در شش یادداشت پیشین روی علل پدیدآمدن حالت ناامیدی در شخص سخن گفتیم و پراکنده توضیح دادیم؛ در ادامه تلاش خواهیم کرد آثار و تبعات حالت ناامیدی را بررسی کنیم و مقداری جنبههای کور این وضعیت نابهنجار را باز نماییم.
۱. انقباض درونی و سستی در اندام جسمانی و فکری
شکی نیست که فکر حاکم و جسم فرمانبر است. وقتی حس ناامیدی در بدن آدمی نفوذ میکند و یورش میبرد، اندامش سست میشود و از حالت فعال به حالت انفعال درمیآید و از جنبوجوش و جستوخیز باز میماند. تمام اینها از این جهت است که عقل و خرد و بینش و دانش حاکم و فرمانروای اندام و جسم است و تمام تحرکات و حرکات آن زیر سلطه و نفوذ آن است و ذیل و صدرش به آن وابسته است؛ زیرا در لحظهای که انسان دچار بحرانی میشود و بنابر عاملی خارجی و مرتبط با کار و زندگی وضعیتش دگرگون میگردد، از پا میافتد و افسرده و ملول و سرخورده میشود. ازهمینرو است که در علم طبابت و صحت و سلامتی گفتهاند که بیش از نود درصد سلامتی و بهبودی بیمار بستگی به طرز نگرش و بینش خودش دارد که چطور و چگونه با بیماری برخورد میکند و از طاقت و قدرت دفاع بدنی برای جلوگیری و تسری بیشتر بیماری به سایر اعضای خویش کار میگیرد. پس معلوم میشود که اوضاع و احوال و شرایط در فرد تأثیرگذار است و متأثرش مینماید. هرچقدر فرد در این بحران گیر بیفتد و تسلیم ناامیدی شود و برای رهایی خودش کاری نکند، همانقدر در این سیاهچال فرومیرود و آسیبپذیرتر و ضعیفتر میگردد و در مقابل سایر آفتهای جسمانی و فکری و… خیلی سریع و آسان تسلیم میشود.
پس یکی از مخربترین اتفاقات پس از وقوع رخداد عظیم ناامیدی در شخص، سستی و کسالت و انفعال و ایستایی است که چرخ گردان زندگیاش را متوقف میکند و راهش را مسدود مینماید.