نویسنده: شکران احمدی

بخشی از فطرت انسان

اگر در جواب این استدلال بگویید که ازدواج با خواهر از نظر پزشکی ضرر دارد؛ زیرا نتایج تحقیقات (Human Urge) نشان داده است که مقاربت جنسی با نزدیکان (Incest) از نظر پزشکی مضراتی در پی دارد؛ اما می‌دانید که در جهان غرب بر این موضوع کتاب‌های زیادی نگاشته می‌شود که زنای با محارم،( Incest) بخشی از خوی انسانی (Human Urge) است و مضرات پزشکی که دربارۀ آن تحقیق می‌شود، صحیح نیست.
همان شعاری که هشت‌صد سال گذشته عبیدالله بن حسن قیروانی سر داده بود، نه تنها پژواک وسیعی در دنیای غرب دارد، بلکه به آن عمل هم می‌شود. این معضلات چرا به وجود می‌آیند؟ دلیل اصلی این است که از عقل در محلی استفاده می‌شود که قلمرو (Jurisdiction) آن نیست، جایی‌که نیاز به راهنمایی «وحی الهی» داریم، نتیجۀ بی‌نیازی عقل از راهنمایی وحی الهی این است که پارلمان بریتانیا، مجوز قانونی همجنس‌بازی (Sexuality) را با کف زدن حاضرین تصویب می‌کند.
حالا این به‌صورت یک علم درآمده است. در یکی از کتابخانه‌های نیویورک، آنجا یک قفسۀ اختصاصی وجود دارد که بر آن این عنوان نوشته شده است: «زندگی با سلیقۀ خوشحال» (Gay style of Life) در این موضوع مجموعه‌ای از کتب نگاشته شده بود که انجمن‌های زیادی از این اندیشه پیروی می‌کنند. دارای تشکّل‌ها و گروه‌های زیادی است که مسئولین آن دارای پست‌های مهمی هستند و شهردار  (Mayor)وقت نیویورک نیز یک خوشحال (Gay) بود.
رسالۀ آمریکایی «تایمز» نوشته است که یک‌هزار نفر از شرکت‌کنندگان ارتشی در جنگ خلیج، به این دلیل از ارتش اخراج شدند که همجنس‌باز  (Homo Sexual)بودند.
بعد از این اقدام، سر و صدا بلند شد و تظاهرات راه افتاد و از هر طرف این صدا به گوش می‌رسید که اخراج این افراد از پست‌های ارتش به دلیل همجنس‌بازی، خلاف عقل است و باید دوباره این افراد به پست‌های خود مشغول خدمت شوند.
این بخشی از فطرت انسان (Human Urge) است و امروزه فطرت انسان (Human Urge) را بهانه قرار داده و هر کار بد دنیا را جایز قرار می‌دهند. تمام این کارها بر این اساس انجام می‌گیرد و گفته می‌شود که از نظر عقل چه اشکالی در این کار وجود دارد؟ بحث فوق فقط پیرامون جنس انسان بود؛ اما حالا نوبت به جانوران، سگ‌ها، الاغ‌ها و اسب‌ها رسیده است و این مطلب را با افتخار بیان می‌کنند.
برای روشن شدن مطلب، مثالی عرض می‌کنیم: جهان امروزی از زیان‌های بمب اتم وحشت زده شده و پریشان است و برای کم‌کردن فعالیت‌های هسته‌ای، کوشش می‌کند.
مقاله‌ای را که در دایرةالمعارف (Encyclopedia of Britannica) بريتانيا دربارۀ بمب اتم نوشته شده است بررسی می‌کنیم. در آن نوشته شده که: بمب اتم در دنیا در دو محل تجربه شده است، یکی در هیروشیما و دیگری در ناکازاکی.
با بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، یک میلیون انسان نجات پیدا کردند و آن‌ها از مرگ رهایی یافتند. دلیل منطقی آن‌ها این است که اگر هیروشیما و ناکازاکی بمباران اتمی نمی‌شدند، جنگ ادامه پیدا می‌کرد و تقریباً بیش از یک میلیون انسان کشته می‌شدند. پس بمب اتم این‌گونه تعریف شده که: «وسیله‌ای است که با آن جان یک میلیون انسان نجات یافته است!»
آن‌ها مجوز (Justification) این تراژدی را عرضه می‌کنند درحالی‌که جهان بر آن نفرین می‌فرستد؛ زیرا به‌وسیلۀ آن در هیروشیما و ناکازاکی نسل‌های آیندۀ آن‌ها نیز تباه شدند. افراد بی‌گناه، کشته شدند. و این مجوز(Justification)  هم بر اساس عقل صادر شده بود. پس هیچ بدی و خرابی بزرگی نیست که عقل برای آن دلیل و مجوزی فراهم نکند.
امروز جهان بر فاشیسم (Fascism) نفرین می‌فرستد و در دنیای سیاست نام هیتلر و موسولینی جزء منفورترین نام‌هاست؛ ولی اگر فلسفۀ آن‌ها را بررسی کنیم، درمی‌یابیم که آن‌ها فاشیسم (Fascism) را به‌صورت یک اصل فلسفی ارائه داده‌اند. اگر یک آدم معمولی فلسفۀ فاشیسم را مطالعه کند، اعتراف می‌کند که قابل فهم است، آخر چرا؟ زیرا عقل آن‌ها را به آن طرف سوق می‌دهد.
به‌هرحال، هیچ بدی در جهان نیست که برای خوب جلوه دادن آن بر اساس یک دلیل عقلی، تلاش نشود؛ زیرا عقل را در محلی مورداستفاده قرار می‌دهند که فراتر از محدودۀ عملکرد آن است.
علامه ابن‌خلدون رحمه‌الله مورخ و فیلسوف بسیار بزرگی بود. او می‌نویسد: «عقلی که خداوند به انسان عنایت فرموده است، تا زمانی‌که در محدودۀ خود مورد استفاده قرار گیرد، بسیار کارامد است، اما هرگاه فراتر از دایرۀ خود گام نهد کارایی خود را از دست می‌دهد.» او مثال بسیار زیبایی بیان می‌کند که عقل مانند ترازوی توزین طلا است، آن ترازو فقط می‌تواند چند گرم طلا را وزن کند و بس. کاربرد آن همین است، زیرا فقط برای وزن کردن طلا ساخته شده است. اگر کسی بخواهد در این ترازو یک کوه را وزن کند ترازو می‌شکند. وقتی‌که با وزن کردن یک کوه این ترازو شکست، فردی بگوید که این ترازو چیز بیهوده است؛ زیرا نمی‌تواند کوه را وزن کند و باید آن را شکست، جهان او را احمق می‌داند. اصل مطلب این است که او از ترازو در محل نادرستی استفاده کرده است.

فَرق اسلام و مادی‌گرایی

فرق اساسی اسلام و مادی‌گرایی این است که اسلام می‌گوید: «حتماً از عقل کار بگیرید؛ ولی فقط تا جایی‌که کارایی دارد. مرزی وجود دارد که آنجا عقل کارآمد نیست و جواب نادرست می‌دهد.» مثال سادۀ آن کامپیوتر است. اگر شما بخواهید از آن استفاده‌ای ببرید که برای آن ساخته شده است، فوراً جواب می‌دهد.
اما اگر برنامه‌ای را بخواهید که در کامپیوتر شما نصب (Feed) نشده است نه تنها رایانه کار نمی‌کند بلکه جواب نادرست می‌دهد. همین‌طور آنچه در عقل نصب نشده است، خداوند برای کسب آن وسیلۀ سومی که وحی الهی باشد عنایت فرموده است. هرگاه بخواهیم در آن محل، عقل را بکار ببریم، جواب نادرست می‌دهد.
به همین دلیل پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم مبعوث شد، قرآن‌کریم نازل شد؛ چنانکه در قرآن‌کریم آمده است: «إنا أنزلنا ا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَق لِتَحْكُمَ بَيْنَ الناس» ترجمه: «ما این کتاب را برای شما به حق فرستادیم تا بین مردم فیصله کنید.»
قرآن کریم بیان می‌دارد که حق چیست و ناحق کدام است؟ چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست است؟ خیر و شر کدام است؟ این مطالب فقط بر اساس عقل مشخص نمی‌شوند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version