خداوند آشکارا بیان داشته است که این تفرقه و چنددستگی ناشی از پیروی هواهای نفسانی، ستمجویی و سلطهطلبی است. به حقیقت، اگر علم توأم با اخلاق کریمانه، اخلاص و پاکنهادی نباشد، هم برای صاحباش و هم برای تمام مردم وبال و مصیبت است.
مردم پیش از قبول دین در وادی گستردهی جهل و نادانی سرگردان و گمراه بودند. اما با آمدن دین و قرار گرفتن آن در اختیار سران و بزرگان قوم، علوم دینی به سرمایهای برای تجارت شخصی و تأمین خواستهها و مطامع خویش تبدیل شد، و تودهی مردم در راههای ستمکارانه سرگردان گردیدند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوسلم) در ادعیهی خویش از علمی که سودمند نباشد به خداوند پناه میبرد و میفرمود: «إِنَّ اَخْوَفَ مَا أَخَافَ عَلَيْكُمْ بَعْدِى مُنَافِقٌ عَليمُ اللَّسانِ»؛ «بیشک زیانمندترین و ترسناکترین چیزی که از آن بیم دارم که بعد از مرگ من شما را آسیب برساند، دانشمند و عالم منافقی است که زباناش با قلباش یکی نیست.»
آری، بیگمان دلی که به ایمان آباد نباشد و فاسد باشد، از دانش سلاحی مخرب و ویرانگر میسازد. در گذشته و امروز دنیا از این دانش ویرانگر مصیبتها و رنجهای فراوان دیده است. خداوند ما را آگاه کرده است که دانشمندان با تیغ و شمشیر بران زبانشان، نه با دلهایشان، پیکر متحد بشر را از هم گسستهاند، چنانکه میفرماید: «شَرَعَ شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ ﴿۱۳﴾ وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ… ﴿۱۴﴾»؛ « خدا شرع و آیینی که برای شما مسلمین قرار داد حقایق و احکامی است که نوح را هم به آن سفارش کرد و بر تو نیز همان را وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی هم آن را سفارش نمودیم که دین خدا را بر پا دارید و هرگز تفرقه و اختلاف در دین مکنید. مشرکان را که به خدای یگانه و ترک بتان دعوت میکنی (قبولش) بسیار در نظرشان بزرگ میآید. (باری از انکار آنها میندیش که) خدا هر که را بخواهد به سوی خود (و مقام رسالت خویش) برمیگزیند و هر که را به درگاه خدا به تضرّع و دعا باز آید هدایت میفرماید. و مردم (در دین) راه تفرقه و اختلاف نپیمودند مگر پس از آنکه علم و برهان (از جانب حق) بر آنها آمد و لیکن دانسته برای تعدی و ظلم به یکدیگر اختلاف کردند… .»
و باز هم فرموده است: «…وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ …»؛ «… در (مطالب و حقانیت) کتاب (آسمانی) تنها کسانی اختلاف ورزیدند که در دسترسشان قرار داده شده بود و پس از دریافت دلائل روشن، از ستمگری و کینهتوزی (و خودخواهی و هواپرستی در پذیرش دین و درک و ابلاغ و اجرای کتاب) به اختلاف پرداختند».
دانشی که برای خدا نباشد و از اخلاص و انساندوستی خالی باشد، چهقدر خطرناک و زیانمند است و چگونه صفوف بههمپیوسته مردم را از هم میپاشد و تفرقهانگیز است و پیوند اتحاد و همبستگی را که خداوند بدان امر کرده است، پاره میکند. البته اختلاف سلیقهها، فهمها و آرا در زندگی انسانها طبیعی است و نباید سبب از همگسستگی و دشمنی گردد. این اختلاف و دشمنی عوامل و انگیزههای دیگری دارد که از راه اختلاف انظار و افکار باطن پلید خود را آشکار میسازد. لذا بحث و تبادل آرای سازنده، جای خود را به دشمنی و عناد لجامگسیخته میدهد که به هیچوجه ربطی به دانش و علم ندارد. اگر در اختلاف آرا و افکار، قصد حقیقتپژوهی در میان باشد و صاحبنظران از قصد ستیزهجویی، غلبه، شهرتطلبی، ریاستجویی و مالدوستی به دور باشند، این نزاعهایی که تاریخ بشر را سرشار از کدورتها و مصیبتها کردهاند، پیش نمیآید و به خوبی پایان میپذیرند.
ما دیدهایم که بر سر چیزهای پیشپاافتاده و حقیر اختلافهای بزرگ و گسترده پیش آمده است؛ زیرا این اختلافات ابتدا با اغراض و مطامع سیاسی همراه بودهاند؛ در حالیکه بر سر مسائل بسیار مهم، دایره اختلاف تنگتر شده و دامنه دیدگاهها گستردهتر گردیده است. چون نتایج این اختلافات صرفاً نظری بوده است نه مادی! چون این اختلافات شکبرانگیز، موجب فساد دینی و تباهی دنیای مردم میگردد، اسلام آنها را گسستن پیوند دین و کفر به حساب آورده است.
خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ»؛ «بیگمان کسانی که آیین (یکتاپرستی راستین) خود را پراکنده میدارند (و آن را با عقاید منحرف و معتقدات باطل به هم میآمیزند) و دستهدسته و گروهگروه میشوند (و هر دسته و گروهی از مکتبی و مذهبی پیروی میکنند)، تو به هیچوجه از آنان نیستی (و حساب تو از آنان جدا است)؛ سر و کارشان با خداست و خدا ایشان را از آنچه میکنند با خبر میسازد (و سزای آنان را خواهد داد).»
خداوند مسلمانان را از اختلاف و تفرقه در دین و گروهگروه شدن، که منجر به لعنت و نفرین یکدیگر و دشمنی شدید میشود، همانگونه که پیشینیان و پیروان ادیان دیگر میکردند، برحذر داشته است چنانچه میفرماید: «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ * يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ * وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»؛ «و مانند کسانی نشوید که با (ترک امر به معروف و نهی از منکر) پراکنده شدند و اختلاف ورزیدند (آن هم) پس از آنکه نشانههای روشن (پروردگارشان) به آنان رسید، و ایشان را عذاب بزرگی است … (به یاد آورید روزی را که در چنین) روزی، روهایی سفید و روهایی سیاه میگردند. اما آنان که (به سبب انجام کارهای بد در پیشگاه پروردگارشان شرمنده و سرافکنده و بر اثر غم و اندوه) روهایشان سیاه است (بدیشان گفته میشود) آیا بعد از ایمان (فطری و اذعان به حق) خود کافر شدهاید؟! پس به سبب کفری که میورزیدهاید عذاب را بچشید … اما آنان که (به سبب انجام کارهای شایسته در پیشگاه آفریدگارشان سرافرازند و سر از پای نمیشناسند و بر اثر شادی و سرور) روهایشان سفید است، در رحمت خدا غوطهورند و جاودانه در آن ماندگارند.»
بیگمان به هم پیوستن دلها و یکی شدن احساسها و عواطف، و داشتن راه و اهداف واحد، از آشکارترین نشانههای تعلیمات اسلامی و لازمترین خصلتهای مسلمانان مخلص است. بیشک صفوف به هم پیوسته و متحد، اتفاق کلمه و وحدت در سخن، استوارترین پایهها و ارکان بقای امت اسلامی و ضامن بقای دولت آن و پیروزی رسالت و وظایف آن میباشند. اگر کلمه توحید «لا اله الا الله» دروازه ورود به اسلام است، وحدت کلمه و اتفاق و اتحاد رمز بقای ماندن در آن و ادامه ماندن بر آن است و نخستین تضمین برای ملاقات با خداوند با چهرهای درخشان و سرافراز.
بیگمان یک عمل واحد با شکل و صورت واحد، وقتی که انسان آن را به تنهایی انجام میدهد و وقتی که آن را با جماعت و دیگران انجام میدهد، اجر و پاداش و مزد آن بسیار متفاوت است. برای مثال، نماز صبح یا نماز ظهر یا نمازهای دیگر همان تعداد رکعات و حرکات و سکنات و اقوال و کردار را دارند، چه انسان آنها را به صورت فردی انجام دهد یا به صورت جمعی و با جماعت. لیکن ثواب و پاداش آنها وقتی که به صورت جماعت در پیشگاه الهی برگزار میگردند، بیست و پنج بار یا بیشتر از ثواب آنها به صورت فردی بیشتر است. این خود تشویقی است که انسان به جماعت و گروه بپیوندد و آن را بر عزلت و تنهایی ترجیح دهد، و انسان را وادار میکند که از تنهایی خویش بگسلد و به جامعه و امت بپیوندد.
اسلام نمیپسندد که مسلمان در دایرهی تنگ خویشتن محصور گردد و در اندیشه و احساس خویش تنها باشد و مصلحت خویش را جدای از مصلحت تودهی مردم و زندگی همگانی بداند: «… ثَلاثٌ لا يُغِلَ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ أمِري مُؤْمِنٍ: اِخْلاصُ الْعَمَلِ لله، وَالمناصحةُ لَأئِمَّةِ المُسْلِمِينَ، وَلزُومُ جَمَاعَتِهِمْ، فَإِنَّ دُعاءَهُمْ يُحِيطُ مِنْ وَرائِهِمْ»؛ «سه چیزند که با آنها در دل مؤمن غش و خیانت و نفاق وجود ندارد: انجام عمل خالصانه برای رضای خدا، خیرخواهی برای پیشوای مسلمانان، و پیوسته حاضر شدن در جماعت مسلمانان. بیگمان دعای این گروه همواره مستجاب است و آنان را حفظ میکند و پشت سر آنها قرار دارد.»