نویسنده: عبیدالله نیمروزی
حمیت و تعصب دینی سلطان
در این فتح، واقعۀ زیر بهصورت یادگاری تاریخی از تعصب دینی و قوت ایمانی سلطان صلاحالدین ایوبی نقل شده است. بهتر است آن را با زبان یکی از مؤرخان انگلیسی بشنوید.
سلطان صلاحالدین دستور داد چادرش را در میدان نصب کنند، پس از نصب چادر حکم کرد اسیران را حاضر کنند. پادشاه مسیحیان «گائی» و «ریجی نالد چاتیلون» (حنین) داخل چادر احضار شدند. سلطان، پادشاه اورشلیم را در کنار خود نشاند، پس از اینکه تشنگی را از قیافهاش احساس کرد کاسهای آب یخ را به وی تعارف کرد. «گانی» خودش آب خورد و باقیمانده را به همراهش، والی کرک، ریجی نالد، داد. سلطان ناراحت شده به مترجمان گفت: به او بگویید: «من نخواستم به او آب بدهم بلکه پادشاه گانی به وی داده است؛ زیرا نانونمک به کسی میدهند که دربارۀ او نیت سوء نداشته باشند؛ اما این شخص با توجه به این امان (آب دادن) از انتقام من نجات نخواهد یافت. پسازاین صحبت، بلند شده جلوی ریجی نالد آمد و ایستاد، به وی گفت: من دوبار سوگند یاد کردهام که ترا بکشم، یکی زمانی که بر حرمین مقدسین (مکه و مدینه) حمله کرده بودی و دومی، هنگامیکه با حیله و فریب بر قافلۀ حجاج بیدفاع حمله کرده بودی. حالا ببین چه طور بهحساب توهین و گستاخیات میرسم، این سخنان را گفته شمشیرش را از نیام بیرون آورد و چنانکه سوگند یاد کرده بود، «ریجی نالد» را به دست خودش گردن زد، رمقی که مانده بود آن را نگهبانان گرفتند. پادشاه «گانی» با دیدن این قتل به لرزه افتاد و فکر میکرد حالا نوبت اوست. صلاح الدین او را اطمینان داد و گفت روش پادشاهان این نیست که پادشاهی را بکشند. چون این خبیث چندین بار پیمانهای خود را شکسته بود و توهینهای زیادی کرده بود؛ بخاطر این او را کشتم، حالا دیگر تمام شد آنچه تمامشدنی بود.
ابن شداد مینویسد: سلطان پس از احضار «ریجی نالد» به وی گفت: «ها انا انتصر بمحمد عليه الصلوة والسلام، اینک من انتقام محمد را از تو میگیرم.» ابن شداد اضافه میکند، سلطان او را به اسلام دعوت کرد؛ اما نپذیرفت.
فتح بیتالمقدس
پس از فتح حطین، مبارکترین لحظهای که سلطان منتظر آن بود و آرزو داشت، فرا رسید و آن فتح بیتالمقدس بود. قاضی ابن شداد مینویسد: «سلطان همیشه در فکر آزادی قدس بود و به حدی از اشغال آن به دست صلیبیان ناراحت و غمگین بود که کوه نمیتوانست این غم سنگین را تحمل کند.»
در همین سال به تاریخ ۲۷ رجب، سال ۵۸۳ه/۱۱۲۷م، سلطان ایوبی وارد قدس شد. بهطور دقیق پس از نود سال که از اشغال آن میگذشت و مصادف با شبی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم آنجا امامت انبیاء را انجام داده بود، این قبلهٔ اول مسلمین را آزاد کرد. این هم از حسن توافقها و سعادتهای سلطان است. قاضی ابن شداد نوشته است: فتح عظیمی بود که در آن موقع مبارک، جمع کثیری از علماء و اهل حرفه و اهل طرق حضور داشتند؛ زیرا زمانیکه مردم از فتوحات بنادر مطلع شدند و شنیدند که سلطان صلاحالدین تصمیم دارد قدس را آزاد کند، علماء و مردم از سوی شام و مصر بهسوی بیتالمقدس روی آوردند و هیچ یک از افراد سرشناس و معروف باقی نمانده بود که شرکت نکند، از هر طرف صدای شعارهای؛ تهلیل و تکبیر بلند بود. در بیتالمقدس پس از ۹۰ سال اولین نماز جمعه اقامه گردید، صلیبیکه روی «قبۀ صخره» آویزان بود به زیر انداخته شد. منظرۀ عجیبی بود که فتح اسلام و نصرت غیبی خداوند به چشم ظاهر هم دیده میشد.
مرحوم نورالدین زنگی بااهمیت زیاد و صرف مبالغ فراوانی، برای بیتالمقدس منبری چوبی آماده ساخته بود و نیت کرده بود که هرگاه خداوند متعال قدس را نصیب ما بکند، این منبر در آنجا گذاشته شود؛ چنانچه صلاحالدین از حلب آن منبر را طلب کرده و در مسجدالاقصی نصب کرد.
ادامه دارد…