امام نووی رحمهالله میفرماید: «بدان که مذهب اهل سنت و جماعت این است که با عقل نه ثوابی ثابت میشود و نه هم عقابی، نه تحریمی ثابت میشود و نه هم ایجابی».
حسن زهیری در «شرح أصول اعتقاد أهل السنة» به نقل از ایشان چنین مینویسد: «پس نص نزد آنان اصل است و باید عقل با نص مماشات داشته باشد، هرگاه خللی ایجاد شد و یا ناهماهنگی و عدم موازنت بین عقل و نص به وجود آمد؛ پس علت در یکی از این دو چیز است، یا این که نص ثابت نیست و یا این که عقل، مراد الله تعالی را با این نص، درک نکرده است».
عقل نزد اهل سنت و جماعت دارای جایگاه بسیار بلندی است و در فهم ادلۀ شرعی، استنباط احکام، بنای اصول و قواعدی که از کتاب و سنت گرفته میشود و همچنان در اسقاط احکام واقع شده و موارد مهم دیگری که در آن از عقل نمیتوان احساس بینیازی کرد، نقش بسزایی دارد؛ البته باید گفت که در هیچ حالتی ممکن نیست عقل با نقل متعارض شود و یا بر نقل مقدم شود و این از موارد مسلّم نزد اهل سنت و جماعت است.
ابن خلدون در مقدمۀ خود مینویسد: «عقل، میزانی صحیح است و احکامش یقینی بوده و دروغی در آن نیست؛ اما طمع پیدا نکنی که امور توحید، آخرت، حقیقت نبوت، حقایق صفات الهی و تمامی آنچه که خارج از محدودهاش است به وسیلۀ آن بسنجی؛ زیرا چنان طمعی، طمع در امر محال و غیر ممکن است، این به مردی میماند که ترازویی را که به وسیلۀ آن طلا وزن میشود، میبیند و میخواهد کوهها را به وسیلۀ آن، وزن کند. این بدان معنا نیست که این ترازو در کار خود راست نمیگوید، عقل گاهی نزد خود میماند و از محدودهاش تجاوز نمیکند، چه برسد به این که به ذات و صفات خدا احاطه پیدا کند، به راستی عقل تنها ذرهای از ذرات وجود است که خداوند آفریده است».