نویسنده: م. فراهی توجگی

حاکمیت از دیدگاه اسلام

«ژان بودن» نخستین کسی بود که در سدۀ هفدهم به تعریف مفهوم مدرن غربیِ حاکمیت پرداخت که به‌عنوان یک قدرت همیشگی تفویض نمی‌شود، یا بی‌قیدوشرط تفویض می‌گردد؛ اما انتقال‌پذیر و مطیع دستور نیست و قانون آن را محدود نمی‌کند؛ زیرا حاکم منشأ قانون است.
نظریۀ او دفاع عقلانی از مطلق‌گرایی است؛ گرچه او محدودیت‌هایی را که قوانین الهی و طبیعی بر قدرت برتر حاکم تحمیل می‌کند، به رسمیت شناخت.
«تامس ‌هابز» اظهار داشت: «حاکمیت باید یکپارچه و مطلق باشد. انسان‌ها باید انتخاب کنند که تحت فرمانروایی باشند یا آزاد؛ نمی‌توانند هر دو باشند. هرج‌ومرج نتیجۀ آزادی و امنیت، نتیجۀ اطاعت مدنی است. این تعریف به تصور لویاتان، بزرگ انجامید؛ صاحب قدرت غایی که «هابز» او را خدای فانی نامید. قدرت لویاتان برگشت‌ناپذیر، مطلق، تقسیم‌ناپذیر و نامحدود است.»
هابز یکی دیگر از مدافعان مطلق‌گرایی است که در پاسخ به نظریۀ مطلق‌گرایی سلطنت‌ستیزها، از مفهوم یونانی «رواقی» برای دفاع از حاکمیت عموم استفاده کرد. لاک از این مفهوم برای دفاع از جنبش مشروطۀ انگلیس بهره برد. روسو حاکمیت مطلق هابز و وفاق عمومی لاک را در مفهومی فلسفی از حاکمیت موسوم به ارادۀ کلی ادغام کرد. در این معناست که می‌توان قرارداد اجتماعی روسو را پاسخی به هابز و لاک خواند؛ بااین‌حال، جان آستین بود که نظریۀ قانونی حاکمیت را پایه‌ریزی کرد که تا مدت‌ها مقبول بود. آن‌طور که آستین (۱۷۹۰-۱۸۵۹م.) می‌گوید، اگر اکثریت یک جامعۀ مشخص از شخص معيّن مافوقی اطاعت کنند که مطیع مافوقی مشابه نباشد، آن مافوق معین حاکم آن جامعه است و آن جامعه با مافوقش یک جامعۀ سیاسی و مستقل است.
در این بافت می‌توان نتیجه گرفت که حاکمیت تعاریف گوناگونی دارد، اما همۀ آن‌ها بر مرجعیت حکومتی و قانونی بشر دلالت دارند. ماهیت این حاکمیت بیانگر ماهیت ارادۀ حاکم و ماهیت قانون منتج از این ارادۀ حاکم است. ماهیت این مرجعیت قانونی نشان می‌دهد که ارادۀ حاکم دائم نیست و قانون منتج از این مرجعیت حاکم پایدار نخواهد بود. پس منطقی است که این مفهوم از حاکمیت بر کثرت مرجعیت‌ها و کثرت اراده‌ها و قوانین و داوری‌های متفاوت دلالت دارد. ماهیت و معنای این حاکمیت مطلوب اسلام نیست؛ در شریعت اسلامی حاکمیت ویژگی خدایی است که فرمانروایی او بی‌واسطه است و دستوراتش، چنانکه در قرآن آمده است، تجسم قانون و قانون اساسی ملت و دولت است؛ همان‌گونه که در قرآن بیان می‌شود:
۱. «بگو زمین و هر که در آن است، از آن کیست؟»
۲. «بگو اگر می‌دانید، بگویید آن کیست که پادشاهی و فرمانروایی بر همه چیز به دست اوست و خود پناه می‌دهد و برخلاف خواست او، به کس پناه نتوان داد.»
۳. «بگو پروردگار هفت‌آسمان و پروردگار عرش عظیم کیست؟»
هم‌چنین قرآن اعلام می‌کند که پیامبر اسلام از قانون خدا بالاتر نیست؛ بدین قرار، قرآن به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم امر می‌کند:
۱. «بگو بی‌گمان من نیز چون شما انسانی بیش نیستم که بر من وحی می‌شود. خدای شما خدایی است یگانه.»
۲. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر برای آنکه مردم از او به اذن خدا اطاعت کنند.»
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version