نویسنده: عبیدالله نیمروزی

کمبود افراد مصلح و دعوتگر در تاریخ ادیان دیگر

جواهر لعل نهرو، در کتاب خویش کشف هند، تغییر بودائیت و روال تدریجی آن را چنین ذکر می‌کند: برهمانیت بودا را اوتار ساخت؛ بر همین‌طور سینگ‌ها سرمایه‌دار شدند و مرکز جلب منافع گروه خاصی گشتند، بر ایشان قانون انضباط به‌طورکلی از بین رفت و در روش‌های عبادی جادو و اوهام وارد شد و پس از ترویج منتظم هزارسالۀ آن در هند، دوران تنزل بودائیت آغاز گردید. آقای (Mr Rhrs Daris) در شرح آن چنین می‌نویسد: در سایۀ عشق بیمارگونه، خرافات تعلیمات اخلاقی گوتن از نظر مخفی شدند و نظریۀ جدیدی بود که سر برآورد و رشد یافت.
دیری نگذشت که جای آن‌ها را دیگری گرفت و سپس بر هر قدم نظریۀ تازه‌ای پیدا می‌شد تا این‌که در کل فضا از این اختراعات پر فریب ذهنی، تاریکی دهشتناکی درگرفت و درس‌های والای اخلاقی و مذهب سادۀ بنیان‌گذار زیر آوار موشکافی‌ها و الهیاتی جدید مدفون شد.
به‌طور همه‌جانبه در بودائیت و برهمانیت زوال پیدا شد و در آن‌ها رسومات خرافاتی زیادی داخل گشت، به‌طوری‌که تشخیص به آن دو مشکل بود. در عالم وسیع بودائیت و در خلال مدت طولانی حکومتش هیچ دعوتگر و مصلحی آن‌چنان ظاهر نشد که به‌سوی بودائیت راستین دعوت دهد و علیه مذهب منحرف و جدید قیام کند و شباب، سادگی و صفای دوران گذشته را باز پس گیرد.
خلاصه این‌که مذهب قدیم هندو در مقابل بودائیت نتوانست رشد کند تا این‌که در قرن هشتم میلادی «شنکر آچاریه» برای مبارزه با آیین بودائیت و احیاء مذهب قدیم هندو پرچمی برافراشت و بالاخره تفکر بودائی را از کشور تقریباً بیرون راند. یا به الفاظ دیگر می‌توان گفت که حیثیت آن در هند در زمرۀ مذاهب قدیم روبه‌زوال قرار گرفت، شنکر آچاریه با تیزهوشی، جرئت مذهبی و جوشش عمل اقدام به آوارگی بودائیت نمود، اما متأسفانه در این مورد موفق نشد. شاید ایشان اصلاً عزم این کار را نداشت که مذهب هندو را به‌صورت اول و اصلی خویش بازگرداند و در آن روح عقیدۀ توحید، رابطۀ مستقیم با خالق یکتای جهان، ریشه‌کنی واسطه بین خدا و بنده و عدالت اجتماعی و مساوات طبقاتی را بدمد. چنانچه تا امروز این دو مذهب هندی به‌صورت تحریف‌ شدۀ خویش باقی می‌باشند و رسوم ارثی دوران انحطاط و بت‌ها را حفظ کرده‌اند. مقاله‌نویس مذاهب و اخلاق انسائیکلو پیدیا (V.S. Ghate) که در دانشگاه «الفستن» بمبئی استاد ممتاز زبان سانسکریت بود و بر مذاهب قدیم هند و فلسفه‌های آن نظر عمیقی داشت، در شرح‌حال «شنکر آچاریه» چنین می‌نویسد: «هدف مهم زندگی او احیاء فلسفه و نظام مذهبی بود که در «اپنشید» تدریس می‌شد. او عقیدۀ وحدت الوجود مطلق را رائج کرد و هدف اصلیش این بود که بگوید در «اپنشید» و در «گیتای بگوت» قانونی تقدیم نشده است. بلکه فقط وحدت الوجود کامل تدریس شده است. شنکر آچاریه نه با بت‌پرستی مخالفت کرد و نه بر آن حمله‌ور شد، از نظر او بت یک نوع رمز و مظهر می‌باشد.
شنکر آچاریه، رئالیسم (Ritualism) را رسمیت داد و کرامت را مذمت کرد؛ اما از پرستش دیوتاهای محبوب عام دفاع می‌کرد. وی عقیده داشت که در یک مرحلۀ خاص، رشد بت‌پرستی یکی از نیازهای فطری ماست. هر زمان که روح به سن بلوغ و پختگی برسد نیازی برای بت باقی نمی‌ماند، علائم و رموز باید ترک گردند. «شنکر» به بت‌پرستی اجازه داد اما به اعتبار یک علامت برای کسی‌که در مقام برهمنی نرسیده‌اند که از صفات آزاد و تغییرناپذیر هستند.
به‌هرحال این همه فعالیت‌ها ناکام شد؛ فعالیت‌هایی که از «شنکر آچاریه» تا «دیانند سرسوتی» و «گاندی» انجام گرفت که هدف همگی آنان احیاء مذهب هندو و بودایی بر بنیادهای راستین بود؛ بنیادهایی که با دعوت انسانی انبیاء، فطرت سلیم و تغییر زمانی هماهنگ باشد. بالاخره این هر دو مذهب در مقابل لادینی و مادیت به زانو در افتادند و از اجتماع منزوی شده در عبادتگاه‌ها و سیرت‌گاه‌ها پناه بردند و در عادات و رسوم و اشکال ظاهری محصور گشتند. در این ایام در هند چنین دعوت نیرومندی وجود نداشت که شعارش این باشد که به‌سوی مذهب برگردید و آیین کهنۀ خویش را زنده کنید و زبان تاریخی قدیم هند (سانسکریت) را در کشور رایج کنید.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version