نویسنده: دکتور فضل احمد احمدی
۱- مروری بر زندگانی مارکس
مارکسیزم تنها آموزۀ سیاسیای است که نامش از یک شخص، یعنی مارکس، گرفته شده است. هرچند بعدها با ترکیباتی مانند لنینیزم، مائوئیزم، تروتسکیزم، استالینیزم و حتی در ردههای پایینتر همچون تیتوئیزم، خروشچفیزم یا گورباچفیزم نیز درهم آمیخت؛ بااینوجود، سهم مارکس همچنان مهم و دارای نقش اصلی است. بنابراین، بهتر است مطالعۀ این آموزه با مارکس آغاز شود.
کارل مارکس در پنجم ماه مه سال (۱۸۱۸م.) در شهر تریر پروس به دنیا آمد. پدرش، وکیل دادگستری و یهودی بود که در سال (۱۸۲۴م.) به مذهب پروتستان درآمد. پدر کارل مارکس، از محترمترین وکلای مدافع شهر تریر بود و به دلیل ترس از دست دادن شغل خود، رضایت داد به مذهب پروتستان درآید. مادرش بهشدت تحت تأثیر پارسایی یهودی قرار داشت. مارکس در محیطی از طبقۀ متوسط و با شیوۀ تربیتی لیبرالی رشد یافت. تا سه سال پیش از تولدش، تریر در دست فرانسویان بود و مردم این منطقه با حکومت فئودال پروس در چالش بودند؛ زیرا از یکسو این منطقه جزو صنعتیترین مناطق پروس بود و از سوی دیگر، اندیشههای جمهوریطلبانه، نوآورانه و متأثر از روشنگری و حتی باورهای رادیکال سیاسی در آنجا رواج داشت.
مارکس در سال (۱۸۴۱م.) پایاننامۀ تحصیلی خود را دربارۀ فلسفۀ اپیکور نوشت و فارغالتحصیل شد. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی به «بن» رفت، با این قصد که استاد دانشگاه شود، اما سیاستهای ارتجاعی دولت آلمان، مارکس جوان را واداشت تا از کار دانشگاهی دست بکشد. در سال (۱۸۴۲م.) روزنامهای اپوزیسیونی به نام روزنامۀ راین از مارکس دعوت به همکاری نمود. مارکس سردبیری روزنامه را پذیرفت و از بن به کلن آمد. روزنامه، هنگام سردبیری مارکس، بیشتر سمتوسوی انقلابی گرفت. دولت، روزنامه را زیر سانسور قرار داد و سپس تصمیم گرفت که از اول ژانویه (۱۸۴۳م.) اصولاً آن را تعطیل کند. مارکس برای جلوگیری از بسته شدن روزنامه، از سردبیری آن کنارهگیری کرد، ولی کنارهگیری مارکس نیز روزنامه را نجات نداد.
مارکس در سال (۱۸۴۳م.) با دوست دوران کودکیاش «جنی فن وستفالن» ازدواج کرد. جنی به یک خانوادۀ اعیان و ارتجاعی پروس تعلق داشت، ولی به طبقه و خانوادۀ خویش پشت کرد و تا آخر عمر یار وفادار کارل مارکس باقی ماند. در پاییز سال (۱۸۴۳م.) مارکس برای انتشار یک مجلۀ رادیکال و انقلابی به پاریس رفت. مارکس در مقالاتی که در این مجله نوشت، دیگر روی سخنش با تودههای مردم و پرولتاریا بود. در این مقالات، مارکس انتقادات بیامان خود را از وضع موجود اعلام کرد.
در سپتامبر(۱۸۴۴م.) انگلس چند روزی به پاریس آمد و پس از ملاقات با مارکس تا آخر عمر نزدیکترین دوست و یار مارکس باقی ماند. آن دو با هم در طول زندگی پربارشان برعلیه نظرات خردهبورژوازی و بورژوازی که طبقۀ کارگر را از مبارزات خویش منحرف میکرد بیامان جنگیدند.
در سال (۱۸۴۵م.) مارکس به دلیل عقاید انقلابیاش از پاریس تبعید شد و به بروکسل رفت. در بهار سال (۱۸۴۷م.) مارکس و انگلس به جامعۀ «اتحادیۀ کمونیستها»، که گروهی مخفی بود، پیوستند و بنا به مأموریتی که این گروه به مارکس و انگلس داد، اثر نامی خود به نام «مانیفست حزب کمونیست» را نوشتند. در این اثر، جهانبینی نوین، یعنی ماتریالیسم دیالکتیک بهعنوان همهجانبهترین و عمیقترین آموزش دربارۀ تکامل، تئوری مبارزۀ طبقاتی و نقش انقلابی تاریخی و جهانی پرولتاریا با روشنی و درخشندگی داهیانهای ترسیم شده است.
مارکس پس از تبعیدهای پیدرپی از بلژیک، فرانسه و آلمان، در سال (۱۸۴۹م.) به لندن رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند. در دوم دسامبر (۱۸۸۱م.) جنی فن وستفالن درگذشت و در مارس سال (1883م.) مارکس آرام در روی صندلی خویش به خواب ابدی فرو رفت. او در کنار همسرش در گورستان هایگیت لندن به خاک سپرده شده است.
کارل مارکس (۱۸۱۸-۱۸۸۳م.) را اگر نخواهیم بهعنوان بزرگترین متفکر هزارۀ دوم، بر اساس نظرسنجی صورتگرفته توسط رادیو بیبیسی در سال (2005م.) از مخاطبانش در نظر بگیریم، بیتردید میتوان وی را یکی از تأثیرگذارترین متفکران این هزاره دانست و او را در کنار افرادی چون آلبرت انیشتین، آیزاک نیوتن، کانت، هگل، نیچه و دیگران قرار داد.
ادامه دارد…