رسول اکرم (صلیاللهعلیهوسلم) در حالی وارد مکه شدند که از شدت فروتنی و تواضع در برابر الله (که ایشان را با این فتح مکه گرامی داشته بود) سر مبارکشان را پایین نهاده بودند، به طوری که چانهی مبارکشان به جهاز شتر میرسید و در همین حال، سوره «فتح» بر زبانشان جاری بود.
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوسلم) و با ورود فاتحانهی خود به مکه (که قلب جزيرة العرب و مرکز معنوی و سیاسی آن بود) تمام شعایر عدل و مساوات و تواضع را احیا نمود؛ به همین دلیل اسامه بن زید را که فرزند غلام آزاد کردهاش بود، بر پشت مرکبش همراه خود سوار کرد در حالی که که فرزندان هشام و اشراف قریش بیشمار بودند. ورود آنحضرت (صلیاللهعلیهوسلم) به مکه، مصادف با صبح روز جمعه، بیستم ماه رمضانِ سال هشتم هجرت بود. در روز فتح مکه، شخصی با آنحضرت (صلیاللهعلیهوسلم) وارد گفتگو شد و از بیم و هيبت، لرزه بر اندامش افتاد. رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) فرمود: «نترس و مطمئن باش، من که یک پادشاه نیستم، بلکه فرزند زنی از قریش هستم که گوشت خشک شده میخورد.»
روز عطوفت و مهربانی، نه جنگ و درگیری
هنگامیکه سعد بن عباده در میان دستهای از انصار، از کنار ابوسفیان عبور کرد، به او گفت: «الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَلْحَمَةِ الْيَوْمُ تُسْتَحَلُّ الحُرْمَةُ الْيَوْمُ أَذَلَّ اللهُ قُرَيْشًا»؛ «امروز روز جنگ و درگیری است، امروز حرمتها حلال میگردد؛ امروز خداوند قریش را خوار و زبون میگرداند.»
وقتی رسول اکرم (صلیاللهعلیهوسلم) با سپاه خود از برابر ابوسفیان گذشت، وی شکایت کرد و گفت: «یا رسول الله! آیا نشنیدی که «سعد» چه گفت؟» رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) فرمود: «خیر! چه گفت؟» ابوسفیان گفت: «چنین و چنان گفت» و گفتار سعد را برای رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) نقل کرد. آنحضرت (صلیاللهعلیهوسلم) گفتار سعد را محکوم کرده و زشت شمرد، سپس فرمود: «الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَرْحَمَةِ الْيَوْمُ يَعِزُّ اللهُ قُرَيْشًا»؛ «امروز روز مهربانی و عطوفت است. امروز الله عزوجل، قریش را عزت میبخشد.»
آنگاه رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) کسی را نزد سعد فرستاد و پرچم را از دست وی گرفت و به فرزندش قیس سپرد، گویی پرچم به کلی از سعد گرفته نشد، بلکه به فرزندش رسید. بدین ترتیب، رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) فقط کلمات سعد را با کلمات دیگر جایگزین نمود و فرزند را به جای پدر قرار داد و دل مجروح و شکسته ابوسفیان را که نیاز به دلجویی داشت، به دست آورد، بدون اینکه موجبات ناگواری سعد بن عباده را که دارای سوابق درخشان در اسلام بود، فراهم آورد.
درگیریهای مختصر
درگیریهای مختصری در میان صفوان بن امیة و عكرمة بن ابى جهل و سهيل بن عمرو با نفرات خالد بن ولید اتفاق افتاد. حدود ۱۲ نفر از مشرکین کشته شدند و بقیه شکست خوردند. رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) به تمام فرماندهان واحدهای لشکر توصیه کرده بود تا هنگام ورود به مکه درگیر جنگ نشوند، مگر با کسی که با آنها بجنگد.
پاکسازی حرم از وجود بتها
پس از ورود به مکه و اطمینان دادن به مردم، رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) به بیتالله تشریف برده و آنرا طواف نمودند. اطراف کعبه ۳۶۰ بت وجود داشت. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) کمانی در دست داشت که با آن بتها را تخریب کرده و میفرمود: «وَقُل جَآءَ الحَقُّ وَزَهَقَ البَاطِلُ إِنَّ البَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا»؛ «و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد، بیگمان باطل نابود شدنی است». بتها یکی پس از دیگری واژگون و سرنگون میگشتند. در داخل کعبه نیز تصویرها و مجسمههایی وجود داشت که پیامبر (صلیاللهعلیهوسلم) دستور داد همگی را از بین ببرند.
امروز، روز نیکی و وفا است
همین که رسول الله )صلیاللهعلیهوآله) از طواف فارغ شد، عثمان بن طلحه را طلب نمود و از وی کلید کعبه را گرفت. دروازه کعبه گشوده شد و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) وارد آن شد. این عثمان بن طلحه همان کسی بود که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) روزی قبل از هجرت به مدینه، از وی کلید کعبه را طلب نمود، اما رفتاری همراه با خشونت و تندی از خود نشان داد. با این حال، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) آن وقت از وی گذشت نمود و فقط فرمود: «ای عثمان! چه بسا این کلید را روزی در دست من ببینی که به هرکس بخواهم تحویلش میدهم.» عثمان گفت: «آن روز قطعاً قریش خوار و هلاک خواهند شد.» رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «خیر؛ بلکه آن روز قریش سربلند و با عزت خواهند گشت.» این سخن در دل عثمان جای گرفت و یقین کرد که چنین روزی در پیش خواهد بود.
هنگامی که رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) از داخل کعبه بیرون آمد و کلید در دستش بود، حضرت علی (رضیاللهعنه) به خدمت رسید و عرض کرد: «یا رسول الله، از شما تقاضا میکنم، منصب کلیدداری کعبه را با سقایت در اختیار ما قرار دهید.» اما رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «عثمان بن طلحه کجاست؟» پس عثمان را صدا زدند. وقتی به محضر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مشرف شد، رسول الله فرمود: «هَاكَ مِفْتَاحَكَ يَا عثمان، الْيَوْمُ يَوْمُ بِرِّ وَوَفَاءٍ، خُذُوهَا خَالِدَةً تَالِدَةً، لَا يَنْزِعُهَا مِنْكُمْ إِلَّا ظَالِم»؛ «بیا عثمان! این کلیدت را بگیر، امروز روز نیکی و وفا است؛ این منصب برای همیشه در اختیار شماست، بجز انسان ستمکار کسی آن را از شما نخواهد گرفت.»
اسلام دین وحدت و برابری است
وقتی رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) دروازه کعبه را باز کرد، قریشیان در مسجد صف کشیده بودند و منتظر نوع رفتار رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) بودند. پس رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) در حالیکه دو چهارچوب دروازه را گرفته بود و قریش پایین بودند، چنین فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، صَدَقَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ، أَلَا كُلُّ مَأْتُرَةٍ أَوْ مَالٍ أَوْ دَمٍ فَهُوَ تَحْتَ قَدَمَيَّ هَاتَيْنِ إِلَّا سِدَانَةَ الْبَيْتِ وَسِقَايَةَ الْحَاجِ»؛ «معبود بر حقی جز الله نیست، یکتاست و شریکی ندارد؛ وعدهی او راست و درست بوده و تحقق یافت و بندهاش را یاری نمود و به تنهایی احزاب را شکست داده و درهم کوبید؛ هان، ای مردم آگاه باشید، تمام افتخارات و دعاوی مربوط به مال و خون دوران گذشته، زیر این دو قدم من پایمال و کالعدم میباشد، مگر تولیت خانه کعبه و سقایت حجاج».
باز فرمود: «يَا مَعْشَرَ القُرَيْشٍ، إِنَّ الله قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ نَخْوَةَ الْجَاهِلِيَّةِ وَتَعَظُّمَهَا بِالْآبَاءِ، النَّاسُ مِنْ آدَمَ وَآدَمُ مِنْ تُرَابٍ»؛ «ای گروه قریش، همانا خداوند متعال غرور و نخوت و افتخار و مباهات به نیاکان و انساب را از میان شما برداشت، مردم همگی از نسل آدماند و آدم از خاک آفریده شده است».
سپس آیه ذیل را تلاوت فرمود: «يَأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»؛ «ای مردم! بیشک ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامیترین شما نزد الله پرهیزگارترین شماست».
پیامبر عطوفت و مهربانی
سپس رو به قریش کرد و فرمود: «يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ، مَا تَرَوْنَ أَنِّي فَاعِلٌ بِكُمْ؟». «ای گروه قریش! فکر میکنید با شما چگونه رفتار خواهم کرد؟». قریش در حالی که بهتزده، حیران و بیمناک بودند، گفتند: «خَيْرًا، أَخٌ كَرِيمٌ وَابْنُ أَخٍ كَرِيمٍ». «ما از شما انتظار خیر و نیکی داریم، چون شما را برادر بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود میدانیم». رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «فَإِنِّي أَقُولُ لَكُمْ كَمَا قَالَ يُوسُفُ لِإِخْوَتِهِ: لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ، اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ»؛ «من همان جملهای را که یوسف به برادرانش گفت به شما میگویم، امروز بر شما هیچ ملامت و مؤاخذهای نیست؛ بروید، شما آزاد هستید».
وقت ظهر فرا رسیده بود. به بلال دستور داد بالای بام کعبه رفته و اذان بگوید. به این ترتیب سران و اشراف قریش با گوشهای خود میشنیدند که ندای حق بلند میباشد و صدای اذان در مکه طنینانداز است. رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) بعد از آن به خانهی ام هانی بنت ابیطالب تشریف بردند، آنجا استحمام نموده و هشت رکعت نماز فتح به شکرانهی نعمت فتح بجا آوردند.
این حکایتِ فتح بزرگترین و مهمترین نقطهی سیاسی-مذهبی شبهجزیره عربستان در قرن هفتم میلادی توسط مسلمانان بود که به هیچ عنوان قابل مقایسه با وقایع رخداده در تاریخ ادیان دیگر نیست. شما در بلندای تاریخ موردی نخواهید یافت که گروهی از انسانها به منظور فتح مرکز سیاسی، اقتصادی، تجاری، مذهبی، اجتماعی و بینالمللی کشوری از سرزمین خود خارج شده و بدون کوچکترین جنگ و خونریزی و در کمال صلح و مروت و مدارا آنجا را فتح نموده و بلافاصله قلمرو حکومتی خود را بر قلوب ساکنان آن بگسترانند.
برای آنکه به نتیجهی قیاسی که پی گرفته بودیم نزدیک شوید، رخداد فتح مکه که در کمال آرامش و صلح رخ داد را با تلاشهای بیوقفه و بسیار پرهزینه و البته عبث و بیهوده اهل باطل برای مسلط شدن بر بخشی از اراضی یک ملت مقایسه کنید تا همه چیز برایتان روشن و واضح گردد. ضمن اینکه ما این اطمینان را به شما میدهیم که اگر سایر غزوات و رخدادهای مشابه در اسلام را به عنوان مقیس برگزیده و آنها را با رویدادهای موجود در تاریخ سایر ادیان مقایسه کنید، به نتیجهای مشابه خواهید رسید که همانا آن نتیجه شما را قانع خواهد کرد که اسلام ذاتاً دارای حسن و شأن عظیمی است که سبب برتری آن بر سایر ادیان و افکار شده است. این نیز تنها و تنها نمونهای کوچک اما جامع از ارمغان اسلام برای جهانیان میباشد؛ تنها گوشهای از نحوهی دعوت و ترویج آیین اسلام توسط سران و پیشوایان آن که بخشی از تاریخ گهربار اسلام و مسلمین را تشکیل میدهد. بیشک حق در همه جا ظاهر و آشکار خواهد شد و این باری تعالی است که با نور حق خویش افراد را نعمت هدایت خواهد بخشید. «يَهدِى الله لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَيَضْرِبُ الله الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَالله بِكُلِّ شَىءٍ عَلِيمٌ»؛ «الله هرکس را بخواهد به نور خود هدایت میکند و الله برای مردم مثلها میزند و الله به هر چیزی آگاه است».
بدون تردید این تاریخ درخشان و سابقهی شگفتانگیز، خاری در چشم دشمنان اسلام خواهد بود؛ آنهایی که ندای توحید اسلام، بنای کاخهای پوشالیشان را به لرزه در آورده و منافع آنها را با خطری جدی مواجه کرده است. بنابراین بدیهی است که به مجرد ظهور اسلام، دشمنان این آیین عزم خود را جزم کنند تا با تمام وجود مانع گسترش این دین شوند و در یک لشکر واحد برای ثبات خویش، تمام قوای خود را به کار بندند.
این دفاع تمامقد از صدر اسلام شروع شده و تا موعدی که خدا میداند ادامه خواهد داشت؛ دفاعی در اشکال مختلف و با ابزاری متنوع!