نویسنده: شکران احمدی

آغار پیدایش اصطلاح اهل سنت و جماعت

در مورد کاربرد اصطلاح اهل سنت و جماعت آراء واقوال متفاوتی وجود دارد:
امام عبدالقاهر اسفرائینی (۴۲۹هـ)  آغاز اختلافات را پس از وفات رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم ذکر می‌کند و معتقد است که مسلمانان قبل از این حادثه، در اصول و فروع دین هم‌عقیده بودند و در میان‌شان هیچ‌گونه اختلافی وجود نداشت.
نویسندگان «دائرةالمعارف تشيع» رواج اصطلاح اهل سنت و جماعت را از زمان متوکل عباسی می‌دانند و می‌گویند: «به تحقیق معلوم نیست که اصطلاح اهل سنت و جماعت از چه تاریخی پیدا شده ولی یقین است که این مذهب و این اصطلاح در عهد خلافت متوکل عباسی رواج و هویت پیدا کرده بود.» اما واقعیت بنابر دلائلی بر خلاف این دو ادعاست:
اولاً: اختلاف نظر جزئی در میان صحابه و مشاوره بر محل دفن پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم را نمی‌توان جرقۀ اختلافات اساسی و تعیین مذاهب دانست؛ چه این نوع اختلافات در زمان حیات پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم نیز گاه و بیگاه در میان صحابه رضی‌الله‌عنهم بروز می‌کرد.
ثانياً: رواج اصطلاح «اهل سنت و جماعت» در زمان خلافت متوکل (۲۰۵-۲۴۷ هـ) نیز قابل تردید است؛ زیرا متوکل عباسی در قرن سوم می‌زیسته و تا آن قرن ده‌ها مذهب تأسیس شده بود و صدها اختلاف بروز کرده بود و بر خلاف این ادعا، متوکل عباسی به مبارزه با مذاهب نوین پرداخت و فعالیت گسترده‌ای را در این زمینه آغاز نمود، چنانکه علامه جلال‌الدين عبدالرحمن سیوطی (۹۱۱هـ) می‌گوید: «متوكل، محدثان را به سامرا فرستاد و در عطایا و تکریم آنان بیفزود و به آنان دستور داد تا احادیث صفات و رؤیت [خداوند] را برای مردم بازگو نمایند… . عموم مردم برای متوکل دعا می‌کردند و او را با سخنان مبالغه‌آمیزی می‌ستودند تا آنجا که برخی می‌گفتند: “جانشینان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم سه کس‌اند: ۱. ابوبکر صدیق رضی‌الله‌عنه که با مرتدان کارزار کرد؛ ۲. عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله که عدالت را برقرار نمود و؛ ۳. متوکل که سنت را احياء نمود و با فرقۀ جهمیه به مبارزه پرداخت.”»
حقیقت این است که اگر به مفهوم اهل سنت و جماعت توجه کنیم، درمی‌یابیم که این عبارت از دو جزء تشکیل شده است: اول «سنت» و دوم «جماعت». «سنت» به معنای پیروی از گفتار و رفتار پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم است و «جماعت» به معنای پیروی از گفتار و رفتار صحابۀ کرام رضی‌الله‌عنهم است. این اصطلاح در زمان تابعین و در پایان دوران صحابه شایع شده است، زمانی‌که اختلافات و مذاهب مختلف پدید آمدند. امت اسلامی در آن دوران، راه نجات و صراط مستقیم را در پیروی از روش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم و صحابۀ او رضی‌الله‌عنهم جستجو کرد و اعتقادات و عمل‌های خود را با آنان هم‌سو ساخت و از پیروی از مذاهب و عقاید جدید پرهیز کرد. بنابراین، برای درک اصل اختلافات و پیدایش مذاهب جدید باید به پایان خلافت حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه و پایان دوران صحابه رضی‌الله‌عنهم مراجعه کرد.
علامه ابوالفتح، محمد بن عبدالکریم شهرستانی (متوفای ۵۴۸ هـ)، پیدایش اختلافات اصولی و اعتقادی را به اواخر دوران صحابه نسبت می‌دهد و می‌فرماید: «اختلافات اصولی و اعتقادی در اواخر عصر صحابه آغاز شد، که از آن جمله می‌توان به بدعت‌هایی چون معبد جهنی و غیلان دمشقی، و یونسی أسواری در مورد مسئلۀ تقدیر و انکار خیر و شر مقدر اشاره کرد.»
امام مسلم نیشابوری رحمه‌الله، محدث برجستۀ اهل سنت و جماعت، دربارۀ آغاز پیدایش مذاهب جدید، روایتی را از یحیی بن یعمر نقل می‌کند که می‌گوید: «اولین کسی‌که در مورد تقدیر سخن گفت، معبد جهنی در بصره بود. من به همراه حمیدبن عبدالرحمن حمیدی برای ادای حج و عمره به مکه رفتیم و آرزو کردیم که کاش یکی از صحابۀ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم را می‌یافتیم و از او دربارۀ این سخنان که در مورد تقدیر شنیده بودیم، سؤال می‌کردیم. به‌طور اتفاقی عبدالله بن عمر بن خطاب رضی‌الله‌عنه وارد مسجد شد، من و حمیدی به سمت راست و چپ او نشستیم. من پرسیدم: ای ابا عبدالرحمن، در میان ما گروهی هستند که قرآن می‌خوانند و به تحقیقات علمی می‌پردازند ولی اعتقاد به قضا و قدر ندارند. عبدالله بن عمر رضی‌الله‌عنهما فرمود: وقتی آن‌ها را دیدی، به آن‌ها بگو که من از آن‌ها بیزارم و آن‌ها از ما نیستند. قسم به ذاتی که عبدالله بن عمر به او قسم می‌خورد، اگر یکی از آن‌ها به اندازۀ کوه احد طلا در راه خدا صدقه دهد، تا زمانی‌که به قضا و قدر ایمان نیاورد، هیچ پاداشی به او داده نخواهد شد.»
پس از شهادت حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه، اختلافات و درگیری‌ها میان پیروان حضرت علی رضی‌الله‌عنه و حامیان حضرت معاویه رضی‌الله‌عنه شدت گرفت. این اختلافات بر سر مسئلۀ حکمیت و نتایج آن بود که به ناگهان برخی از یاران حضرت علی رضی‌الله‌عنه که در جنگ صفین حضور داشتند، با او مخالفت نموده و اعتراض کردند که: «آن‌ها به داوری کتاب الله دعوت می‌کنند و شما به جنگیدن با شمشیر!»
علامه سید سلیمان ندوی رحمه‌الله این واقعه را نخستین جرقۀ اختلافات اساسی در میان مسلمانان می‌داند. او می‌گوید: «این اختلاف برای اولین بار در کوفه پدید آمد و از آنجا فریاد برخاست. در آن زمان، برخی از صحابۀ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم هنوز زنده بودند و آن‌ها در مورد آیۀ: «وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا»؛ از حضرت سعید بن جبیر و ابن‌عباس رضی‌الله‌عنهما سؤال کردند که آیا این آیه منسوخ شده است؟ ابن‌عباس رضی‌الله‌عنه در پاسخ گفتند: «نه، این آیه از آخرین آیاتی است که نازل شده است؛ اما خوارج معتقد بودند که طرفین عمداً به جنگیدن با یکدیگر پرداخته‌اند و بنابراین، کشته‌شدگان هر دو طرف مستحق جهنم هستند و کسانی‌که به قتل عمد می‌پردازند، مرتکب گناه کبیره شده و کافر می‌باشند.»
با توجه به این روایات و شروع اختلافات، مشخص می‌شود که استفاده از اصطلاح اهل سنت و جماعت، در دوران تابعین و در ابتدای قرن دوم هجری رایج شده است.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version