وقتی به بررسی تبعات بارز گناهان و آثار شوم آنها در پهنهٔ اجتماع میپردازیم و تکبهتک دنبال کشف و لیستکردن آنها میگردیم، موارد بسیاری پیدا میشود که حاصل شوم ارتکاب گناهان است که هم خودِ شخص هم فضای زندگی شخص را آلوده میکند و فرد موردنظر را از حالت فعال به حالت انفعال درمیآورد؛ در این میان، هر کدام از این آثار منفی درجه و سطحی جدا و مشخصی دارد که برخی از برخی دیگر دشوارتر است و بعضی بر بعضی دیگر با درنظرداشت نتیجهٔ آن در بستر جامعه، مهلکتر میباشد. یکی از همین موارد سخت گناه در فضای جامعه، بیپروایی اجتماعی است.
بیپروایی، عدم توجه به فردی غیر از خود و عدم التفات به اوضاع و احوال خارج از خانه و خویشتن است؛ درحالیکه مسلمانان چنین تربیت نشده و اینچنین بیپروا به مقام انسانیّت و مسلمانیّت نرسیدهاند، بلکه رمز قوت و شکوه آنان در همین توجهکردن به همدیگر و حمایت و پشتیبانی از همدیگر نهفته است. در ادامه روی همین مورد مقداری بحث میکنیم.
۶. بیپروایی اجتماعی
جوامع از آحاد مردم تشکیل شده است و این مردم با اینکه در جغرافیاهای مختلف و دور از هم زندگی میکنند، اما یک حس مستمر و مشترک آنان را حول یک محور واحد جمع میکند. این تجمعات دور اما نزدیک برایشان این احساس را تداعی و ترسیم مینماید که همگان یکی هستند و تنها فاصلهها آنان را از هم دور نگه داشته است و کیلومترها فاصله در بینشان دوری و مسافت انداخته است؛ جز این، همدیگرپذیری و همخواهی در میانشان همچون امواج دریا پرتلاطم است و هرگز آرام و قرار ندارد و حس جدایی و خودنگری در میانشان جا باز نمیکند و در قلبشان راه نمییابد.
این تداعیگری اتحاد و همبستگی در جوامع مسلمان و در میان مسلمانان بسیار روشن است و نمود واضح دارد؛ زیرا مسلمانان در هر گوشهٔ این جهان که باشند و مرزها و جغرافیاهای مختلف آن را از هم جدا کرده باشد، بازهم آن پیوند اخوت اسلامی و انسجام اسلامی در میانشان و در اعماق قلبشان پابرجا و محکم است و هرگز گسسته نخواهد شد؛ چنانکه خداوند در کلام پاکش این پیوند مبارک را منعقد کرده است:
«إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛ بدون شک مؤمنان برادران همدیگرند و اگر (به حکم الله) بازگشت، در میانشان به عدالت و انصاف، صلح برقرار کنید. و تقوای الله پیشه نمایید تا مشمول رحمت شوید.» (حجرات: ۱۰)
همین امورات اسلامی و آموزههای دینی باعث میشود مسلمانان همدیگرپذیری داشته باشند و بیش از برادر و خواهر تنی، به برادران و خواهران دینیشان اهمیت قایل شوند.
چنانچه مؤمنی در خطهای از این خاک جهان مورد ظلم و بیعدالتی قرار بگیرد، صدها و هزار دل مؤمن دیگر در اکناف و اطراف جهان به تپش و لرزه میافتد و همگان در دفاع و حمایت از وی به پا خواهند خاست.
با وجود اینها، گاهی اسبابی باعث میشود که این رشته اندکی سست شود و استحکام این پیوند را عواملی فردی و اجتماعی مقداری کمرنگ جلوه بدهد و در نتیجه شاهد بروز مشکلات و معضلاتی در جوامع اسلامی شویم، اما تکانی به خودمان ندهیم و آب در دلمان شور نخورد. یکی از همین عوامل ارتکاب گناهان است.
گناه دل آدمی را میمیراند و وجدانش را از شهامت و غیرت تهی میگرداند و فرد را در چنان ورطهای هولناک دچار و گرفتار میکند که ناامیدی، پشیمانی و ندامت آثار مرتب آن است که همیشه بر سرش میبارد و از آن فرد متحرک و فعال یک موجود منفعل و متأثر و شکستخورده بار میآورد که نه کاری از دست خودش ساخته است نه در نقشی کلانتر جایی برای ایفای نقش کوچکتر دارد. نه برای درد خودش درمانی دارد نه برای درد دیگران میتواند حداقل مرهمی باشد.
امروزه با وخامت اوضاع غزه و مردمان آن خطهٔ مبارک و محدود که درگیر جهاد کلان و مهم هستند و به عوض تمام مسلمانان جهان، در مقابل دشمنی قدَر و مسلح و دارای حمایت کامل آمریکا ایستاده و مقاومت میکنند، اما صدایی از کشورهای اسلامی و سران کشورهای اسلامی در جهت حمایت و کمک آنان بیرون نمیشود و با نگاه عاقل اندر سفیه از کنار آنان میگذرند و توجهی نمیکنند.
این حالت انفعالی کشورها، دولتها و مسلمانان پدیدهٔ عوامل پنهان و آشکار بسیاری است. یکی از همان عوامل شیوع گناهان است که قلب و دماغ مسلمانان را سیاه کرده و در نتیجه دچار بیپروایی اجتماعی شدهاند.
پس یکی از بدترین آثار گناهان که صددرصد در بطن جامعه ظهور میکند و موجب اتفاقات مخرب میشود، همین بیپروایی اجتماعی است که قلب امت را تکهتکه مینماید و اعضایش را ازهم جدا مینماید.