در ادامهٔ سلسلهٔ اهداف نظام سیاسی اسلام که در دو یادداشت پیشین بررسی شد، چند مورد دیگر که در این یادداشت ذکر خواهد شد، تکمله و پایانبخش این بحث خواهد بود:
۱۱. شایستهسالاری
نظام اسلامی پیشبرد هدفی متعالی را در برنامهٔ خود قرار داده است تا سعادت انسان را در دنیا و آخرت تأمین کند. تحقق چنین هدفی مستلزم دانش و آگاهی کامل، شناخت مسیر، کیفیت حرکت، و توانایی ادارهٔ مجموعه تا رسیدن به مقصد است. حکومت، بهعنوان نهادی اجتماعی که مسئولیت سرپرستی امور انسانی و ایجاد بستر رشد را بر عهده دارد، وظایف مختلفی را تعیین کرده و برای ایفای نقش خود، معیارهایی برای صلاحیتها مشخص میکند.
در یک جامعهٔ سالم، تنها افرادی میتوانند مسئولیتهای اجتماعی و مدیریتی را بر عهده بگیرند که صلاحیت و شایستگی لازم برای تصدی آن مسئولیت را داشته باشند. قرآن کریم از زبان دختر حضرت شعیب میفرماید: «قالت إحداهما يا أبت استئجره إنّ خير من استئجرت القوی الأمین» «یکی از آن دو [دختر] گفت: ای پدر، او را استخدام کن، زیرا بهترین کسیکه میتوانی استخدام کنی، فردی توانمند و امین است.»
همچنین در ماجرای انتخاب طالوت آمده است: «وقال لهم نبیّهم إن الله قد بعث لكم طالوت ملكا قالوا أنّی يكون له الملك علينا ونحن أحق بالملك منه ولم يؤت سعة من المال قال إن الله اصطفاه عليكم وزاده بسطة فی العلم والجسم»؛ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را بهعنوان فرمانروای شما برگزیده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند درحالیکه ما از او شایستهتریم و او ثروتی ندارد؟ [پیامبر] گفت: خداوند او را بر شما برتری داده و در علم و توان جسمی برتری بخشیده است.»
در این آیات، معیار شایستگی شامل علم و قدرت رهبری معرفی شده است. بر این اساس، شایستهسالاری، یا رعایت صلاحیت و اهلیت در تصدی مناصب حکومتی، اصلی عقلی است. هر جامعهای که خواهان سعادت و خوشبختی ملت خود باشد، از این قاعده پیروی میکند. آموزههای دینی نیز بارها بر این اصل تأکید کردهاند و سپردن امور به افراد شایسته را توصیه کرده و از واگذاری مسئولیت به افراد نالایق برحذر داشتهاند.
۱۲. اصالت خدمت
در نظام اسلامی، قدرت و حکومت هدف نهایی نیست، بلکه ابزاری برای تحقق اهداف والای انسانی و الهی است. در دیدگاه انبیا و اولیای الهی، حکومت تنها زمانی ارزشمند است که زمینهساز اصلاح و خدمترسانی به بشریت باشد. قدرتطلبی و خودخواهی هرگز با این ارزشها همخوانی ندارد.
اولیای الهی، حکومت را امری بیارزش میدانند، اگر منشأ اثری خداپسندانه و خدمتی به مردم نباشد. ازاینرو، هدف نهایی در اسلام، خدمت به مردم و اجرای عدالت است.
۱۳. فراگیری
نظام سیاسی اسلام، از محدودهٔ زمانی خاص، مانند دوران پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم یا خلفای راشدین، و مرزهای مکانی محدود، مانند شبهجزیرهٔ عربستان، فراتر رفته و آیینی برای همهٔ بشریت در طول تاریخ معرفی میشود.
خطابهای قرآن به «ناس» (مردم) گواه بر این حقیقت است: «قل یاأیها الناس إنما أنا لکم نذیر مبین»؛ «بگو: ای مردم، من برای شما هشداردهندهای آشکار هستم.»
این خطاب، همهٔ زمانها و مکانها را شامل میشود و رسالت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم را به همهٔ انسانها گسترش میدهد: «قل ياأیها الناس إنی رسول الله إلیكم جميعاً»؛ «بگو: ای مردم، من پیامبر خدا به سوی همهٔ شما هستم.»
نظام اسلامی، از نظر سیاسی نیز، درصدد توسعهٔ حاکمیت ارزشهای تعالیبخش الهی بر همهٔ بشریت است و میخواهد مظلومان و ستمدیدگان را از یوغ ستمگران آزاد کند.
همچنین، قرآن کریم با تأکید بر اشتراکات میان ادیان توحیدی، میفرماید: «قل یاأهل الكتاب تعالوا إلی كلمة سواء بیننا وبینكم ألّا نعبد إلا الله ولا نشرك به شیئاً ولا يتخذ بعضنا بعضاً أرباباً من دون الله»؛ «بگو: ای اهل کتاب، بیایید بر سخنی که میان ما و شما یکسان است همصدا شویم؛ اینکه جز خدای یکتا را نپرستیم و کسی را شریک او قرار ندهیم و هیچکس را بهجای خداوند سرپرست نپذیریم.»
بدینترتیب، نظام اسلامی با پذیرش تفاوتها و اختلافات، آیینی جهانی است که توان ساماندهی همهٔ بشریت را دارد. این فراگیری، نظام سیاسی اسلام را از محدودیتهای جغرافیایی، نژادی، زبانی، و حتی اعتقادی فراتر برده و آن را به الگویی جامع برای همهٔ انسانها تبدیل کرده است.
نتیجهگیری
با توجه به آنچه بیان شد، براساس جهانبینی و نگرش اسلام به جهان و انسان، حکومت در این مکتب حیاتبخش، ابزاری برای تکامل انسان است. اهداف و وظایفی که برای دولت اسلامی مقرر شدهاند نیز در همین راستا تعریف میشوند. بدون تردید، بسیاری از آنچه بهعنوان اهداف یا وظایف دولت اسلامی بیان شد، در سایر نظامهای حکومتی نیز مطرح میگردند، اما تعریف و مصادیق این اهداف در نظامهای گوناگون متفاوت است.
در نگرشهای سوسیالیستی که بر «اصالت جامعه» تأکید دارند، اهداف و وظایف حکومت با محوریت حقوق جامعه و تکالیف فرد در برابر اجتماع تعریف میشوند. از سوی دیگر، در نظامهای لیبرالیستی که مبتنی بر «اصالت فرد» هستند، جامعه موجودیتی قراردادی و غیرواقعی تلقی میشود و اهداف و وظایف دولت نیز در چهارچوب همین نظریه شکل میگیرد. در این دیدگاه، مداخلهٔ دولت در امور افراد به حداقل ممکن محدود میشود.
اما در اسلام، هم فرد و هم جامعه دارای اصالتاند. ازاینرو، اهداف و وظایف حکومت اسلامی بهگونهای تعریف شدهاند که تضمینکنندهٔ حقوق فرد در برابر جامعه و حقوق جامعه در برابر فرد باشند. در این میان، کمال انسانی بهعنوان اولین و مهمترین هدف حکومت مطرح میشود. وظیفهٔ اصلی حکومت اسلامی، ساختن جامعهای است که در آن فضایل اخلاقی و انسانی، زیربنای روابط اجتماعی باشند.
یکی دیگر از اهداف متعالی حکومت اسلامی، تحقق عدالت است. رمز حرکت روبهرشد و تکامل جامعه در گرو استقرار عدالت است و تنها حکومتی میتواند جامعه را به سمت کمال سوق دهد که خود عادل باشد. استقرار عدالت نیازمند فراهمسازی زمینههای رشد فضایل اخلاقی در جامعه و تربیت افراد است. دولت اسلامی با توجه به این هدف متعالی، مکلف به وضع قوانین عادلانه و اجرای دقیق آنها است.
آزادی نیز در هر دو بعد تکوینی (اختیار) و تشریعی (آزادی قانونی) مورد توجه قرار دارد. وظیفهٔ دولت اسلامی تضمین و استقرار آزادی است، بهگونهای که افراد بتوانند انتخابی صحیح داشته و از آزادیهای مشروع خود بهرهمند شوند. بر این اساس، هرگونه اختناق، چه در شکل بهکارگیری قدرت سخت و چه در قالب استفاده از قدرت نرم، مردود است.
جامعهٔ اسلامی جامعهای است که در آن، هم در بعد داخلی و هم در بعد خارجی، امنیت برقرار باشد. امنیت، زمینهساز اجرای صحیح قوانین، شکلگیری روابط انسانی بر پایهٔ عدالت، و رشد فضایل اخلاقی است.
علاوه بر این، کمال اجتماعی انسان از بعد مادی نیز مورد توجه اسلام است؛ این همان چیزی است که در ادبیات امروز به آن توسعه گفته میشود. در جامعهٔ توسعهیافتهٔ اسلامی، در کنار رشد معنوی و فضایل اخلاقی، مردم از رفاه و نعمتهای الهی، متناسب با شأن انسانیشان، بهرهمند هستند.
بهطور کلی، اهداف حکومت اسلامی در راستای تحقق کمال انسانی، استقرار عدالت، تضمین آزادی، تأمین امنیت و ایجاد توسعهٔ پایدار تعریف شدهاند؛ اهدافی که با تأکید بر همافزایی فرد و جامعه، راهی بهسوی سعادت دنیا و آخرت باز میکنند.