اعمال و افعال خود هیچ نوع اختیاری ندارد، او مکلف است تا تمام آن را انجام بدهد و بس.
أصل و مشنأ فرقۀ جبریه نیز همان فرقۀ جهمیه است. این گروه باور دارد که خداوند متعال، بنده را بر انجام هر چیزی، اعم از خیر و شر مجبور میکند و بنده در این مورد مانند پری در محل وزیدن باد است که به اینسو و آنسو میرود.
البته نباید فراموش کرد که علما، گروه جبریه را از پیروان جهم بن صفوان [یعنی از گروه جهمیه] نامیدهاند. «جبریه پیروان جهم بن صفوان هستند. آنان باور دارند که بنده در کارش مجبور محض است و او همانند پری در محل وزیدن باد است.» «زعیم گروه جبریه، جهم بن صفوان است. فرقۀ جبریه از او و پیروانش تشکیل شده است. این گروه قایل هستند که انسان مجبور است.»
باور دوم فرقۀ جهمیه ارجا است. در آغاز باید بدانیم که ارجا یعنی چه و چرا به کسانیکه این باور را از جهمیه گرفته و بعدها این مذهب را اختیار کردند، مرجئه گفته میشود.
ارجاء در لغت
ارجاء در لغت به دو معنا آمده است:
-
امیدوار کردن؛ رجا یرجو، رجاء و رجوا، ضد یئس، بنابراین همزۀ آخر منقلب از حرف علت است.
-
کار را به تأخیر انداختن؛ أرجاء الامر أي أخره و این لغت در نصوص شرعی نیز به معنای تأخیر آمده است. خداوند متعال در کلام مبارکش میفرماید: «أرجه وأخاه»؛ «باز دار او را و برادرش را». در این صورت همزه، حرف اصلی است و [أرجئه] نیز خوانده میشود. در جایی دیگر میفرماید: «وآخرون مرجون لأمر الله»؛ «و افراد دیگری هستند که بهفرمان و مشیت الهی واگذارشدهاند» و [مرجئون] نیز خوانده میشود. پس معنی ارجاء در هر دو آیه به معنای تأخیر است.
در حدیث حضرت کعب بن مالک رضیاللهعنه آمده است که میفرماید: «وأرجأ رسول الله صلی علیه وسلم أمرنا، أي: أخره»؛ (رسولالله صلیاللهعلیهوسلم مسئلۀ ما را به تأخیر انداخت.)
مُرجئی و مرجی اسم فاعل از ارجاء است که به معنای امیدوارکننده و یا تاخیراندازنده است. در مقام نخست، مرجئی و مرجی خوانده میشود.
ارجاء در اصطلاح
مرجئه نام یکی از کهنترین فرق اسلامی است که طبق نظر علما، اصل و مشأ آنان نیز فرقۀ جهمیه است و ارجا یکی از باورهای آنان است که بعداً گروه مرجئه بدان قایل شدند. در اصطلاح شرعی بیرون کردن عمل از حقیقت ایمان است. ارجاء در پایان قرن اول به دو معنا اطلاق میشد: 1. کسیکه امر حضرت علی و حضرت عثمان رضیاللهعنهما را به تاخیر میانداخت؛ 2. کسیکه ایمان را خارج از حقیقت ایمان و مسمای آن بداند.
و امام ابن عینیه رحمهالله نیز میفرماید: «ارجاء بر دو صورت است، اول: قومی که امر حضرت علی و عثمان رضیاللهعنهما را به تأخیر میانداختند، پس این گروه به تحقیق گذشتند و رفتند. دوم: مرجئۀ عصر حاضر است که معتقدند ایمان بدون عمل است».
شاید نام این فرقه مشتق از ارجاء به معنای اول و یا مشتق از ارجاء به معنای دوم باشد. هر دو معنا مناسب مذهب این فرقه است؛ زیرا آنها گناهکاران را به شرط داشتن ایمان – معنای خاصی برای آنها قایلاند – به عفو و بخشش الهی امیدوار میکردند و یا حکم دربارۀ آنها را تا روز قیامت به تأخیر میانداختند. برخی گفتهاند: بدینجهت مرجئه نامیده شدند که در مسئلۀ خلافت، حضرت علی رضیاللهعنه را از مرتبۀ اول به مرتبه چهارم به تأخیر میانداختند.
این فرقه در ایمان قایل به ارجاء و در اعمال قایل به جبرند. این فرقه از مرجئه، اختیار انسان را انکار کرده و قائل به جبر هستند. این گروه به دلیل پیروی از جهم بن صفوان، به مرجئۀ جهمیه معروف هستند. بر اساس اعتقاد این فرقه، انسان موجودی بیاراده و غیر مختار است و همۀ افعال او از سر جبر است؛ لذا ثواب و عقاب انسان نیز از روی جبر است و خودش در آن هیچ نقشی ندارد.
بعد از بیان این مطالب، حالا بهتر است به اصل مسئله برگردیم که همان ارجاء و جبریه بودن جهمیه است. در نتیجه درمییابیم که منشأ این دو گروه که بعداً تبدیل به گروه و فرقههای جداگانهای شدند، نیز جهمیه میباشند؛ زیرا آنان این باورها را از فرقۀ جهمیه به ارث بردند.
ابن تیمیه رحمهالله در بیان عقائد جهمیه میگوید: جهم بن صفوان به چهار باور بسیار زشت مشهور است که عبارتاند از:
-
عقیدۀ نفی صفات که معتزله این باور را از او به ارث بردند؛
-
عقیدۀ جبر؛ و آن اینکه حقیقتاً همۀ افعال از آن الله متعال هستند و افعالی که به بندگان نسبت داده میشوند، همه بهصورت مجاز هستند و این عقیده و باور را جبریه از آنها به ارث بردند؛
-
عقیدۀ ارجا؛ عقیدۀ ارجا اینکه ایمان فقط معرفت پروردگار با قلب است و کفر نیز بیخبری و جهل نسبت به خداوند با قلب، این باور را از آنها مرجئه به ارث بردند؛
-
قائل شدن به نابودی و فنا شدن جنت و جهنم.