معتزله بر تقدیم عقل بر نصوص شرعی (کتاب الله و سنت رسول الله صلیاللهعلیهوسلم) اعتماد کردند، آنان به همین خاطر آیات محکم را تأویل میکردند تا با عقلها و نظریاتشان در مورد اصول خمسه موافقت نماید، بعد از آن به رد احادیث آحاد پرداختند و همچنان احادیث متواتر، وقتی با عقلهایشان در تعارض بود».
بر همین اساس، معتزله تمام دلایلی را که با عقلهایشان در تضاد است یا تأویل نموده و یا هم انکار کردهاند.
حقیقت این است که معتزله برای اینکه بین دیدگاه عقلیِشان و بین حجیت نصوص قطعی قرآنی هماهنگی ایجاد کنند، به تأویل روی میآورند، عقل نزد معتزله مصدر شناخت و معرفت است؛ به همینخاطر آنان چیزی را قبول ندارند؛ مگر اینکه عقلشان با نص در آن اتفاق داشته باشد و به همین دلیل عدهای میگویند آنان تفسیر قرآن و تأویل آن را آن طوری که عقلشان آن را ثابت کنند، جایز قرار میدهند.
در زیر به برخی از آیاتی میپردازیم که چون با دیدگاه معتزله هماهنگی نداشته است به توجیه و تأویل آن پرداختهاند.
بهعنوان مثال آیۀ «ختم الله علی قلوبهم وعلی سمعهم وعلی أبصارهم غشاوة ولهم عذاب عظیم»؛ ترجمه: «خداوند بر دلهایشان و بر گوشهایشان مهر نهاده و بر دیدگانشان پردهای است و عذابی سهمگین [در پیش] دارند».
امام بیضاوی رحمهالله در تفسیر این آیه میفرماید: «آرا و نظریات معتزله در [تأویل این آیه] مضطرب بوده و آنان چندین وجه برای تأویل این آیه ذکر کردهاند و در ادامه هفت نوع تأویل و توجیه از قول آنان نقل میکند که گویا بنابر اعراض آنان این ختم بهعنوان طبیعت آنان قرار گرفته و یا در حقیقت فعل شیطان و یا کافر است؛ ولی چون صدورش با قدرت الله متعال بوده همانند اسناد فعل به مسببش به الله متعال نسبت داده شده است و یا مراد از این ختم در آخرت است و…».
همچنان آیۀ «وکلم الله موسی تکلیما» را که با مذهبشان موافق نیست، چنین تأویل کردند که در این آیه لفظ جلاله الله متعال؛ بنابر مفعولیت منصوب است و لفظ موسی بنابر فاعلیت مرفوع است و با این کارشان صفت کلام را کاملا باطل قرار دادند.
آنان طبق همین دیدگاه خود در بخش احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم رویۀ سهلانگاری را پیش گرفتند و جایگاه آن را نادیده گرفتند.
فایدۀ فراگرفتن حدیث را ناچیز شمردند و از تعلم آن برحذر داشته و اهل آن را مذمت کردند و قایل به جواز دروغ در حدیث متواتر شدند! [خبر متواتر نزد اهل سنت و جماعت خبری است که صحت آن به طور قطعی ثابت شده باشد؛ زیرا این نوع خبر دارای شرایطی است که با وجود آن احتمال کذب و دروغ در آن ممکن نیست آن گونه که معتزله معتقد هستند که حجت عقلی برای نسخ اخبار کافی است].
اما در مورد حدیث آحاد [حدیثی است که شروط حدیث متواتر در آن نباشد] به صدق و کذب آن قایل نیستند [گرچه در بالاترین درجۀ صحت باشد و گرچه بخاری و مسلم بر تصحیح آن اتفاق کرده باشند]. عدهای از معتزله در امور دینی اصلا به آن استدلال نمیکنند و گروهی از آنان وقتی حدیث با عقل مخالفت کرد به آن باور ندارند و بعضی دیگر، به ویژه در باب اعتقادات به آن استناد نمیگیرند، مسائلی که معتزله در آن، احادیث آحاد را رد کردهاند، عبارتند از: صفات خداوند متعال، رؤیت الله سبحانه و تعالی در آخرت، خلق افعاد بندگان، حکم مرتکب گناه کبیره، مسئلۀ شفاعت، عذاب قبر و مسائلی دیگر.
ناگفته نماند که ما پیشتر این مسائل را با تفصیل بیان داشتهایم؛ فقط برخی از این مسائل باقی ماندهاند که آنها را نیز در قسمتهای آینده انشاءالله بیان خواهیم نمود.