بیان شخصیت پیامبر خاتم (صلی الله علیه وسلم) از نگاه دیگران
«گوستاولوبون»، خاورشناس فرانسوی، بعد از نقل اوصاف رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) از منابع اسلامی، مینویسد: «اضافه بر اوصافی که گذشت و دیگر تاریخنگاران عرب نقل کردهاند، محمد (صلی الله علیه وسلم) بر نفس خویش بسیار مسلط و اهل تفکر بود. او کم حرف میزد، دوراندیش و پاکدل بود. حتی بعد از اینکه توانگر شد، کارهای خود را شخصاً انجام میداد و به ظاهر خود خیلی توجه مینمود. محمد (صلی الله علیه وسلم) بردبار، پرتحمل، ثابتقدم، با همت، نرمخو و امین بود. یکی از خادمانش میگوید: مدت هجده سال در خدمت وی بودم، اما در این مدت محمد (صلی الله علیه وسلم) حتی یک بار او را نیازرد. محمد (صلی الله علیه وسلم) جنگجوی ماهری بود، در برابر هیچ خطری نمیگریخت و خود را نیز به دست خویش در خطر نمیانداخت و آنچه که در توان داشت برای رشد شجاعت و عمل به وظیفه در قومش انجام میداد. گفتهاند که محمد (صلی الله علیه وسلم) به بیماری صرع مبتلا بوده، اما من در تاریخ عرب دلیلی بر درستی این مطلب نیافتم. کل آنچه معاصران در مورد محمد (صلی الله علیه وسلم) و همسرش عایشه (رضی الله عنها) نقل کردهاند این است که به هنگام نزول وحی، رخسارش قرمز و ملتهب میگردید و گاهی خوابآلود به نظر میرسید و یا اینکه دچار بیهوشی میشد. چنانچه بخواهیم حماسهی محمد (صلی الله علیه وسلم) را برشماریم، او را دوراندیشی خردمند خواهیم یافت. هیچ سخن فریبکارانهای در برابر قدرت نقد محمد (صلی الله علیه وسلم) تاب مقاومت نمیآورد. او در حماسهی خود چیزی را مییافت که وی را وامیداشت تا به هر مانعی یورش برد. لذا هر کسی که میخواهد ایمان خود را به دیگران بقبولاند، باید قبل از هر چیز به خود ایمان داشته باشد و محمد (صلی الله علیه وسلم) معتقد بود که خدا یاور اوست.
همین اعتقاد چنان نیرویی به او میداد که در برابر هیچ مانعی برنمیگشت. او عربها را قبل از رحلت متحد کرد و از آنان امتی واحد ساخت که تابع یک دین و مطیع یک رهبر باشند و این کار نشانهی بزرگ نبوت اوست. به هر حال، هرچه باشد، تردیدی در این نیست که محمد (صلی الله علیه وسلم) در سرزمین اعراب نتایجی را به دست آورد که سایر ادیان قبل از اسلام چون یهود و مسیحیت به چنین نتایجی دست نیافتند. از اینرو فضل و نیکی محمد (صلی الله علیه وسلم) برای عرب بسیار است. این فضل بزرگ در پاسخ سفیران عمر بن خطاب (رضی الله عنه) که به نزد کسری، پادشاه ساسانی، گسیل داشت، تجلی مییابد. وقتی که کسری از کار و رفتار پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از آنان سؤال میکند، به او گفتند: اما آنچه که راجع به وضع و حال بد ما گفتی، در حقیقت وضع و حال هیچکس بدتر از ما نبود و گرسنگی ما را همانندی نبود. غذای ما سوسک و سرگین غلتان و عقرب و مار بود و منازلمان سطح زمین و لباسمان از پشم شتر و گوسفند و موی بز بود. دین و راه و رسم ما کشتن و غارت همدیگر بود و بعضی از ما دخترش را به خاطر اینکه از غذای او نَخورد، زنده به گور میکرد. آری، وضع و حال ما قبل از امروز اینگونه بود که برایت گفتم، تا اینکه خداوند مردی را به سوی ما فرستاد که او را و نسبش را و محل و زمان تولدش را میشناسیم. مکان او بهترین مکان ما، نسبش بهترین نسب ما، خانهاش بزرگترین خانهی ما و قبیلهاش بهترین قبیلهی ماست. خداوند تصدیق و پیروی از او را در دلهای ما جای داد. او هرچه میگوید از جانب خداوند میگوید و هر فرمانی که میدهد فرمان خداوند است. محمد (صلی الله علیه وسلم) به ما گفت که خداوند میفرماید: «من خدای واحد بیشریک هستم، هیچ چیزی وجود نداشت و من وجود داشتم. هرچیزی فناپذیر است جز ذات من، هرچه هست من آفریدهام و بازگشت همه چیز به سوی من است. همانا رحمتم شامل حال شما شد و محمد (صلی الله علیه وسلم) را به سوی شما مبعوث کردم تا به راهی رهنمون کند که بعد از مرگ از عذابم در امان باشید و بهشت و دارالسلام مرا نصیب شما گرداند. ما نیز شهادت میدهیم که او حق را از جانب خداوند آورده است.»
اگر ارزش انسان به خاطر کارهای برجسته و نیک او باشد، مسلماً محمد (صلی الله علیه وسلم) از بزرگترین کسانی است که تاریخ به خود دیده و شناخته است. با وجود تعصب دینی که چشم تاریخنگاران غربی را از اعتراف به فضایل پیامبر (صلی الله علیه وسلم) کور کرده است، برخی از دانشمندان آنها منصفانه دربارهی محمد (صلی الله علیه وسلم) قضاوت کردهاند.
پرفسور بارتلمی سنت هیلر میگوید: «محمد (صلی الله علیه وسلم) از همهی مردم زمان خود باهوشتر، دیندارتر و مهربانتر بود. او به فضل برتری خود به قدرتی بزرگ دست یافت. ما دینی را که او تبلیغ کرد، بزرگترین نعمت میدانیم برای تمام ملتهایی که آن را پذیرفتند.»
کارلیل میگوید: «بزرگترین ننگ بر هر متمدن امروزی این است که به این شایعه که اسلام دینی دروغین است و محمد (صلی الله علیه وسلم) فریبکار و دروغگوست، گوش دهد. زمان آن رسیده است که با اینگونه شایعات و سخنان پست و شرمآور مبارزه کرد. همانا رسالتی که آن فرستادهی خدا به انجام رسانید، هنوز پس از دوازده قرن چون چراغی نورافشان برای حدود ۲۰۰ میلیون انسان همانند ماست؛ که خداوند آنان را نیز چون ما آفریده است. آیا احدی از آنان گمان میکند که این رسالتی که با آن زیسته است و میلیونها میلیون انسان با اعتقاد به آن فوت کردهاند، دروغ و نیرنگی بیش نبوده است؟ من که ابداً نمیتوانم چنین نظری را بپذیرم. چنانچه دروغ و نیرنگ تا به این حد در بین مردم رواج یابد و با استقبال و تصدیق نیز واقع شود، حقیقتاً مردم ابله و دیوانهاند و زندگی چیزی جز بیهودگی و گمراهی نیست و سزاوار آن است که اصلاً به وجود نمیآمد. گمان نمیکنم که بزرگترین محب و دوستدار پیامبر (صلی الله علیه وسلم) سخنی منطقیتر و زیباتر از این دربارهی حضرت (صلی الله علیه وسلم) و دعوتش بیان کند.»
تولستوی، فیلسوف روسی، میگوید: «از جملهی اموری که تردیدی در آن نیست این است که محمد، پیامبر اسلام، از زمره مصلحان بزرگی است که به جامعهی بشریت خدمتی شایان کرده است. او را همین افتخار بس است که تمامی یک ملت را به سوی نورانیت و حق هدایت کرد و آنان را چنان تربیت نمود که برای امنیت و صلح احساس کامیابی کنند و زندگی زاهدانهای برگزینند. وی آنان را از خونریزی و قربانی کردن انسان منع کرد و راه ترقی و مدنیت را بر ایشان گشود، و این کاری است بس بزرگ که جز شخصی که توان خاصی به او عطا شده باشد، یارای آن نیست. مسلماً چنین مردی شایستهی احترام و تکریم است.»
ولیم مویر در کتاب «سیرهی محمد» مینویسد: «وجه مشخصه محمد (صلی الله علیه وسلم) وضوح کلام و آسانی دین اوست. اموری را که او به انجام رساند عقل را محیر میکند. تاریخ، هیچ مصلحی را سراغ ندارد که در زمانی کوتاه مانند محمد (صلی الله علیه وسلم) توانسته باشد مردم را بیدار و اخلاق را احیاء نموده و فضیلت را منزلت بخشد.»
لین بول نیز در بخشی از سخنان خود میگوید: «همانا محمد (صلی الله علیه وسلم) به بسیاری از صفات پسندیده از قبیل مهربانی، شجاعت و مکارم اخلاق متصف بود، تا حدی که انسان نمیتواند دربارهی او قضاوت کند بدون اینکه تحت تأثیر این صفات قرار نگیرد، بیآنکه این قضاوت غیر ارادی و یا تحت تأثیر هوی و هوس باشد. و چگونه محمد این چنین نباشد در حالیکه سالها دشمنی خویشان و قبیلهاش را تحمل کرد اما عزم و ارادهاش سست نگردید و ناتوانی بر او غالب نشد. نجابت او بدان حد بود که در طول زندگی با هر کسی که مصافحه میکرد، دستش را کنار نمیکشید تا طرف مقابل دستش را عقب میکشید، حتی اگر دستدهنده بچه میبود. پیش نیامد جماعتی گذر کند، خواه بچه یا بزرگسال، به آنها سلام نکند. همواره بر لب تبسمی شیرین داشت و در کلامش نغمهای زیبا، که به تنهائی کافی بود شنونده را متحیر و قلبها را مجذوب خود کند.»
وی همچنین میگوید: «بسیاری از شرح حال نویسان اروپایی که به سیرهی محمد (صلی الله علیه وسلم) پرداختهاند، از اینکه با افتراء و تهمت و ادعا، سیرهی او را مخدوش سازند، اجتناب نکردهاند. به عنوان مثال، او را به سنگدلی و ارتکاب اعمال زشت و غرق شدن در شهوات متهم کردهاند، یا او را مردی دروغگو و لافزن و گردنکش و خونریز معرفی نمودهاند.»