نویسنده: عبدالحمید گرگیج
۳. خداحافظی کردن مسافر از همسایگان ودوستان
قبل از رفتن به سفر، باید از نزدیکان، دوستان، همسایگان، آشنایان و کسانی که به گردن او حقی دارند و در حق وی احسانی کرده‌اند، وداع کند و از ایشان دعای خیر بطلبد. در کتاب ابن السنی و غیر آن به روایت ابی هریره آمده است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: هر کس اراده‌ی سفر کند باید به کسی که در خانه می‌ماند بگوید: «أَسْتَوْدِعُكُمُ الله الَّذِي لَا يُضِيعُ وَدَائِعَهُ». «شما را به خدا می‌سپارم کسی که امانت‌هایش را ضایع نمی‌کند.»
در مسند امام احمد و غیر آن به روایت ابن عمر آمده است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «وقتی چیزی را به خدای تعالی بسپارند، خدای تعالی آن را نگه می‌دارد.»
در اصل سی و یکم از نوادر الاصول به روایت ابی هریره (رضی الله عنه)‌ آمده است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: وقتی اراده‌ی سفر کنی و از خانه‌ی خود بیرون آیی باید به اهل خود بگویی: «أَسْتَوْدِعُكُمُ اللَّهَ الَّذِي لَا يُخَيِّبُ وَدَائِعَهُ». «شما را به خدا می‌سپارم کسی که به امانت خیانت نمی‌کند.»
امام نووی (رحمه‌الله) در شرح این حدیث به اسناد خود آورده است که روزی عمر فاروق (رضی‌الله‌عنه) لشکر را ترتیب می‌داد. ناگاه مردی را با پسرش دید. فرمود: «هیچ زاغی را به زاغی شبیه‌تر از این پسر به آن پدر ندیدم.» آن مرد گفت: «یا امیرالمؤمنین! عجیب‌تر از آن، این است که این پسر در قبر از مادر متولد شده است.» عمر فاروق (رضی‌الله‌عنه) گفت: «ویحک! (کلمه‌ای که برای اظهار درد و ترحم و گاهی مدح و تعجب می‌آید و به معنی ویل است. ویحک: وای بر تو) برای من قصه‌ی او را حکایت کن.» آن مرد گفت: «روزی به جنگی می‌رفتم و مادر وی حامله بود. گفت: می‌روی و مرا با این حال تنها می‌گذاری؟ گفتم: «اَسْتَوْدِعُ اللهَ مَا فِی بَطْنكِ»؛ «آنچه که در شکمت است به خدا می‌سپارم.» و آنگاه رفتم و بعد از مدتی، هنگامی که به خانه برگشتم همسر خود را نیافتم. همسایگان به من گفتند: همسر تو در این روزها مرده است. من کنار قبر وی رفتم و مدتی گریستم و هنگام شب از آنجا بازگشته و نزد پسر عموی خود آمدم. در حال سخن گفتن بودیم که ناگهان دیدم آتشی از میان قبرستان برخاست. گفتم: این چیست؟ پسر عمویم جواب نداد و از نزد من رفت. از دیگری پرسیدم. گفت: این آتش هر شب از قبر همسر تو بر می‌خیزد. با خود گفتم: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ». والله که او زنی مسلمان، پاک دامن، روزه‌دار و نمازگزار بود. آنگاه برخاستم و با تَبَری به کنار قبر وی رفتم و شکافی در آن ایجاد کردم تا از حال وی آگاه شوم. با کمال تعجب دیدم که او نشسته است و این پسر در اطراف وی می‌گردد. ناگاه ندایی شنیدم: «ای امانت‌گذار! امانت خود را بگیر اما اگر مادر او را نیز می‌سپردی هر آیینه باز می‌یافتی.» من این پسر را از قبر بیرون آوردم و آن شکاف را بستم. والله یا امیرالمؤمنین! این همان پسری است که از قبر بیرون آورده‌ام.»
۴. خداحافظی همسایه از مسافر و دعای خیر برای او
در ترمذی با اسناد حسن و صحیح از سالم (رحمه‌الله) روایت شده است که: هرگاه مردی اراده‌ی سفر می‌کرد و پیش ابن عمر (رضی‌الله‌عنه) می‌آمد، می‌فرمود: نزدیک من بیا تا با تو خداحافظی کنم همان‌گونه که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با ما خداحافظی می‌کرد. سپس می‌گفت: «أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ دِينَكَ وَ أَمَانَتَكَ وَ خَوَاتِيمَ عَمَلِكَ». «دین و امانت و سرانجام کلیه اعمالت را به خدا می‌سپارم».
و به روایتی دیگر: «آخِرَ عَمَلِكَ». همچنین از ابن عمر (رضی‌الله‌عنه) روایت شده است که می‌گفت: وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با کسی خداحافظی می‌نمود با وی مصافحه می‌کرد سپس این کلمات را می‌گفت.
در سنن ابی‌داود و غیر آن با اسناد صحیح از عبدالله بن یزید خطمی صحابی (رضی‌الله‌عنه) ثابت شده است که: هرگاه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با لشکری خداحافظی می‌کرد می‌گفت: «اَسْتَوْدِعُ اللهَ دِينَكُمْ وَ أَمَانَتَكُمْ وَخَوَاتِيمَ اَعْمَالِكُمْ». «دین و امانت و سرانجام کارهایتان را به خدا می‌سپارم».
در سنن ترمذی با اسناد حسن از انس (رضی‌الله‌عنه) روایت شده است که مردی نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آمد و گفت: یا رسول الله! اراده‌ی سفر کرده‌ام. برای من دعای خیر کن. آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: «زَوَّدَكَ اللهُ التَّقْوَى»؛ «خداوند تقوا را توشه‌ی تو بگرداند». آن مرد گفت: بیشتر کن. فرمود: «وَ غَفَرَ ذَنْبَكَ». باز گفت: بیشتر کن. فرمود: «وَ يَسَّرَ لَكَ الْخَيْرَ حَيْثُ مَا كُنْتَ»؛ «و گناهان تو را ببخشد و خداوند بر تو خیر و نیکی را میسر کند هر جا که باشی».
در سنن ترمذی و ابن ماجه از ابی‌هریره (رضی‌الله‌عنه) روایت شده است که مردی نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آمد و گفت: «یا رسول الله! قصد سفر کرده‌ام، مرا وصیتی کن.» فرمود: «تو را وصیت می‌کنم به تقوی و پرهیزکاری و اینکه هنگامی که بر بلندی بالا می‌روی تکبیر گویی.» وقتی آن مرد رفت، فرمود: «اللَّهُمَّ اِطو لَهُ الْبُعْدَ وَ هَوِّنْ عَلَيْهِ السَّفَرَ»؛ «خداوندا دور را نزدیک و سختی سفر را برای او آسان گردان».
در کتاب ابن السنی از ابن عمر (رضی‌الله‌عنه) روایت شده است که غلامی نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آمد و گفت: «اراده‌ی حج کرده‌ام.» آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وی را چند قدمی همراهی کرد سپس فرمود: «يَا غُلَامُ زَوَّدَكَ اللهُ التَّقْوَى، وَ وَجَهَكَ فِى الْخَيْرِ، وَ كَفَاكَ الْمُهمَّ»؛ «ای فرزند، خداوند تقوا را توشه تو بگرداند و تو را به سوی خیر و نیکی بکشاند و کار مهم تو را کفایت کند». هنگامی که آن غلام از حج بازگشت، نزد آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آمد و سلام کرد. آن حضرت در جواب وی فرمود: «يَا غُلَامُ قَبلَ اللهُ حَجَّكَ وَغَفَرَ ذَنْبَكَ وَ اَخْلَفَ نَفَقَتَكَ»؛ «ای فرزند، خداوند حجت را قبول گرداند و گناهانت را ببخشد و نفقه تو را جایگزین عطا کند.»
۵. خواندن نماز هنگام رفتن به سفر
هنگام عزیمت باید دو رکعت نماز خواند که از جمله مستحبّات است. امام نووی (رحمه‌الله) در کتاب اذکار آورده است که در هنگام خارج شدن از خانه به نیت سفر، دو رکعت نماز خواندن مستحب است. امام طبرانی (رحمه‌الله) به اسناد خود از مقطم بن مقدام صحابی (رضی‌الله‌عنه) روایت کرده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: «هیچ جانشینی برای او در خانواده‌اش بهتر از دو رکعت نمازی که نزد ایشان هنگام اراده‌ی سفر می‌خواند نیست.»
امام نووی (رحمه‌الله) فرموده است: بعضی از اصحاب ما بر این باورند که مستحب است در رکعت اول پس از فاتحه، سوره کافرون و در رکعت دوم سوره اخلاص را بخواند و بعضی دیگر از علما گفته‌اند که در رکعت اول پس از فاتحه، سوره فلق و در رکعت دوم سوره ناس را بخواند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version