جمهور معتزله معتقدند که موارد خارقالعاده فقط از انبیا صادر میشود و از غیر آنان ممکن نیست.
معتزله، کرامت اولیا را کاملا انکار کردهاند.
در مقدمۀ کتاب «کرامات أولیاء الله» چنین آمده است: «معتزله وقتی عقلهای قاصر خود را خارج از دائرۀ محسوس حاکم ساختند، از امت جدا شده و در مسائل بیشماری با کتاب الله و سنت رسول الله صلیاللهعلیهوسلم به مخالفت پرداختند، پس جای شگفتی نیست که کرامت را انکار نموده و تصدیق نکنند.»
دلایل معتزله
یکی از دلایل منکرین کرامت این آیه است: «والأنعام خلقها لكم فيها دفء ومنافع ومنها تأکلون ولكم فيها جمال حين تريحون وحين تسرحون وتحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا بالغيه إلا بشق الأنفس إن ربكم لرءوف رحيم»
(و چهارپایان را برای شما آفرید که در آنها [مایۀ] پوشش و بهرههای [دیگر] است و [برخی] از آنها را میخورید. و در آنها برایتان [مایۀ] زیبایی است چون [آنها را] شامگاهان [از صحرا] باز میآورید و چون [به صحرا] روانه میکنید. و بارهایتان را به شهری که هرگز جز به رنج تنها به آن نتوانید رسید، بر میدارند. بیگمان پروردگارت رئوف مهربان است.)
آنان میگویند: این آیه بر این دلالت دارد که انسان نمیتواند از یک شهر به شهر دیگر مسافرت کند مگر با مشقت و سختی و حمل بارهای سنگین بر شتران. اثباتکنندگان کرامت میگویند: اولیاء الله گاهی اوقات از یک شهر به شهر دیگر بدون تحمل مشقت در یک شب مسافرت میکنند، این سخنشان بر خلاف این آیه است، پس سخنشان باطل است. وقتی سخنشان راجع به کرامت در این صورت باطل شد، پس در باقی صورتها نیز باطل میشود؛ زیرا هیچ کس قائل به فرق بین آنها نیست.»
دلیل دیگر معتزله که به عنوان یک شبهه مطرح میشود اینست که اگر ما معتقد به کرامت برای اولیا باشیم، کرامتشان با معجزات انبیا متلبس و آمیخته میشود و بین آن دو امتیاز وجود نخواهد داشت.
«معتزله اثبات کرامت برای اولیا را محال میدانند. آنها در این باره، دلائل ظنی – عقلی را مستدل خود قرار داده و گفتهاند: اگر کرامات را که امور خارقالعادهای هستند، برای اولیا اثبات کنیم شاید ولی با نبی و ساحر مشتبه شود یا شاید ساحر با نبی مشتبه شود، به همینخاطر ما بهطور کلی آن را منع میکنیم.»